اصلاحات ساختاری و نهادسازی
منظور از اصلاحات ساختاری، اصلاح در قوانین، مقررات وچهارچوبهای حقوقی حاکم بر ابعاد مختلف، تأسيس مراکز آموزش کارآفرینی و راهبری کسب و کارها است. مهمترین این قوانین عبارتند از: مقررات ثبت و تأسيس مؤسسات آموزش کارآفرینی و تعیین ماهیت حقوقی آن ها، روابط موسسان، قانون مالیاتها و قوانین کار و رقابت. هدف ازاصلاحات ساختاری اطمینان یافتن از انطباق چهارچوب قانونی و حقوقی با نیازها و ضرورتهای توسعه کارآفرینی در مقاطع مختلف زمانی است و عمدتاًً با هدف بهبود فضای قانونی و حقوقی به نفع کسب و کارهای جدید، نوآور و در حال رشد صورت میگیرد.در این مؤلفه از توسعه کارآفرینی، اگر چه بار اصلی برنامه ها و فعالیتهای اجرائی بر دوش نظام دولتی قرار دارد، اما خاستگاه اصلی اصلاحات، تعاملات و مذاکرات منظمی است که بین دولت و تشکیلات و انجمنهای کارآفرینان صورت میگیرد. بنابرین با افزایش میزان مشارکت اجتماعی در استراتژی توسعه کارآفرینی، داده های عینیتر و بیشتری برای انجام اصلاحات لازم در مقررات و قوانین فراهم می شود.در این مؤلفه استراتژی توسعه کارآفرینی علاوه بر اصلاحات ساختاری، نهادسازی نیز مورد توجه بوده است. منظور از نهادسازی نیاز به نهادهای متناسب برای پیگیری سیاستهاست.
نهادسازی و اصلاحات ساختاری با هدف تجهیز منابع مختلف جامعه و هدایت آن ها برای توسعه کارآفرینی بوده است. فرهنگسازی وآموزش کارآفرینان در جهت تقویت توان وظرفیت بهره برداری آن ها از منابع هدایت شده برای جوابگویی به فرصتهای اقتصادی صورت میگیرد ونقطه مشترک و پیوند دهنده این دو مؤلفه، انواع تمهیدات مالی و اعتباری و خدمات مشاورهای است که در مراکز خدماترسانی کارآفرینی سازمان داده میشوند(احمدپور ومقیمی، ۱۳۸۷).
ایجاد مؤسسات آموزشی دولتی – خصوصی
به طورکلی ازآنجا که در کشورهای در حال توسعه دیگر کشاورزی نمیتواند اشتغال را برای جمعیت زیادی فراهم کند و از سوی دیگر فراگیری کارهای سودآور هم فقط برای عدهای معدود امکان پذیر است، آموزش کارآفرینی راه حل مطلوبی برای مشکلات اشتغال و بهره وری در جامعه میباشد.تعداد وسیعی از مردم که در نقاط متعددی پراکنده هستند، در این رابطه باید آموزش ببینند. دراکثر کشورها، آموزش کارآفرینی از طریق نهادهایی انجام می شود که بعضا تحت نظارت دولت هستند. بهعنوان نمونه در هند مؤسسه توسعه کارآفرینی هند بهعنوان یک مؤسسه معتبر ملی شناخته می شود که به آموزش کارآفرینان می پردازد، این مؤسسه که با نظر دولت فعالیت می کند از سوی مؤسسات مالی هند، بانک توسعه صنعتی، شرکت تامین مالی صنعتی هند و بانک ایالتی هند حمایت و پشتیبانی میشود(احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
پرورشگاههای کسب و کار کوچک
پرورشگاه کسب و کارها معمولا فضایی با بخشهای کوچکتر است که این بخشهای کوچکتر فضای لازم برای پرورش کسب و کار جدید را فراهم می کند. هدف از تأسيس این پرورشگاهها افزایش نرخ کسب و کارهای جدید و تسهیل فرایند رشد این کسب و کارها است. ایجاد پرورشگاه یا باید توسط دولت صورت گیرد و یا با حمایت مالی و غیر مالی دولت وتوسط بخش خصوصی با مشارکت دولت ایجاد شود. روال کاری پرورشگاه بدین صورت است که بر اساس معیارهایی نظیر توان اشتغالزایی، توان رشد سریع، میزان استفاده از فناوری های نوین، ساختار مناسب، نوآورانه بودن طرح و نیاز به شروع آن، پرورشگاه اقدام به پذیرش کارآفرینان می کند. پرورشگاهها علاوه بر فضای فیزیکی که برای شروع فعالیت کارآفرین تامین میکنند، در نقش مشاورهای و ارتباط دهنده کارآفرین با شبکه روابط اجتماعی – اقتصادی بین کسب و کارها عمل میکنند (احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
مشاورههای مالی – فنی و مدیریتی
دولتها روز به روز علاقهمندتر میشوند تا از راه حلهای مختلف به بخش کسب و کارهای کوچک کمک کنند و از آنجا که کسب و کارهای جدید نیازمند مشاورههای مالی – فنی و مدیریتی هستند، دولتها می توانند با ایجادمراکز مشاورهای تمهیدات لازم را ارائه کنند (احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
نقش اطلاعرسانی دولت
به طور خلاصه باید گفت که اطلاعات برای کسب و کار در عین حال برای رشد وتوسعه آن اهمیت حیاتی دارد. آمار بهدست آمده از تحقیقات تأکید می کند که فقدان اطلاعات می تواند به هزینه کردن بیش از حد یا سرمایه گذاری بیش از حد دارایی ها منجر شود. کارآفرین باید اطلاعات داشته باشد تا بر اساس آن استراتژی های آینده خود را بنا کند. هر چه کسب و کار پیچیده تر باشد، سیستم اطلاعاتی اهمیت بیشتری مییابد. یک استراتژی غیرسودآور ممکن است مستقیما یا به طور غیرمستقیم به شکست کسب و کار بیانجامد. با توجه به اهمیت فوق العاده اطلاعات در ایجاد و اداره کسب و کارهای کوچک، در بسیاری از کشورهای دنیا دولت و سازمانهای وابسته به دولت چنین رسالتی را بر عهده دارند(احمدپور، ۱۳۸۴). نکته مهم آنکه حمایتهای گوناگون از طرف دولت باید به گونه ای باشد که روحیه توفیقطلبی، پشتکار، خلاقیت و مخاطرهپذیری را از بین نبرد بلکه باعث تقویت این ویژگیها در افراد شود.
کارآفرینی سازمانی[۱۷]
مفهوم کارآفرینی سازمانی طی۳۰ اخیر تکامل یافته است (پیترسون و برگر[۱۸]، ۱۹۷۱؛ کویین[۱۹]، ۱۹۸۵). برای مثال سات[۲۰] (۱۹۸۵) آن را به عنوان فرایند نوسازی سازمانی تعریف کردهاست. محققان دیگری کارآفرینی سازمانی رابعنوان مفهومی در نظر گرفته اند که در برگیرنده تلاشهای کارآفرینانهای است که به حمایتها و ضمانتهای سازمانی و اختصاص منایع برای اجرایی کردن فعالیتهای نوآورانه در قالب نوآوری سازمانی و فرایندی و تولیدی احتیاج دارد (شولهامر[۲۱]، ۱۹۸۲؛ جنینگز و سیمن[۲۲]، ۱۹۹۴). این دیدگاه همچنین با دیدگاه دامان پور[۲۳](۱۹۹۱) که اشاره میکند نوآوری شرکتی مفهوم بسیار گستردهای است که شامل «خلق، توسعه و به کارگیری ایده ها و رفتارهای جدید» میشود سازگار است.نوآوری میتواند در مورد کالا یا خدمت جدید، یک منبع اجرایی یا طرح یا برنامه جدید که به اعضای سازمان مربوط میشود باشد.
دامان پور کارآفرینی سازمانی را ایجاد، توسعه و اجرای ایده ها و رفتارهای جدید تلقی میکند. در این مفهوم، کارآفرینی سازمانی، انرژی بخش و افزایش دهنده توانایی یک شرکت یا سازمان برای به دست آوردن مهارتهاو تواناییهای نوآوری است.