- رفتار را می توان شبیه یک جعبه سیاه دانست که محرکات از خارج و محیط وارد آن شده و فرد هم به منزله یک جعبه آن ها را در درون خود با توجه به تجربیات ، تجزیه و تحلیل می کند و سپس پاسخ از فرد .جعبه. خارج می شود (شاملو ، ۱۳۹۰).
البته طرفداران این نظریه اعتراف دارند که علت بعضی از انحرافات رفتاری تحریکات بیولوژیکی میباشد و محیط و اجتماع در ثبوت آن رفتار تاثیر به سزایی دارند . برای مثال ممکن است کودکی بعد از یک حادثه دچار ضربه مغزی شود و رفتاری انحرافی از خود نشان بدهد، اما والدین و اطرافیان او از قبیل معلم و خواهران و برادران و دوستان میتوانند نقش اشای در شدت یا کاهش آن رفتار داشته باشند . طرفداران این نظریه منشاء علت رفتار نامناسب را علت ادامه یک رفتار نمی داند مثلا کشیدن سیگار در یک کودک ۱۰ ساله به علت آموزش غلط خانواده و دوستان میباشد و در سن ۱۷ سالگی جوان برای بزرگ جلوه دادن خود به این عمل دست می زند ولی هر دو فرد در سنین بالا به علت معتاد شدن به مزه تنباکو و عمل روشن نمودن و کشیدن سیگار به ادامه رفتار غلط می پردازند . در حالی که با دو علت متفاوت اعتیاد شروع شده بود . زیرا دیگر نقش والدین در این رفتار غلط برای ادامه مؤثر نیست و یا نوجوان دیگر برای بزرگ جلوه دادن خود، هب ادامه رفتار نامناسب نمی پردازد . در واقع دیگر نیازها ، جای علت اولبه را گرفته است . عامل دیگر نقش اساسی محیط در رفتار است به طور مثال اگر کودکی درخواندن اشکال دارد یکی از دلایل زیر میتواند نقش عمده داشته باشد :
اول : خانواده کودک به خواندن اهمیت نمی دهند و انگیزه کافی جهت تشویق به خواندن ایجاد نمی کنند.
دوم : وجود دو زبانه بدن برای مکالمه مثلا خانواده ترک زبان هستد و درمدرسه فارسی آموزش میدهند.
سوم : عدم پیشرفت در بخش های اولیه کتاب به دلیل آموزش نامناسب معلم
چهارم : تعارضات بین شاگردان و دیگر همکلاسی ها که باعث عدم گرایش کودک به مدرسه و کلاس و مطالعه می شود .
پنجم : ضعف بینایی یا شنوایی که از طرف مدرسه و اولیاء به آن توجه نشده است . در حالتی استثنایی ممکن است هر ۵ عامل یا بیش از یک عامل باعث نقض کودک در خواندن شود . رفتاریون به دلایل فوق، جستجو کردن و یافتن علت را ، نامناسب و یاتلاف کردن وقت می دانند و آن ها معتقدند که باید به دنبال راه های درمانی و اصلاح رفتار برویم ، تنها نباید وقت را صرف پرداختن به علت ها نمود زیرا در طول این مدت به تثبیت رفتار نامناسب پرداخته ایم و حالا بیاید فرض کنیم علت را پیدا نمودیم آیا میتوان مطمئن بود که با بیان یا کشف علت مشکل حل می شود، آیا ادامۀ رفتار، هنوز به دلیل منشاء اولیۀ ایجاد کننده آن است؟ که پاسخ این گروه در مقابل سوالات فوق منفی ست . از طرفی معلمین که باید نقش عده را در اصلاح رفتار داشته باشند از طریق کتاب ها و آموزش های کوتاه مدت قادر نیستند با کلیۀ مشکلات به علت یابی درمورد هر شاگرد بپردازند. زیرا تجربیات نشان داده است که برای کشف علت به تخصص ویژه و ساعت های متمادی وقت نیاز است و برنامه آموزشی درمدرسه چنین فرصتی را برای معلمین نمی تواند منظور نماید (شاملو ، ۱۳۹۰).
۲-۲-۱-۴ نظریه بوم شناسی ( اکولوژیکال[۹۱] ) و جامعه شناسی :
این نظریه به علت اهمیت دادن به شرایط محیط طبیعی یک فرد و اثراتی که جامعه بر رفتار دارند مورد بررسی قرار میگیرد . این گروه مخالف بر چسب زدن وطبقه بندی نمودن کودکان و نوجومانان به عنوان افراد مشکل دارد میباشند زیرا معتقدند عوامل و فشارهای اجتماعی است که در شخصیت فرد اثر میگذارد (شاملو ، ۱۳۹۰).
طرفداران این نظریه علت دوری کردن از طبقه بندی را توجه به یک ویژگی و غفلت از مجموعه رفتارهای کودک یا نوجوان تلقی می کند (شاملو ، ۱۳۹۰).
اجتماعیون بین دو گروه از افراد مشکل دارد و بدون مشکل تمایز قائل میشوند .دستۀ اول که قوانین اجتماعی را به طور کامل دنبال میکنند. و مطابق ضوابط و مقررات رفتار می نمایند و دسته دوم قوانین اجتماعی را شکسته و به آن احترام نمی گذارند ( منحرفین ) که این گروه باز خود نیز دارای دوگروه دیگر میباشد گروه اول در نتیجه تقلید از منحرفین اصلی به عمل خلاف دست میزنند و نوعی تقلید کورکورانه انجام میدهند ولی دسته دوم با آگاهی به عمل مبادرت می ورزند در دسته اول، انحراف ضعیف تر و ترس و نگران از لکه دار شدن نام و شهرت وجود دارد و همچنین ترس از طرد اجتماع برا یاو مطرح میباشد در حالی که در دسته دوم در منحرفین چنین ویژگی هایی مشاهده نمی شود . البته هر دو گروه دارای همان نیازهای افراد عادی هستند که شرایط محیط زیستی نتوانسته است امکانات لازم را برای آن ها فراهم نماید پس دلیلی برای طبقه بندی آن ها وجود ندارد. انتقاد دیگر آن ها بر طبقه بندی مشکلات این است که : برنامه ریزان آموزشی، برنامه های جداگانه از کودکان عادی را برای این گروه تنظیم نمایند ،باعث مشکلات فراوان تر آن ها نمی شود؟ و آن ها خود را به تدریج از جامعه مجزا نموده و به علت ریختن آبرو و حیثیت به اعمال شدیدتر جهت جبران شکست خود، دست نخواهند برد؟ آن ها معتقدند باید این گروه از کودکان و نوجوانان را در همان جمع کودکان عادی به اصطلاح رفتار وادار نمود (شاملو ، ۱۳۹۰).
اما طرفداران طبقه بندی کردن کودکان معتقدند که با جدا کردن آن ها می توان برنامه ریزی های ویژه ای را برای اصلاح رفتار، ترتیب داد. شکستن قوانین از طرف دانش آومزان ، به نظر اجماعیون ، عدم هماهنگی مقررات و ضوابط انضباطی با ویژه گی های شخصیتی کودکان است که درهر صورت به نوعی اعمال خلاف بیرونی یا درونی خودنمایی میکند . از همه مهم تر آنکه جامعه امادگی پذیرش افراد مشکل دار را ندارد، به طور مثال اگر فردی دستش بشکند و یا زخمی شود یا دچار بیماری جسمی گردد همه با او احساس همدردی نموده و سعی در رفع آن و درمان میکنند ولی اما آیا افراد دردمند روانی هم به همان میزان از همدلی جامعه برخودار میگردند؟ آیا جامعه تا چه حد خود را مسئول درمان و حل مشکل آن ها میداند ؟ بنابرین وقتی که جامعه به این افراد بهایی آنچنان نمی دهد آن ها هم به قانون شکنی دست میزنند تا شادی به نحوی افراد اجتماع را به همدردی خود وادار نمایند (شاملو ، ۱۳۹۰).