راجا احمد و کامرودین[۱۰۱] ( ۲۰۰۴) در کشور مالزی تحقیقی را با عنوان تأخیر حسابرسی و به موقع بودن گزارشگری مالی انجام دادند. دوره تحقیق آن ها سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ بوده است. آن ها در تحقیق خود به بررسی ۸ متغیر مستقل که بر تأخیر حسابرسی تاثیر گذار بودند، پرداختند. این متغیر ها شامل اندازه شرکت، نوع صنعت، نوع حسابرس، اظهار نظر حسابرس، نسبت بدهی شرکت، اقلام غیر مترقبه، علامت سود یا زیان و تاریخ پایان سال مالی است. در تحقیق آن ها از رگرسیون چند متغیره استفاده شده است و تخمین مدل بر اساس داده های مقطعی صورت گرفته است. نتایج تحقیق آن ها نشان داد که تأخیر حسابرسی برای شرکت های که ۱- در صنعت غیر مالی هستند، ۲- اظهار نظر حسابرسی آن ها غیر مقبول است، ۳- تاریخ پایان سال مالی آن ها به غیر ۳۱ دسامبر است،۴- غیر از پنج مؤسسه‌ بزرگ حسابرسی مورد حسابرسی قرار گرفته اند، ۵- سود منفی گزارش کرده‌اند، و ۶- ریسک بالاتری دارند، طولانی تر است.

عبدالسلام و استریت[۱۰۲](۲۰۰۷) در مطالعه ای که در بورس اوراق بهادار لندن انجام دادند متغیرهای حاکمیت شرکتی را روی به موقع بودن گزارشگری شرکت مورد آزمون قرار دادند. نتایج آن ها بیانگر وجود یک رابطه معنی دار مهم بین متغیرهای حاکمیت شرکتی تجربه و استقلال هیات مدیره و به موقع بودن گزارشگری می‌باشد. نتایج بررسی آن ها نشان می‌دهد که هیات مدیره هایی با رهبری موازی اندک، تجربه بیشتر اعضای هیات مدیره، و عمق کمتر خدمات توسط مدیران اجرایی گزارشگری به موقع تری را ارائه می‌دهند. همچنین آن ها ‌به این نتیجه رسیدند که استقلال هیات مدیره را معنی دار منفی با به موقع بودن گزارشگری دارد. همچنین دوگانگی نقش مدیر عامل(به عنوان مدیر عامل و رئیس هیات مدیره) رابطه منفی معنی داری با گزارشگری دارند. در نهایت عبدالسلام و استریت پیشنهاد می‌کنند که ضروری است شرکت ها گزارشگری داوطلبانه را بیشتر مورد ملاحظه قرار دهند و در گزارشگری داوطلبانه اهتمام بیشتری به خرج دهند.

(جبارزاده و بایزیدی،۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین مسئولیت پذیری اجتماعی و تعهد سازمانی با محافظه کاری در گزارشگری مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ‌به این نتیجه رسیدند که رابطه بین مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت و محافظه کاری رابطه مثبت بوده ولی تنها رابطه متغیر مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت و محافظه کاری از لحاظ آماری معنی دار می‌باشد.

جین و درزدنکو[۱۰۳] (۲۰۱۰) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین اخلاقیات،مسئولیت پذیری اجتماعی وعملکرد سازمانی ‌به این نتیجه دست یافتن که مدیران سازمان های نظام یافته در مقایسه با سازمان های ماشین بنیاد ، سطح مسئولیت پذیری اجتماعی و اخلاقیات بالایی دارند.

پاگانو و لپین[۱۰۴] (۲۰۰۵) بیان می‌کنند که مدیران شرکت ها ممکن است از فعالیت های مربوط به مسئولیت پذیری اجتماعی به عنوان ابزاری جهت جلوگیری از قبضه مالکیت توسط بازار سرمایه اشاره نموده و از این طریق موجبات رضایت سهام‌داران را فراهم نمود.

کیم و کیم[۱۰۵] (۲۰۱۰) در پژوهشی در خصوص مقایسه تاثیر نگرش های سنتی و ارزش های فرهنگی بر درک مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت های کره ای ‌به این نتیجه رسیدند که تاثیر نگرش و باورهای بنیادی و سنتی بر درک مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت ها نسبت به تاثیر ارزش های فرهنگی هوفستد با اهمیت تر است.

(ورنر[۱۰۶]،۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت،مقدمه ای بر محدودیت های اجتماعی در بنگلادش ‌به این نتیجه رسید که مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت اثر بالقوه مثبت و پایا در کشورهای در حال توسعه به ویژه در جوامع دارای محدودیت های اجتماعی دارد.

تی سوت سورا[۱۰۷] (۲۰۰۴) به بررسی رابطه بین مسئولیت اجتماعی شرکت ها و عملکرد مالی آن ها پرداخت نتایج پژوهش یه رابطه مثبت و معنا داری را بین عملکرد مالی و عملکرد اجتماعی نشان داد.

دونگ یونگ کیم وجونگ یون کیم[۱۰۸] (۲۰۱۳) به مطالعه اثرات مسئولیت اجتماعی شرکت ها و حاکمیت شرکتی بر تعیین حق الزحمه های حسابرسی پرداخت که یافته های پژوهش حاکی از این بود که شرکت های مورد مطالعه در کشور کره جنوبی که به نحو عالی مسئولیت اجتماعی و حاکمیت شرکتی را اجرا نموده اند حق الزحمه حسابرسی بیشتری پرداخت می‌کنند.

کاترین تام و همکاران[۱۰۹] (۲۰۱۰) در پژوهشی به مطالعه رابطه بین مسئولیت اجتماعی شرکت ها و رضایت مندی شغلی پرداخت که نتایج این پژوهش نشان داد که رابطه منفی بین اندازه شرکت ها و میزان التزام به مسئولیت اجتماعی وجود دارد لذا رضایت مندی شغلی نیز متاثر از این رابطه می‌باشد.

زی محمود و زی ریاض (۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان مطالعه موردی ضرورت رابطه بین مسئولیت اجتماعی شرکت ها و حاکمیت شرکتی ‌به این نتیجه دست یافت که بین مسئولیت اجتماعی و حاکمیت شرکتی رابطه معنادار وجود دارد.

نورشفی نازبینتی و جی نولاواندین[۱۱۰] (۲۰۰۸) به مطالعه رابطه بین مسئولیت اجتماعی و حاکمیت شرکتی در شرکت های مالزی پرداخت که نتایج پژوهش حاکی از این بود که بین مسئولیت اجتماعی و حاکمیت شرکتی رابطه معنادار وجود دارد.

رالیتزا گیر مانووا[۱۱۱] (۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان مسئولیت اجتماعی شرکت ها به عنوان یکی از ابزارهای حاکمیتی شرکتی ‌به این نتیجه دست یافت که مسئولیت اجتماعی شرکت ها می‌تواند یکی از ابزارهای حاکمیت شرکتی باشد و ‌گروه‌های مختلف شامل سهام‌داران،مشتریان،انجمن های داخلی و کل جامعه از آن بهره ببرند.

سونجا گوئیکینگ[۱۱۲] (۲۰۰۷) به مطالعه رابطه بین مسئولیت اجتماعی و راهبری شرکت های پرداخت که نتایج پژوهش حاکی از این بود که مسئولیت اجتماعی و راهبری شرکتی با همدیگر رابطه معنا دارند و مدیران برای موفقیت در بازار رقابتی به هر دو نیاز دارند.

جدول ‏۲‑۱ : خلاصه تحقیقات انجام شده

ردیف نام و نام خانوادگی محقق سال عنوان تحقیق خلاصه نتایج و یافته ها

سلطانی

۲۰۰۲

بررسی موضوع بهنگام بودن گزارش های مالی شرکت ها و گزارش حسابرسی آن ها

شرکت هایی که گزارش تعدیل شده حسابرسی داشته اند، با تأخیر بیشتری گزار شهای مالی خود را منتشر کرده‌اند.

دیر و مسی هوگ

۲۰۰۲

بررسی به موقع بودن گزارشگری مالی در گزارش های مالی شرکت های استرالیایی

شرکت های بزرگتر گزارشگری به موقع تری نسبت به شرکت های کوچکتر دارند، زیرا آن ها بیشتر در معرض دید و مورد توجه عموم می‌باشند

شاو


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

فردی که جامعه ستیز بودن او محرز است،عموماً این طور برداشت می شود که بررسی رژیم غذایی او،‌بهتر از بررسی سابقه همراه با جرم و بزه او،پیش‌بینی کننده وضعیت آینده او خواهد بود.این موضوع هنوز جای بررسی بیشتر داردکه شما می توانید صرفاً با مشاهده نوع موادی که یک نفر می‌خورد،رفتار آینده او را پیش‌بینی کنید.همه ازتوجه به یک مسئله بسیار مهم و ضروری غافل مانده ایم و این مسئله بسیار مهم و قابل توجه آن است که ما هنوز به درستی اهمیت غذا و نقش آن در ناراحتی روانی و هیجانات و واکنش های مربوط به آن را شناسایی نکرده ایم واز این امر بس مهم غافل مانده ایم.‌رفتار و اعمال انسانی رابطه مستقیمی با غذایی که می‌خورد دارد و این عوامل در طرز تفکر،شخصیت،احساس،رفتاروعقاید او اثر به سزایی دارند و این مغز و سلسله اعصاب است که نقش اساسی و بنیادی را در این مورد بر عهده دارد.پس ‌به این نتیجه می‌رسیم که فعالیت صحیح قوای ذهنی و سلسله اعصاب رابطه مستقیمی با غذایی که می خوریم دارد.هم چنین ثابت شده است که بد غذایی و کم غذایی و نیمه گرسنگی باعث تغییر شخصیت انسان می شود.امروزه اثر غذاها بر رفتار و خلق و خو روشن شده است و می توان غذاهایی را به افراد مختلف توصیه کرد که بر رفتارهای خشن و اخلاق تند مؤثر باشند و او را فردی ملایم و خوش خو کند.از راهکارهای جدید برای کاهش ارتکاب مجدد جرم و پیش گیری از آن تغذیه مناسب است.ممکن است شما عادت های غذایی داشته باشید که به اندازه ای در ارتکاب جرم خطرناک بوده و شما را تهدید کند ولی نسبت به آن ها بی اطلاع و بی تفاوت باشید.

همیشه و همیشه صحبت از عوامل بیرونی و عوامل اجتماعی دخیل در جرم بوده و هست.این مسئله چیز تازه ای نیست.نقش این عوامل در ارتکاب جرم واضح است.تکرار مکررها کاری از پیش نمی برد.ما باید همه توان خود را به کار ببندیم تا گامی جدید پیش روی علم حقوق بگذاریم،فرضیه های جدید و نوین ارائه کنیم،همه ی عوامل و احتمالات درونی و بیرونی را بررسی و کاوش کنیم،سطح آموزش را بالا ببریم وبرای پیشگیری از جرم و تکرار آن و هم چنین کاهش بزه در جامعه باید همه ی عوامل دور و نزدیک را در مرکز توجه قرار دهیم.اگر پیوسته بنویسیم و بنویسیم که فقر،اعتیاد وخانواده در ارتکاب جرم مؤثر هستند،تنها تکرار مکرر کرده ایم.بیایید بهتر بیندیشیم وازهمه ی گزینه ها واحتمالات برای زودودن جرم و بزه استفاده کنیم.در این پایان نامه مقصوداین است که تصورسطحی خودرااز واژه تغذیه تغییر دهیم وکمی عمیق تربه آن بیندیشیم.چرا که تعریف اغلب ما از غذا این است که چیزی که با آن شکم خود را سیر کنیم.ولی اگر عمیق تر بیندیشیم متوجه خواهیم شد که تغذیه بعد از این که خورده شود بر جسم و روح و روان ما اثر می‌گذارد.

به هر نوع پاسخی که در مقابل محرک های درونی و بیرونی داده می شود رفتار می گوییم.به رفتار هایی که مخالف با قوانین جامعه است رفتار جنایی گفته می شود.رفتار جنایی خود نوعی رفتار اجتماعی است.از آن جا که جرم را نمی توان به طور مطلق ریشه کن کرد پس می بایست همه توان خود را به کار گیریم که بتوانیم با کمک و بهره گیری از سایر علوم تا حدی سایه جرم را کم رنگ و کم رنگ تر کنیم.باید با کمک به مراجع قضایی برای به وجود آوردن قوانین جدید در جهت بهبود وضعیت جرم خیزی جامعه و هم چنین بازسازی، بازپروری و درمان مجرمان کمک کنیم.اخیراً علم تغذیه نیز می رود تا در شمار علوم یاری رسان به حقوق قرار گیرد.شاید در ابتدا ارتباط علم حقوق و تغذیه کمی گنگ به نظر برسد ولی اگر کمی تخصصی تر ‌به این قضیه نگاه کنیم می توان درک کرد که بین این دو علم یک رابطه ظریف و خاص حکم فرماست.

در نتیجـه

روش ایجاد امـنیت در جامعه ممکن است از طریق شـکم انسان باشد.

پیشنهـادات

_چون انسان وابسته به غذاست و این مواد حیاتی باید به طور مستمر مصرف شوند لذا می بایست موادی انتخاب شود که ضمن برآورده کردن سلامت جسم،ضامن سلامت روح نیز باشد،چرا که تغذیه ی مناسب روی کلیه ی ابعاد زندگی اثر دارد.این مطلب صحیح نیست که انسان هر غذایی راکه دوست دارد بخورد بلکه بایستی غذایی بخوردکه برای سلامت جسم وآرامش روح وروان او مفید باشدوباعث تغییراتی در ساختمان جسمانی و فکری او نشود.اکنون که شواهد نشان می‌دهند تغذیه ضعیف مغز،بر رفتار اجتماعی تاثیر می‌گذارد پس باید ‌در مورد ترکیب تغذیه صحیح بیشتر بدانیم،که این گام مهمی در جهت آرامش جامعه خواهد بود.باید ‌به این مسئله نیز فکر کنیم که کدام غذا مغز ما را خسته می‌کند،کدام غذا مارا شاد می‌کند،چه غذایی باعث غم و اندوه می شود،چه غذایی مارا پر توان و مصمم می‌کند و چه غذایی باعث سستی و رخوت،خواب آلودگی وشلی می شود.غذاها به همان اندازه که روی اعضاء بدن ما اثر دارند شاید خیلی بیشتر روی روحیه ما،اخلاقیات ما،حرکات ما،تفکر ما،برخورد مابا افراد و اندیشه ما اثر دارند.

_نوع غذایی که ما در کودکی و یا در جوانی مصرف می‌کنیم ممکن است در ساختمان شیمیایی مغز ما اثر نموده و در میان سالی ما را قربانی کند.پس بیاموزیم چه می خوریم و این خوردن چقدر سلامت جسمی و روحی ما را تهدید خواهد کرد تا از پیامد های بد آن در امان باشیم.

_نقش کلیدی تغذیه در پیشگیری از جرم به خوبی مشخص شده است.بدین ترتیب ملاحظه می‌گردد که با رعایت اصول نوین تغذیه می توان به مقدار زیادی از هزینه های پیشگیری از جرم کاست.به نظر من تغذیه ممکن است در واقع یکی از عوامل مهم تغییر رفتار اجتماعی باشد به طوری که نه تنها بسیار مؤثر است بلکه بسیار کم هزینه و تعالی بخش نیز می‌باشد،هم چنین اثر بخشی آن باعث می شود هزینه های بهداشتی و سیستم عدالت جنایی افت کند.ما سالیانه صدها میلیون دلار صرف ساختن زندان های جدید و درمان افراد با تجویزات پرهزینه می‌کنیم ولی باصرف چنددلار در ماه برای مکمل های غذایی می توان رفتارهای پرخاشگرانه وپرخطررا کاهش دهیم.آنچه از این مطالعات دریافته ام این است که بخش بزرگی از جمعیت به وضوح تغذیه کافی را دریافت نمی کنند.در نتیجه ما هنوز نسل دیگری از بچه هایی با ناهنجاری های رفتاری،پرخاشگری و مشکلات قانونی پرورش می‌دهیم.لزوماً ما جنایتکاران فردا را پرورش می‌دهیم.این ها افرادی می‌باشند که در زندان ها خواهندبود و ما بایدپرداخت های چنددلاری برای آن هاداشته باشیم.ماباید ازآن ها حمایت کنیم.هزینه بسیاری برای حمایت از زندانیان لازم می‌باشد چرا که آن ها نه تنها چیزی تولید نمی کنند،مالیاتی نیز نمی پردازند و در واقع با هزینه سازی،درآمدها را از جامعه می‌گیرد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

اعتماد سطح میانه

اعتماد سطح میانه بر اساس ویژگی­ها و مشخصه­ های شخصی از قبیل قومیت ، مذهب ، چهره ، گویش و یا نژاد ‌می‌باشد. به نظر می­رسد که اعتماد سطح میانه در روابط بازرگانی که تعاملات اولیه را شکل می­دهد. نقش اساسی داشته باشد. این نوع از اعتماد با کلیشه­سازی مرتبط است و در ایجاد اثر اولین برخورد[۱۴۳] مورد استفاده قرار ‌می‌گیرد. اعتماد سطح میانه نسبتاً مؤثر است اما لزوماًً مکانیسم دقیقی برای شناسایی مشروعیت همکار آموزشی نیست.

اعتماد سطح کلان

اعتماد در سطح کلان به باور یک بازیگر به قوانین و مؤسسات رسمی اطلاق می­ شود و همان چیزی است که ساکو[۱۴۴] (۲۰۰۸) از آن به حسن نیت[۱۴۵] تعبیر می­ کند. حسن نیت یا اعتماد سطح کلان زمانی ایجاد می­ شود که یک فرد به خوبی و محبت انسان­ها ایمان داشته باشد، یا اینکه وی معتقد باشد که مسئولیت موضوع مورد اعتماد می ­تواند از طریق مؤسسات رسمی (مثل سیستم های قانونی) تضمین شود. اعتماد سطح کلان برای پل زدن یا ایجاد ارتباط بین افراد فراتر از ارتباطات اولیه مهم است. این ارتباط و پل زدن­ها بخصوص برای ایجاد روابط بین مرزهای فرهنگی، نژادی، مذهبی و اجتماعی مهم است. مورفی (۲۰۰۲) معتقد است که این سطوح (مقیاس های) اعتماد نباید به عنوان مکانیزم­ های مستقل در نظر گرفته شوند، بلکه آن­ها با توجه به زمینه مورد مطالعه با هم هم­پوشانی دارند(مورفی، ۲۰۰۲ :۵۹۴).

اعتماد منظم‌تر

اعتماد سطح کلان

    • از اعتقاد به مؤسسات رسمی و با حسن نیت شکل می‌گیرد

    • ریسک بیشتر، عمومیت بیشتر

    • توسط باورهای منظم تر شکل می‌گیرد

  • افراد را قادر می‌سازد که بین جوامع پل بزنند

اعتماد سطح میانه

    • بر اساس انتسابات نژادی ، مذهبی، خویشاوندی و غیره است

    • نسبتاً سطحی است. ریسک آن کمتر از اعتماد سطح کلان است

    • بر مبنای تجربیات، تاریخ و و تأثیرات فرهنگی است

  • وقتی که تصمیمات به سرعت باید گرفته شوند، مفید است

اعتماد سطح خرد

    • از طریق تجربیات مشترک بهبود می‌یابد

    • ایجاد آن مشکل است

    • از طریق شایستگی مشاهده شده شکل می‌گیرد

  • پیوند بین جوامع را ممکن می‌سازد

اعتماد نامنظم تر

شکل) ۲-۴ (، مقیاس­ها و ترتیب­های اعتماد(مورفی، ۲۰۰۲ :۵۹۴).

( مورفی، ۲۰۰۲ :۵۹۴).

۵-۹-۳-۲٫ طبقه ­بندی وارا[۱۴۶]

وارا، انواع مختلفی از اعتماد که وابسته به تعاملات و ارتباطات مختلف است را به شرح زیر بیان می‌کند.

۱- اعتماد بر مبنای بازداری: یعنی ما به طرف دیگری اعتماد می­کنیم زیرا متعقدیم که خیانت در امانت برای او بسیار پر هزینه است. در این­جا ارتباطات بین افراد محدود و سطحی است.

۲- اعتماد بر مبنای حساب: این نوع از اعتماد، در واقع اعتماد بر مبنای شهرت و اعتبار اعتماد­شونده که به وسیله دیگران در شکل گواهینامه یا توصیه­نامه فراهم می­گردد ‌می‌باشد. در این جا گروه ­های مشمول اعتماد به طور مداوم به پیگیری فرصت­ها و ارزیابی ریسک­ها می­پردازند.

۳- اعتماد عقلایی(بین فردی): پایه و اساس این اعتماد از روابط اخذ شده است که باعث تکرار تعاملات در طول زمان بین اعتماد کننده و اعتماد­شونده می­ شود. اطمینان­پذیری و قابلیت اطمینان در روابط پیشین باعث توقعات مثبت در تمایلات اعتماد­شونده می­ شود. مدیران باید این نوع از اعتماد را برای بهینه کردن مسئولیت­ پذیری توسعه دهند.

۴- اعتماد نهادی(سازمانی): این نوع از اعتماد به اعتماد در فرایند­های سیستم که از رفتار فرصت­طلبانه جلوگیری کرده و مشارکت را ارتقا می­دهد اشاره دارد. این نوع اعتماد به مکانیزم­ های حقوقی، هیئت­های کارشناسی، شبکه­ های اجتماعی و هنجارهای اجتماعی در سازمان اشاره دارد. قابلیت اعتماد به معنی موضوعات مختلف وابسته به ماهیت مبادلات در روابط مختلف است برای نمونه در روابط سطحی به طور ضروری نیازمند تاریخچه قابلیت اطمینان و رفتار مجزا هستیم. در روابط عمیق، قابلیت اطمینان نیازمند کیفیت­هایی مانند صداقت، انسجام، نوع دوستی و حتی نیک­خواهی هستیم. در ارتباط­های سطحی به علاوه برای مجزا بودن و قابلیت اطمینان، قابلیت اعتماد نیازمند ثبات، شفافیت، مشارکت و قابلیت پیش ­بینی اثربخش است. ارتباطات وابستگی­های دوطرفه نیازمند آینده­نگری، بصیرت و احساس یگانگی است. در اینجا اعتماد مبتنی بر این فرض است که افراد ترجیحات و منافع و روش­های رفع نیازهای همدیگر را در خود درونی می­سازند(خنیفر و زروندی، ۱۳۸۹، ۸۶).

۶-۹-۳-۲٫ طبقه ­بندی الونن و دیگران

الونن و دیگران (۲۰۰۸) نیز طبقه ­بندی دیگری از اعتماد ارائه داده ­اند که اساس پژوهش حاضر را تشکیل می­دهد. آن­ها اعتماد را به دو بعد اعتماد بین شخصی (ارتباطی)[۱۴۷] و غیر شخصی[۱۴۸] تفکیک کردند. در این مطالعه هر دو نوع از اعتماد یعنی اعتماد ارتباطی وغیر­شخصی را مورد بررسی قرار می­دهیم. اعتماد ارتباطی می ­تواند به دو بعد شکسته شود اعتماد جانبی[۱۴۹] که به اعتماد بین کارکنان مربوط می­ شود و اعتماد عمودی[۱۵۰] که به اعتماد بین کارکنان و رهبرانشان بر می­گردد. این اعتمادها بر اساس صلاحیت[۱۵۱]، خیرخواهی[۱۵۲] و یا اعتبار[۱۵۳] می‌باشند ( الونن و همکاران ،۲۰۰۸ :۱۶۲) اعتماد بین همکاران (اعتماد جانبی) و اعتماد بین تیم­ها در سازمان یکی از مؤلفه­ های بسیار مهمی است که بقای طولانی مدت سازمان را فراهم خواهد کرد و موجب حضور هرچه بهتر اعضای سازمان خواهد شد (بائو و همکاران[۱۵۴] ،۲۰۱۱: ۴۱۵). تن و تن[۱۵۵] (۲۰۰۹) اعتماد به سرپرستان (اعتماد عمودی) را تمایل زیردستان به آسیب­پذیر بودن نسبت به رفتار­های سرپرست یا مدیری می­داند که فعالیت­هایش قابل کنترل نیست )تن و تن ، ۲۰۰۹ :۲۴۳).


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

سال­هاست که به علت پیچیدگی و زمان­بر بودن این برنامه­ ها، و همچنین عدم رضایت بخشی برنامه­ ریزی دستی در برخی زمینه­ ها، به مسئله برنامه­ ریزی خودکار، توجه ویژه­ای می­ شود (باشی زاده، ۱۳۹۱).

با این وجود به علت تفاوت معیارها و ضوابط دانشگاه­ها، نمی­ توان یک برنامه واحد را برای همه دانشگاه­ها اعمال کرد، اما نکته قابل توجه وجود خصوصیات مشترک در تمامی آن­ها است، از این جمله ‌می‌توان به سه عامل مؤثر در زمان­بندی شامل درس، استاد و امکانات اشاره کرد، معیار بهینگی برنامه بر اساس یک سری محدودیت­ها مشخص می­ شود ( دهقانی و ذاکر­تولائی، ۱۳۸۵)، ‌بنابرین‏ هر برنامه آموزشی اگر بخواهد مورد استفاده قرار گیرد بایستی محدودیت­های حاکم بر مدل را رعایت کند (امیدوار، ۱۳۸۴) و به عبارتی ‌می‌توان گفت مسائل جداول زمانی برای دروس دانشگاهی روشی برای ارضای محدودیت­ها ‌می‌باشد.

محدودیت­های این گونه برنامه­ ها به دو دسته محدودیت­های سخت و نرم تقسیم می­شوند که در واقع شرایط و قوانین و ترجیحات آموزشی را بیان ‌می‌کنند، برنامه نهایی ایجاد شده بایستی محدودیت­های سخت را تامین کند و محدودیت­های نرم را تا حد امکان کاهش دهد ( دهقانی و ذاکر تولائی، ۱۳۸۵). به دلیل ازدیاد متغیرهای تصمیم در این گونه مسائل نیاز به استفاده از الگوریتم­های هوشمند جهت حل آن، قطعی است. یکی از این روش­های هوشمند، استفاده از الگوریتم­های ژنتیک است (نعیمی و منجمی، ۱۳۸۸)، امروزه الگوریتم­های ژنتیکی شناخته­شده­ترین نوع الگوریتم تکاملی می­باشند (باوی و صالحی، ۱۳۸۹).

۲-۲- تعاریف و ادبیات­تحقیق

در این قسمت، با توجه به مطالعاتی پیرامون مسئله برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی به بیان مبانی نظری و تعاریف مطرح شده در این زمینه پرداخته می­ شود.

۲-۲-۱- برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی

زمان­بندی دروس یکی از مسائل مهم و زمان­بر در هر محیط آموزشی است. برنامه­ ریزی چیدمان دروس در جدول هفتگی، بر اساس معیارها و امکانات محیط، مشخصات دروس و ساعات حضور استادان صورت ‌می‌گیرد (دهقانی و ذاکر­تولائی، ۱۳۸۵). در ادامه به تعاریف مختلفی از برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی اشاره خواهد شد.

یعقوبی،۱۳۸۴، در پایان نامه خود مسئله جداول­زمانی را فرایند تخصیص منابع محدود مکانی- زمانی، به تعدادی رویداد، با شرط ارضا تعداد زیادی محدودیت، تعریف نموده است.

امیدوار،۱۳۸۴، یک مسئله برنامه­ ریزی هفتگی مدارس را برنامه­ای می­داند که اولاً خالی از تداخل بوده و ثانیاًً با استاندارد­های آموزشی مطابقت داشته باشد.

خلیلی و منصور­زاده، ۱۳۸۵، در مقاله خود، معتقدند که در مسائل زمان­بندی دروس سعی بر این است که مجموعه ­ای از منابع معین، متشکل از کلاس­ها، اساتید و دروس، تحت شرایط خاص به مجموعه ­ای از ساعت­های درسی اختصاص یابد.

دهقانی و ذاکرتولائی، ۱۳۸۵، در مقاله خود زمان­بندی دروس را ایجاد یک برنامه­زمانی معتبر و قابل اجرا با حداقل تداخل تعریف ‌می‌کنند.

جولا و خاتون­ناصری،۱۳۸۶، در مقاله خود، برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی را تخصیص یک درس به دو منبع بازه­زمانی و اتاق به گونه ­ای که محدودیت­های مورد نظر در آن نقض نشوند، تعریف ‌می‌کنند.

نعیمی و منجمی، ۱۳۸۸، در مقاله خود مسئله طراحی جداول زمانی درسی مراکز آموزشی را تخصیص دروس به تعدادی کلاس در بازه ­های زمانی مشخص با هدف ارضا نمودن حداکثر قیود موجود تعریف نموده ­اند.

مسعودیان و استکی، ۱۳۸۸، مسئله جدول­زمانی را تخصیص دروس هفتگی به بازه ­های زمانی و اتاق­های برگزاری کلاس­ها تعریف می­ کند که اگر شروطی مانند عدم تخصیص یک کلاس در یک ساعت به چند درس، یا عدم تلاقی زمانی در دروس یک استاد به مسئله اضافه گردد مشخص می­ شود که مسئله طراحی جدول­زمانی دروس دانشگاهی، می ­تواند یک مسئله ارضای محدودیت[۱] قلمداد شود.

در مقاله دیگری امین­طوسی و صدوقی­یزدی، ۱۳۸۹، برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی یک گروه یا دانشگاه را انتساب جلسات دروس، به یک سری بازه ­های زمانی و اتاق­ها به نحوی که مجموعه ­ای از شرایط مختلف برآورده گردد، تعریف کرده ­اند.

بابایی­زاده، ۱۳۹۰، در مقاله خود مسئله جدول­زمانی کلاس­های دانشگاه را مجموعه ­ای از نشست­های هم­زمان استادان و دانشجویان در شماری از بازه ­های زمانی می­داند که نیازمند برخی منابع است و باید شماری از محدودیت­ها را برآورده نماید.

راستگار امینی، ۱۳۹۱، زمان­بندی دروس دانشگاهی را تخصیص دروس به اساتید در زمان­های مناسب به طوری که اهداف سازمان را از یک سو و ترجیحات اساتید از سوی دیگر تامین شود، تعریف نموده است. این زمان­بندی کلاس­ها نوعاً اختصاص کلاس­ها به استادها و اتاق­ها و همچنین زمان­های ملاقات استاد و دانشجو در روز را در بر ‌می‌گیرد.

در مقاله باشی­زاده، ۱۳۹۱، برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی یک مقدار چند بعدی تعریف شده است که در آن، دانشجویان و استادان به دروس، گروه دروس و یا کلاس­ها نسبت داده می­شوند، در این میان محدودیت­هایی به صورت طبیعی و یا با توجه به خواست کاربر وجود دارد که باید در هنگام حل مسئله در نظر گرفته شود.

مونتانا و همکاران[۲]، ۲۰۰۰، در مقاله خود، مسئله زمان­بندی دروس را شامل تخصیص تعدادی استاد به تعدادی از منابع زمانی و مکانی می­دانند.

برانیمیر و همکاران۱، ۲۰۰۲، مسئله جدول­زمانی دروس دانشگاهی را یک مسئله رایج در تمامی مراکز آموزشی می­دانند که برای یافتن پاسخ بایستی تعداد زیادی محدودیت در نظر گرفته شود و تعداد تناقضات محدودیت­ها را تا حد امکان کم کرد.

ین­زن­وانگ[۳]۲، ۲۰۰۳، در مقاله خود، خلق یک برنامه­ ریزی دروس دانشگاهی را یکی از مهم­ترین وظایف مسئولان برنامه­ ریزی در دانشگاه­ها می­داند و این مسئله را یک مسئله پیچیده معرفی می­ کند که تحت محدودیت­های چندگانه قرار دارد.

نات و مانوئل[۴]۳ ،۲۰۰۳، مسئله زمان­بندی دروس دانشگاهی را جزء مسائل بهینه­ سازی می­دانند که برای یافتن جواب بهینه در کنار دیگر جواب­های موجه، زمان طولانی باید صرف شود.

عباس و تی سانگ[۵]۴، ۲۰۰۴، مسئله زمان بندی کلاس­های درس به صورت فرایند تخصیص دروس دانشگاهی به زمان­های مشخص از برنامه هفتگی با در نظر گرفتن کلاس مناسب و امکانات مورد نیاز ارائه دروس تعریف می­گردد.

کوین­سول[۶]۵، ۲۰۰۶، در طرح تحقیقی خود، طراحی یک جدول­زمانی برای بخش یا دانشکده کوچک را متفاوت از جدول­زمانی برای یک دانشگاه بزرگ­تر می­داند که شامل تداخل­های زمانی، مکانی و نیز ترجیحات اساتید ‌می‌باشد، که بایستی در طراحی این جدول­ها در نظر گرفته و پاسخ داده شوند.

راجان و سانجای[۷]۶ ،۲۰۱۲، مسئله جدول زمانی را یک مسئله NP-hard معرفی ‌می‌کنند که حل آن بسیار پیچیده و بستگی زیادی به محدودیت­های مختلف دارد.

۲-۲-۲- مسائل NP-complete


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

در محیطی که دارای ویژگی‌های زیر باشد کارکنان با اثر بخشی بیشتری کار می‌کنند:

      • یک جو حرفه‌ای که معیارهای بالایی بر آن حاکم باشد: مهندسان و کارشناسان تحقیق و توسعه درست دارند که جوی روشنفکرانه، در کنار همکارانی شایسته و زیر نظر مدیریتی کارآزموده و با حرمت، کار کنند.

        • وجود فرصتی برای اشتراک مساعی ارزشمند هر کارمند با فرصتی برای مشارکت مستقیم و پیشرفت داشته باشد.

      • یک فضای باز، که افراد بتوانند به دلخواه عمل کنند: بیشتر کارکنان تحقیقاتی، به ویژه جوانترها، پیروی از مقررات سفت و سخت را دوست ندارند. آنان به دنبال فضایی هستند که نظر افراد را محترم می‌شمارد پذیرش مخاطره حساب شده را تشویق می‌کند، مساوات بر آن حاکم است و سیاسی کاریهای سازمانی در آن ناچیز است.

      • یک فضای شغلی با ثبات: ثبات شغلی برای کارکنان مسن‌تر حائز اهمیت است. در حالت مطلوب ثبات شغلی یک کارمند باید مبتنی بر عملکرد شغلی او باشد.

    • فضای مناسبی برای پیشرفت شغلی: مسیرهای ترقی که به روشنی و ‌بر اساس عملکرد و افراد تعریف شده باشد همراه با هدایت مناسب، کارکنان تحقیقات را بر می‌انگیزد که اهداف آینده را با بهره‌وری دنبال نمایند(بوشهری،ملکی،۱۳۷۷، ص۴۵).

جنبه‌های مهم فرهنگ سازمانی

فرهنگ، در برگیرنده ارزش‌ها یا مفاهیم پسندیده است. برای مثال، میزان آزادی افراد برای تعیین نوع مسئله تحقیق با توجه به ارزش‌ها تعیین می‌‌شود. به عنوان مثالی دیگر، سطح روابط درون سازمانی چگونه باید باشد (آیا افراد باید نسبت به سرپرستان خود احساس «احترام عمیق» داشته، فاصله خود را با ایشان حفظ کنند، یا این که به راحتی به دفتر کار آن ها رفت و آمد کرده، با آن ها روابطی نزدیک برقرار سازند (جین،ترایاندیس،۱۳۸۱،ص۹۵).

هنجارها نیز، با ارزش‌ها در ارتباط هستند. هنجارها، طرز تلقی‌هایی از رفتار پسندیده اعضای سازمانند. سازمان‌ها، در موارد بسیاری مثلاً: میزان تولید، دارای هنجارند. یکی از هنجارهای رایج در بیشتر سازمان‌های تحقیقاتی این است که اعضای سازمان باید سعی کنند سالانه، دست کم یک مقاله در یک نشریه تحت نظر هیئت داوران، منتشر کنند. هر فرهنگی طرز تلقی خاصی ‌در مورد پاداش دارد. به چه کسی، چه وقت و تحت چه شرایطی باید پاداش داده شود؟ به چه نوع کارهایی پاداش تعلق می‌گیرد و به چه نوع کارهایی تعلق نمی‌گیرد؟ چه برنامه‌ای برای این پاداشها در نظرگرفته و اجرا شود؟ افراد باید چگونه خود را با محیط اجتماعی سازمان تطبیق دهند که جزو اعضای «خوب» سازمان به شمار آیند؟ چگونه باید روزآمد بمانند؟ ‌در مورد شرکت در همایش‌های علمی، چه هنجارهایی را باید مدنظر قرار دهند؟ فرد چگونه باید مهارت‌های جدید را در خود پرورش دهد؟ آیا باید در کلاس‌های آموزشی شرکت نماید یا به دانشگاه باز گردد؟ (جین،ترایاندیس،۱۳۸۱،ص۹۵).

فرهنگ سازمانی مطلوب، آن است که مشوق کیفیت برتر در کارهای تحقیق و توسعه، دارای انسجام درونی و مسلط بر مرکز تحقیقاتی باشد. البته، تهیه فهرست کامل و جامعی از عناصر فرهنگی غیر ممکن است. در ادامه به نکات پراهمیتی را که هر مدیر باید برای دستیابی به یک فرهنگ سازمانی مطلوب باید مورد ملاحظه قرار دهد، توجه کنید:

  • پرورش راه و رسم علم نوین، به عنوان جنبه مهمی از فرهنگ سازمانی است.

هنگامی که عادت و رسوم آرمانی (جهان اندیشی، شراکت در تولید دانش علمی، بی اعتنایی نسبت به منافع تجاری و مالی، شک اندیشی سازمان یافته که متضمن بررسی دقیق و بی طرفانه کشفیات علمی است). به عنوان بخشی از فرهنگ سازمانی پذیرفته شوند، علم و نوآوری شکوفا خواهند شد؛

    • تحملِ فرد نوآوری که ممکن است همیشه طبق روال اداری موجود عمل نکند؛

    • معنا بخشیدن به مشارکت هر فرد به وسیله سازگار نمودن اهداف سازمانی و فردی؛

    • تشخیص اهمیت ارتباط با جامعه گسترده علمی و مشتریانی که نقش مهمی در فرایند نوآوری ایفا می‌کنند و تشویق این ارتباط؛

    • شناسایی و پاداش دادن به کیفیتهای برتر فنی و مدیریتی،

  • ایجاد فرهنگی که به نیازهای مشتری توجه دارد و طرز تلقی آن درباره کار، این است که می‌توانیم و انجام می‌دهیم(جین،ترایاندیس،۱۳۸۱،ص۹۵).

ت- سازماندهی پژوهشی

فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد واحدها و ‌گروه‌های کاری و هماهنگی میان آن ها به منظور کسب اهداف صورت می‌گیرد یکی از عوامل عدم موفقیت واحدهای تحقیق و توسعه ضعف سازمان دهی است عدم توجه به ویژگی‌های این واحدها و تفاوت آن با سایر واحدها باعث پایین آمدن کارایی این واحدها و منزوی شدن آن در مؤسسات شده است در واقع داشتن جایگاه مناسب واحد تحقیق و توسعه در پیشرفت فعالیت‌های این واحد تعیین کننده است نداشتن جایگاه مناسب در ساختار سازمان از عدم سازمان دهی مناسب و فقدان راهبرد حکایت دارد(عطافر،آنالویی،۱۳۸۰، ص ۵۰۷).

سازمان‌دهی سازمان‌های تحقیقاتی

آقای دکتر «ووگل» استاد دانشگاه هاروارد که از سال ۱۹۵۸ با سفر به ژاپن حدود ۲۰ سال در این کشور به بررسی و تحقیق مشغول بود و سالها وقت خود را صرف یافتن رموز موفقیت ژاپنی نمود. ساختارهای سازمانی، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی درست ژاپنی‌ها و علل اصلی تبدیل ژاپن (طی یک قرن) از کشور بسته فئودالی به پیشرفته‌ترین کشور صنعتی جهان می‌داند، به عبارت دیگر رمز پیروزی ژاپنی‌ها نبوغ آن ها در« سازمان‌دهی» است. (ووگل، ۱۳۷۱).

یکی از عوامل عدم موفقیت واحدهای تحقیق و توسعه ضعف سازماندهی آن است عدم توجه به ویژگی‌های این واحدها و تفاوت آن با سایر واحدها باعث پایین آمدن کارایی این واحدها و منزوی شدن آن ها در مؤسسات شده است. در واقع داشتن جایگاه مناسب واحد تحقیق و توسعه در پیشرفت فعالیت‌های این واحد تعیین کننده است. نداشتن جایگاه مناسب در ساختار سازمان از عدم سازمان‌دهی مناسب و فقدان راهبرد حکایت دارد(بوشهری،۱۳۷۷،ص۴۰).


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

1 ... 80 81 82 ...83 ... 85 ...87 ...88 89 90 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب