انتخاب پروژه در یک سازمان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مخصوصاً زمانی که به این امر واقف باشیم که اکثر سازمانها با این امر در گیر بوده و حتی گاهی بخش اعظم در آمدهای آن ها از پروژه هایشان به دست میآید. تکنیک های زیادی برای انتخاب پروژه وجود دارند. اما باید دانست که در دنیای رقابتی امروز، تصمیمات در خلاء گرفته نمی شوند بدین معنی که در انتخاب پروژه نباید پروژه را بدون توجه به پروژه های دیگر، محدودیت ها و اهداف سازمان و دیگر ملاحظات انتخاب کرد. از اینجا می توان به اهمیت انتخاب صحیح یک پروژه با توجه به ترکیب پروژه های انتخابی پی برد.
از طرفی با نگاهی مختصر به پروژه های گوناگون، از پروژه های دولتی و ملی گرفته تا پروژه های یک سازمان تولیدی یا خدماتی، تعداد زیادی از پروژه های متوقف و یا نیمه تمام را مشاهده خواهیم نمود، که دلیل این امر به احتمال زیاد یکی از نکات زیر میباشد.
-
- عدم دسترسی به منابع و امکانات کافی برای ادامه پروژه
-
- به پایان نرسیدن پروژه های پیش نیاز لازم
- عقیم ماندن طرح به دلیل سودمند نبودن در مراحل یا پروژه های بعدی
سودمند نبودن طرح به دلیل عدم هماهنگی با اهداف و موقعیت سازمان و از این قبیل، البته دیده می شود که در اکثر این پروژه ها، مراحل ارزیابی، انتخاب، برنامه ریزی و مدیریت پروژه به خوبی انجام گرفته است و هریک از پروژه ها به خودی خود امکان پذیر، اقتصادی و دارای سایر شرایط لازم بوده است. اما مجموعه آن ها به گونه ای نیست که اهداف، اولویتها و ترجیحات سازمان و تمامی ملاحظات لازم را با در نظر گرفتن محدودیتها و شرایط سازمان بهینه کند. در این حالت است که با مشکلاتی از قبیل مشکلات زیر مواجه میشویم.
-
- عدم استفاده بهینه از منابع
-
- عدم هماهنگی بین پروژه های سازمان
- عدم توجه کافی و جامع به تمامی اهداف سازمان
در اینجا است که به اهمیت انتخاب پروژه ها با توجه به دیگر پروژه های مجموعه و با لحاظ کردن محدودیت ها، اهداف و اولویتهای سازمان پی برده و خواهیم دید که ارزیابی و انتخاب پروژه ها به صورت انفرادی و بدون توجه به سایر پروژه ها و … موجب مشکلاتی از قبیل، مشکلات مذکور خواهد شد. پس توجه به این امر ضروری است که پروژه های خاص در یک سازمان نه تنها باید امکان پذیر و اقتصادی باشند، بلکه باید در هماهنگی کامل با دیگر پروژه های سازمان با توجه به اهداف، اولویتها و محدودیتهای سازمان باشد. بنابرین هیچ پروژه ای نباید به طور مجزا انتخاب گردد بلکه باید در ارتباط با سایر پروژه ها مورد مطالعه و انتخاب شود.
تمامی آنچه که در بالا ذکر شد ما را به سمت موضوع انتخاب پورتفولیوی پروژه که همان انتخاب ترکیب بهینه پروژه میباشد رهنمون میسازد. زیرا در انتخاب پورتفولیوی پروژه، هر پروژه با توجه به محدودیت های گوناگون سازمان و با در نظر گرفتن اهداف و اولویتهای سازمان انتخاب می شود به گونه ای که در هر پریود زمانی بهترین ترکیب پروژه ها که بیشترین مطلوبیت را برای سازمان در بر داشته باشد، انتخاب شود. به عبارت دیگر در انتخاب پورتفولیوی پروژه، تاثیر انتخاب هر پروژه بر روی کل مجموعه در نظر گرفته می شود.
۲-۲-تاریخچه
در سال ۱۹۶۴ دو نفر با نامهای Baker, Pound به بررسی چگونگی هنر و دانش ارزیابی و انتخاب پروژه های R&D (تحقیق و توسعه) پرداختند. هر چند تحقیقات این دو منحصراًً به پروژه های تحقیق و توسعه مرتبط بود. ولی مطالعات بعدی آن ها منجر به بعضی از نتایج در مورد گذشته، حال و آینده روش های انتخاب پروژه گردید که در ادامه خلاصه ای از آن ذکر می شود.
استفاده از رویه های ساختار مند و عددی، برای ارزیابی و انتخاب پروژه ها از پدیدههای اخیر میباشد. که به طور گسترده بعد از جنگ جهانی مورد استفاده قرار گرفته است. در ابتدا معیارهایی چون دوره بازگشت و متوسط نرخ بازگشت سالانه بیشتر از همه مورد استفاده قرار می گرفتند. البته این تکنیک ها هنوز هم توسط تعداد زیادی از شرکتهایی که احساس میکنند شرایط عدم اطمینان بر انتخاب پروژه احاطه دارد مورد استفاده قرار میگیرد.
سپس در طول دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ استفاده از مدلهای ساختارمند بهتدریج گسترش پیدا کرد. در این زمان تعداد زیادی از مدلهای مورد استفاده منحصراًً از نوع مدلهای سود/سودمندی بودند. این مدلها بر کوتاه کردن افق زمانی تصمیمات پروژه های سرمایه گذاری گرایش داشتند.
افزایش نرخ بهره در طول دهه ۱۹۷۰، موجب بالا رفتن نرخ بازگشت مورد انتظار شد و این به نوبه خود باعث کاهش سرمایه گذاری در پروژه هایی شد که از لحاظ زمانی، فاصله زیادی بین سرمایه گذاری وجود داشت. (شریفی اصفهانی، ۱۳۸۲)
برای مثال سرمایه گذاری کم در پروژه های بلند مدتی چون فولاد سازی و احیای مس به علت طولانی بودن دوره سرمایه گذاری، موجب عدم پاسخگویی به تقاضای رشد یافته این دو کالا شد. سپس با توجه به مشکلاتی که توجه صرف به یک معیار منحصر پدید می آورد، تمایلاتی در استفاده از مدلهایی که توانایی به کارگیری چندین معیار را در تصمیم گیری برای انتخاب و ارزیابی داشتند، به وجود آمد.
یک دهه بعد رشد قابل ملاحظه ای در استفاده از مدلهای ساختارمند و باز هم با تأکید برمدلهای سود مشاهده می شود. اما این بار مدلهایی که چندین معیار را برای تصمیم گیری دخالت میدادند، مورد توجه قرار گرفتند.سپس گرایشهایی به سمت استفاده از سیستم های اطلاعات تصمیم[۱] به وجود آمد. زیرا خیلی از مسائل تصمیم چند معیاره به راحتی قابل کمی کردن نبودند و روش های کمی کردن مرجحات نیز رضایتبخش نبودند.
بعد از آن سیستم های تصمیم تعاملی[۲] به وجود آمدند که به استفاده کنندگان اجازه میدادند که اثرات ترکیبات مختلف از پروژه های ممکن را امتحان کنند. در دهه ۱۹۹۰ پیشرفتهای چشمگیری در توسعه فرآیندهای ارزیابی ترجیحات که از اطلاعات ورودی مناسب برای رتبه بندی استفاده میکردند، دیده می شود. سپس این مدلها در زمینه هایی چون برنامه ریزی آرمانی[۳] و مدلهای تخصیص مورد استفاده قرار گرفتند.
پس از آن در شرایطی که محدودیتهای منابع، اهداف چند گانه و مرجحات و ملاحظات گوناگون در انتخاب پروژه ها بسیار با اهمیت بودند، گرایش به سمت مدلهایی که بتواند در انتخاب بهترین ترکیب از چند پروژه مؤثر واقع شود، به وجود آمد. ابتدا از مدلهایی که برای رتبه بندی پروژه ها به کار میرفت استفاده می شد. سپس مدلهای ریاضی جامعی برای انتخاب پورتفولیوی پروژه و تخصیص منابع که به طور همزمان ترجیحات، محدودیتها ومعیارها را در انتخاب بهترین ترکیب از پروژه ها و با هدف بیشینه کردن تابع هدف، به کار می گرفتند مورد استفاده قرار گرفت. مانند بعضی مدلهای تصمیم گیری چند معیاره و برنامه ریزی آرمانی و … در حال حاضر نیز تمایلاتی به سمت ایجاد سیستم های پشتیبانی تصمیم و سیستم های خبره در این زمینه وجود دارد. در این حالت تصمیم گیرنده میتواند به راحتی با وارد کردن اطلاعات، جواب بهینه را یافته و حتی به تجزیه و تحلیل حساسیت بپردازد و اثرات تغییر در اولویتها، محدودیتها و وزن مرجحات و … را در تصمیم گیری نهایی مشاهده کند.