تلاشهای اوّلیه برای تعریف تعهّد اجتماعی شرکتها محدود به فهم عمومی از قضیه بود و با پیشرفت موضوع تعاریف دقیقتری ارائه گردید. به طور مثال جانسون (۱۹۷۱) به وضوح به نقش ذینفعان شامل کارمندان، تأمینکنندگان و توزیعکنندگان و اجتماعات محلی علاوه بر سهامداران تأکید میکند که در اصل یکی از اوّلین تلاشها برای معرفی مدل ذینفعان میباشد جانسون (۱۹۷۱) آبوت و مونسن[۲۱] (۱۹۷۹، به نقل از والکر، ۲۰۰۷) شرکتهای مجله فورچون ۵۰۰[۲۲] را از حیث تکلیف اجتماعی مورد سنجش قرار دادند و مشاهده کردند که گروههای مختلفی در داخل و خارج سازمانها تحت تأثیر این مقوله قرار میگیرند.
دهه هشتاد میلادی در پیشینه تحقیق از این جهت اهمیّت دارد که اصطلاحات و مفاهیم جدیدتری همچون کارایی اجتماعی شرکتها[۲۳] و جهتگیری اجتماعی شرکتها[۲۴] مطرح شدند. در این دهه محققان زیادی به آزمایش تأثیرات تعهّد اجتماعی شرکت بر سودآوری پرداختند (به طور مثال اپرله، کارول و هارت فیلد[۲۵]، ۱۹۸۵؛ دراکر[۲۶]، ۱۹۸۴؛ کوچران و وود[۲۷]، ۱۹۸۴؛ مکگوییر، ساندگریم و شیویز[۲۸]، ۱۹۸۸). نقطه مشترک همه این مطالعات این است که تعهدات اجتماعی را به عنوان یک فرصت بالقوه برای سازمانها تلقی کردند و این عبارت که شرکتهای مسئول و متعهد، شرکتهای سودآور هم هستند، ماحصل این مطالعات بود( کارول ،۱۹۷۹) در طی دهه نود میلادی همچنان مباحث موجود در دهه هشتاد تعقیب میشد ولی با این تفاوت که هر چه تکلیف اجتماعی شرکتها به زمان کنونی نزدیک میشود مرزهای آن نیز گستردهتر میگردد و گروههای بیشتری را شامل میشود و بیشتر جنس استراتژی به خود میگیرد. کاستکا، بامبر و شارپ (۲۰۰۴) بیان میکنند که مفاهیمی که مسئولیت اجتماعی شرکتها بیان میکند در گذشته شامل دغدغههای محیط زیست، روابط عمومی، نوع دوستی شرکتها، مدیریت منابع انسانی و روابط با اجتماع نامیده میشد. تعریفهای مختلف و فراوان در رابطه با مسئولیت اجتماعی شرکتها مؤید نکته دیگری نیز میباشد و آن این که این تعریف از دیدگاه عملیاتی تا دیدگاه استراتژیک و در سطح جهانی و دربرگیرندهی اجزای بیشتر تکامل داشته است (سایا[۲۹]، ۲۰۰۱) همان گونه که مرور شد تعریف دقیق تکلیف اجتماعی شرکتها تاکنون یک تعریف دقیق و واحد نبوده و نویسندگان مختلف هر یک زیر این چتر مفاهیم مختلفی را ارائه کردهاند که صرفنظر از تعاریف متفاوت و بیشمار، برخی از آن ها به صورت وسیعتری به این موضوع نگاه کردهاند و حتّی توانستهاند بسیاری از تعاریف دیگر را به صورت یک جا پوشش دهند (لانتوس[۳۰]، ۲۰۰۱) با در نظر گرفتن هدف این پژوهش که بررسی نحوه نگرش مدیران شرکتهای ایرانی به مفهوم تکلیف اجتماعی میباشد نیاز به تبیین تعریف واحد از مسئولیت اجتماعی شرکتها وجود داشت تا تصویری که مدیران ایرانی در رابطه با مسئولیت اجتماعی دارند در این قالب بحث گردد و در ادامه برای این منظور به مرور چارچوبهای ارائه شده در رابطه با مسئولیت اجتماعی شرکتها پرداخته شده تا بر اساس دیدگاهها یک چارچوب مشخص به بررسی نحوه نگرش مدیران به مسئولیت اجتماعی شرکتها پرداخته شود.
چارچوب سه سطحی وود[۳۱] (۱۹۹۱)
وود در سال ۱۹۹۱ سه سطح آنالیز و بررسی را شرح میدهد که به وسیله آن تعریف CSR را به سه سطح تقسیم میکند و با این روش تحلیلی سبب ملموستر شدن مفهوم CSR میگردد. سطح اوّل تعریف وود سطح مؤسسه[۳۲] است. در این جا مسئولیت شرکتها به طور عمومی، بلندمدت و روابط آن ها با جامعه مورد بحث قرار میگیرد. در این سطح قسمتی از تئوریهای CSR مورد توجه قرار میگیرد که مربوط به قانونمندی CSR از طریق جامعه به عنوان یک مفهوم یا روش تجاری میباشد و لذا برای همه نوع شرکت و با هر گونه ابعاد و اندازهای قابل کاربرد است. تصویری که برخی از شرکتها از CSR دارند، منطبق بر این سطح از تعریف میباشد. سطح دوّم، سطح سازمانی میباشد. در این سطح روشن میشود بنگاه دقیقاً در برابر چه کسانی مسئولیتپذیر است. ذینفعان عمده بنگاه شناسایی میشوند. در این دیدگاه روش ذینفعان ارائه شده توسط فریمن میتواند راهگشا باشد. وود مسئولیتپذیری در این سطح را مسئولیت اجتماعی نامید. در مرور ادبیات موضوع، فیچ[۳۳] (۱۹۷۶)، ایلبرت و پارکت[۳۴] (۱۹۷۳) و اسمیت[۳۵] (۲۰۰۳) مسئولیت اجتماعی بنگاهها را در این سطح تعریف کردهاند و به عبارت دیگر مسئولیت اجتماعی بنگاه را مسئولیت در قبال ذینفعان عمده یا گاهی در قبال شرکتها و شرکای شرکت که تحت تأثیر فعالیتهای بنگاه قرار دارند، تعریف کردهاند.
وود سوّمین لایه را سطح فردی تعریف میکند. در این سطح، میزان و قدرت تشخیص و تصمیمگیری مدیریتی در قبال ذینفعان مورد بررسی قرار میگیرد. تصمیمگیری و تشخیص مدیران در این سطح به این نکته اشاره دارد که چه قدر تکتک مدیران به ذینفعان بنگاه اهمیّت میدهند. هی و گری[۳۶] (۱۹۷۴) عنوان کردند که هر مدیری دارای ارزشهای مختص به خود میباشد که به سختی قابل تغییرند. همچنین آن ها دقّت کردند که بعضی از مدیران نسبت به مسائل مربوط به مسئولیت اجتماعی شرکت خود دغدغهی بیشتری دارند.
چارچوب کارول
بدون شک در ادبیات موضوع، چارچوب کارول (۱۹۷۹) به عنوان پراستفادهترین چارچوب نقل قول شده است. او عنوان کرد که تکلیف اجتماعی هر بنگاه را میتوان از چهار منظر مشاهده نمود که پرداختن به آن ها موجب ارتقای کیفیت شهروندی هر بنگاه میگردد که این چهار منظر عبارتاند از منظر اقتصادی، منظر حقوقی، منظر اخلاقی و منظر بشردوستی (نوعدوستی) و در ادامه بیان میکند که این چهار منظر کاملاً از یکدیگر جدا نمیباشند و هر یک به مثابهی یک زنجیره است که در یک طرف آن دغدغههای اقتصادی و در سوی دیگر دغدغههای اجتماعی نهفته است ( کارول ،۱۹۷۹) .
تعهدات اقتصادی : به طور کلی بنگاههای اقتصادی به عنوان واحدهای اقتصادی در جوامع برای نیل به اقتصاد بهتر شکل گرفتهاند و تولید خدمت و کالا برای اعضای جامعه اوّلین و بدیهیترین هدف بنگاههای اقتصادی میباشد. به همین خاطر نقش اوّلیه و اصلی بنگاهها تولید کالا یا خدماتی است که جامعه از آن ها انتظار دارد و این فرایند موجب تولید سود برای بنگاه میگردد که گاهی اوقات این دیدگاه و نگرش به این صورت تغییر مییابد که هدف بنگاه حداکثر ساختن سود است. به هر حال باید توجه داشت که دیگر اهداف و فعالیتهای بنگاه در سایه فعالیتهای اقتصادی معنی پیدا میکنند و اگر بنگاه اقتصادیای سود ده نباشد دیگر فعالیتهای وی مورد سؤال خواهد بود ( کارول ،۱۹۷۹).