در دوران بلوغ دستیابی به محبوبیت و جذابیت به واسطه ی فرایند مقایسه اجتماعی اهمیت بیشتری مییابد و کسانی که نمی توانند به این اهداف دست یابند، ناتوانی شان میتواند منجر به ارزیابی منفی از خویشتن و نارضایتی از بدن شود(دوهنت و تیگمن، ۲۰۰۶). نوجوانان نسبت به تأثیر رسانه ها نیز آسیب پذیرتر هستند. چون فکر میکنند که رسانه ها مرجع با اهمیتی هستند، اما با این وجود نمی دانند که چگونه پیامهای این مراجع با اهمیت را ارزیابی کنند(کتر، روهور و لوندری[۱۴۶]،۲۰۰۶).
بنا به یافته های ریکاردلی و مک کوبی (به نقل از بلک بیکر، اسمیت و کیائو، ۲۰۰۸) کودکان از خانواده ، معلمان، دوستان و رسانه های گروهی حتی قبل از جوانی می آموزند که چاقی خوب نیست و تناسب اندام یا لاغری خوب است.
برخی از مطالعات نشان دادهاند که کودکان ۷ تا ۱۱ ساله همسن و سالان چاق خود را مورد انتقاد قرار میدهند و کودکان چاق در میان دوستانشان محبوبیت کمتری دارند، کمتر مورد علاقه والدین هستند و در مدرسه ضعیف تر عمل میکنند (اتا، لودن، و لالی،۲۰۰۷).
در دوره ی نوجوانی، بلوغ به نوبه ی خود با تغییرات بدنی همراه است که نوجوان را نسبت به نقشهای جنسی زنانه و مردانه بیش از پیش حساس میکند و به این ترتیب تن انگاره در هر دو جنس را تحت تأثیر قرار میدهد(کتر، روهور و لندری، ۲۰۰۶؛ استیس، مارتی، اسپور، پرسنل و شاو[۱۴۷] ،۲۰۰۸؛ هینیکه و پاکستون[۱۴۸]،۲۰۰۷). مطالعه ای که در نمونه ای از جمعیت استرالیایی انجام شده است، نشان میدهند که بلوغ تأثیر مستقیمی بر تن انگاره و نارضایتی از بدن بویژه در دختران دارد(پاکستون و همکاران، ۲۰۰۵).
نتایج حاصل از ۱۹۹۷ بررسی مربوط به تن انگاره نشان میدهد که نارضایتی از بدن در میان زنان ۲۰ تا ۲۹ ساله به اوج خود میرسد، در حالی که در مردان اوج نارضایتی از بدن مربوط به سنین ۳۰ تا ۵۰ سالگی است(اتا، لودن و لالی، ۲۰۰۷).
بیشترین میزان نارضایتی از بدن در زنان و مردان مربوط به سن ۲۰ سالگی است و با افزایش سن گرچه نارضایتی از بدن و نگرانی درباره ی آن از بین نمی رود، اما با افزایش سن رو به کاهش میگذارد و همین امر سبب تغیر الگوی بدن آرمانی و کاهش رفتارهای وارسی بدن در سالهای بعدی می شود(چوت، ۲۰۰۶).
شاخص توده ی بدنی
شاخص توده ی بدنی روشی رایج برای طبقه بندی وزن زنان و مردان است که بر اساس آن، نمره ی کمتر از ۲۰ وزن پایین، نمره ی ۲۰ تا ۲۵ وزن طبیعی، نمره ی ۲۵ تا ۲۹ اضافه وزن و نمره ی بالاتر از ۳۰ چاقی را نشان میدهند. شاخص توده ی بدنی یکی از عوامل با اهمیت در تن انگاره و نارضایتی از بدن است. شاخص توده ی بدنی روشی رایج برای اندازه گیری وزن افراد نسبت به قدشان است. بررسی ها نشان دادهاند که شاخص توده ی بدنی همبستگی قابل ملاحظه ای با نارضایتی از بدن دارد. افراد دارای نمره ی شاخص توده ی بدنی بالاتر نارضایتی بیشتری از بدن خود دارند و تمایل بیشتری به لاغری یا تغییر ظاهر خود دارند(دوهنت وتیگمن، ۲۰۰۶ و تیگمن، ۲۰۰۵). بررسیها همچنین نشان میدهد این تأثیر شاخص توده ی بدنی در زنان قویتر از مردان است(استیس، مارتی، اسپور، پرسنل و شاو، ۲۰۰۸).
مطالعه ای در انگلستان روی ۴۵۸ نوجوان نشان داد که بین وزن واقعی افراد با ترجیح آن ها برای شکل بدنی آرمانی همبستگی معنی داری وجود دارد، به گونه ای که دختران سنگین وزن تر کمتر احتمال دارد که تن انگاره ی آرمانی لاغرتری را در مقایسه با دختران لاغرتر انتخاب کنند(گزارش بررسی سلامت مدلهای زیبایی، ۲۰۰۹).
در مطالعه ای دیگر رابطه ای قوی بین شاخص توده ی بدنی و تن انگاره آرمانی مشاهده شد. در این مطالعه با افزایش نمره ی شاخص توده ی بدنی، ناهمخوانی تن انگاره در مردان کاهش و در زنان افزایش می یافت. (پرسنل، بیرمن و مادلی[۱۴۹]، ۲۰۰۷).
در پژوهشی دیگر با بهره گرفتن از مقیاس تن انگاره ی” پرسشنامه ی کیفیت زندگی”[۱۵۰]، مشخص شد که با افزایش نمره ی شاخص توده ی بدنی، نمره ی رضایت از بدن کاهش مییابد(لیتلتون و اولندیک[۱۵۱]، ۲۰۰۳). شاخص توده ی بدنی نگرش افراد نسبت به بدنشان را تحت تأثیر قرار میدهد و سبب می شود در زنان دارای شاخص توده ی بدنی بالاتر عوامل اجتماعی- فرهنگی مؤثر بر تن انگاره بیشتر ادراک شوند(دوهنت و تیگمن، ۲۰۰۶).
نژاد و قومیت
نژاد و قومیت هم یکی از عوامل زیستی است که بر تن انگاره و نارضایتی از بدن تأثیر دارد. مطالعات متعددی حاکی از تفاوت تن انگاره و نارضایتی از بدن در نژادها و قومیت های مختلف است. بررسی های متعددی نشان دادهاند که زنان افریقایی تبار آمریکایی تن انگاره ی مثبت تر و رضایت از بدن بیشتری در مقایسه با سایر گروههای نژادی آمریکا دارند (لیتلتون و اولندیک، ۲۰۰۳).
در یک مطالعه روی زنان آمریکایی ۱۹ تا ۳۵ ساله مشخص شد که گرچه سیاهپوستان شاخص توده ی بدنی بالاتری دارند، اما ۴۰ درصد از آنان در مقایسه با سفیدپوستان وزنشان را طبیعی ارزیابی میکنند. این در حالی بود که در میان زنان سفیدپوست ۲۰ درصد از کسانی که شاخص توده ی بدنی کمتر از ۲۵ داشتند، تصور میکردند که اضافه وزن دارند(کراگو، استز و گری[۱۵۲]، ۱۹۹۵).
در مطالعه ی دیگری در آمریکا مشخص شده است که زنان سیاهپوست و اسپانیایی تبار در مقایسه با زنان سفیدپوست و آسیایی تبار آمریکایی الگوی آرمانی بدن لاغراندام (باربی شکل) را کمتر درونی میکنند(دوهنت و تیگمن، ۲۰۰۶). این یافته با یافته های مطالعه ی آبرامز و استورمر(به نقل ازاسمولاک وتامپسون، ۲۰۰۹) که نشان داده است دختران سفیدپوست در مقایسه با سایر اقوام و نژادها آگاهی و درون فکنی بیشتری از الگوی آرمانی بدن لاغراندام زنانه دارند، نیز تأییدشده است.
با وجود تفاوتهای گزارش شده در تن انگاره ی نژادها و قومیتها، برخی بررسیهای اخیر نیز حاکی از شیوع مشابه نارضایتی از بدن در کشورها و فرهنگهای مختلفی است که از فرهنگ غربی تاثیر پذیرفته اند. به طور مثال، مطالعاتی که در کشورهای استرالیا، فرانسه و ایالات متحده ی آمریکا، ژاپن،کره، فیجی و حتی ایران انجام شده است نشان میدهد که جمعیت قابل ملاحظه ای از افراد این جوامع تمایل به بدنی مناسبتر دارند و از وضعیت بدنی خود راضی نیستند.
عوامل روان شناختی
عوامل روانی، با نحوه ی ادراک افراد از تن وهیکلشان سر و کار دارند یا مربوط به وضعیت روانی فرد هستند که بر تن انگاره و رضایت یا نارضایتی از بدن تأثیر میگذارند. همچنین این عوامل افکار، باورها و نگرشهای مربوط به بدن وشکل ظاهری را در بر می گیرند. در میان عواملی روانی تأثیرگذار بر تن انگاره به ویژه بر نقش و تأثیر خودانگاره و عزت نفس در پژوهشها تأکید شده است.
عزت نفس و خودانگاره ی مثبت
عزت نفس را به عنوان جنبه ای از ارزش شخصی در نظر می گیرند که ساحت بدنی آن در برگیرنده ی شایستگی ورزشی ادراک شده، وضعیت جسمانی، جذابیت و مانند آن است. بررسی ها نشان میدهند که خودانگاره ی مثبت و داشتن عزت نفس بالا با کیفیت زندگی شخصی، خانوادگی، تحصیلی و اجتماعی همبستگی مثبت دارد(دوهنت وتیگمن، ۲۰۰۶) و عزت نفس پایین میتواند منجر به نارضایتی از بدن وتن انگاره ی منفی شود(دوهنت وتیگمن، ۲۰۰۶ و هارپر و تیگمن، ۲۰۰۸).