بی تردید این تفسیر ادبی با هدف کنوانسیون در مورد تسهیل شناسایی و اجرا و فلسفه وجودی آن منافی است و حتی عقلاً محال و منطقاً موجب دور باطل است: با هدف کنوانسیون در مورد آسان سازی اجرای رأی داوری در تعارض است، زیرا، مقررات هر یک از کنوانسیونها یا نظام حقوق داخلی کشور محل درخواست اجرا که متضمن شرایط یا موانع بیشتری باشد، از نظر معترض به اجرا مساعدتر تلقی و بدان استناد خواهد نمود؛ با فلسفه وجودی کنوانسیون نیویورک مغایر است، زیرا، در تمام مواردی که مقررات کنوانسیون نیویورک سهلتر از مقررات حقوق داخلی کشور محل درخواست اجرا باشد، معترض به اجرا به مقررات اخیر به عنوان قانون مساعدتر استناد میکند و مانع از اجرای کنوانسیون میشود ، در این صورت وجود و عدم وجود کنوانسیون مساوی بوده و فایدهای بر تصویب آن مترتب نخواهد بود؛ عقلاً محال و موجب دور باطل است، زیرا، اگر مطابق بند یک ماده هفت هر دو طرف (خواهان اجرا و خوانده که معترض به اجراست)، از آنجا که هر یک به اعتباری طرف ذینفع به حساب میآیند، بتوانند به قانون مساعدتر به حال خود استناد کنند، دادرس رسیدگی کننده به درخواست اجرا در وضعیت تناقض آمیزی قرار خواهد گرفت. چرا که او در مقام اجرای تکلیف موضوع بند یک ماده هفت، قانون مساعدتر به حال هر یک از طرفین را اعمال نماید، همین تکلیف را در قبال طرف دیگر نقض کردهاست.[۱۱۶]
با توجه به مراتب فوق، باید طرف ذینفع را تنها ناظر به درخواست کننده اجرا دانست و حق انتخاب را به وی داد. بند یک ماده هفت را از آن جهت که سخن از بهره مندی از هر گونه حق موضوع رأی داوری بر اساس حقوق داخلی یا کنوانسیونهای دیگر مورد تصویب کشور محل درخواست اجرا میگوید، میتوان موید این برداشت دانست. زیرا علیالاصول، حق یا حقوق موضوع رأی داوری به محکوم له آن که درخواست کننده اجرا نیز هست، تعلق دارد و طرف دیگر معمولاً متعهد رأی داوری و محکوم علیه است. نه تنها دادگاههای دول متعاهد، رویهای خلاف تفسیر فوق، در مورد مفهوم کلمه طرف ذینفع اتخاذ نکردهاند، مفسران و مؤلفان نیز بر دلالت عبارت «طرف ذینفع» بر درخواست کننده اجرا اتفاق نظر دارند.
بند سوم: محدودیت قاعده: منع ترکیب رژیمهای متفاوت اجرایی
محدودیت مهم حق انتخاب مساعدترین قاعده را، شاید بتوان به زبان عامیانه در اصل همه یا هیچ خلاصه کرد. مقصود این است که اگر درخواست کننده اجرای رأی به مقرره مساعدتری که در یک رژیم اجرایی موجود است، استناد میکند، باید همه آن رژیم اجرایی (مثلاً معاهده دیگر یا نظام حقوق داخلی کشور محل درخواست اجرا) را بپذیرد و اگر اعمال مقررهای از یک رژیم اجرایی (مانند مقررات شکلی کنوانسیون نیویورک راجع به قرارداد داوری) را به دلیل نامساعدتر بودن، نیم خواهد، باید کل آن رژیم اجرایی را ردّ کند. درخواست کننده اجرا نمیتواند استقلال و پیوستگی یک مجموعه واحد را نادیده بگیرد و به طور دلخواه بین رژیمهای متفاوت اجرایی موضوع دو یا چند کنوانسیون یا رژیم اجرایی موضوع یک کنوانسیون و رژیم اجرایی تمهید شده در حقوق داخلی کشور محل درخواست اجرا ترکیب نماید و بدین ترتیب به تعادل و توازنی که بین مجموع مقررات مربوط به یک رژیم اجرایی وجود دارد، آسیب برساند. ترکیب دو رژیم اجرایی که مثلاً دو معاهده ارائه دادهاند، تنها در فرضی ممکن است که خود این معاهدات چنین امری را مجاز دانسته باشند، چیزی که در رابطه بین کنوانسیون نیویورک و کنوانسیون اروپایی به واسطه ماهیت تکمیلی کنوانسیون اخیر و با توجه به صراحت مقررات آن مصداق دارد.[۱۱۷]
عدم امکان ترکیب دو رژیم اجرایی متفاوت، به استناد حق انتخاب مساعدترین قاعده موضوع کنوانسیون نیویورک توسط محققان تصریح شده است. آنان هشدار دادهاند که حق انتخاب مساعدترین قاعده برای استفاده از معاهده یا قانون داخلی مساعدتر، به صورت مطلق [همه یا هیچ]است. بنابرین، مثلاً، درخواست کننده اجرای رأی در آلمان، نمیتواند برای فرار از مقرره شکلی کنوانسیون راجع به کتبی بودن قرار داد، به حقوق داخلی آلمان استناد کند و برای جنبههای دیگر به کنوانسیون نیویورک برگردد. همچنان که درخواست کننده اجرای رأی در ایالات متحده، نمی تواند برای فرار از برخی از مبانی ردّ درخواست اجرا در کنوانسیون، همانند ابطال رأی در کشور مبدأ (قسمت «هـ» از بند یک ماده پنج) به حقوق داخلی این کشور (حقوق فدرال یا حقوق ایالت محل درخواست اجرا) که فاقد این مبنا است، استناد کند، ولی دیگر نتایج آن راجع به صلاحیت دادگاه (اصل صلاحیت دادگاههای ایالتی مگر در موارد خاص صلاحیت موضوعی دادگاههای فدرال) و نیز مرور زمان کوتاهتر برای تأیید رأی را نپذیرد و در این زمینهها به کنوانسیون بازگردد و از آن بهرهمند شود. بنابرین، کسی که به امید اجرای رأی داوری ابطال شده در کشور مبدأ، به استناد بند یک ماده هفت کنوانسیون، به حقوق داخلی امریکا تمسک میکند باید مطمئن باشد که مبنای خاص و مستقلی برای صلاحیت دادگاه فدرال وجود دارد و نیز توجه کند که مشمول مرور زمان یک ساله مقرر در حقوق داخلی است و نه مرور زمان سه ساله مخصوص آرای مشمول کنوانسیون نیویورک.[۱۱۸]
۴-۴- داوری، صدور رأی و اجرا مطابق قانون داوری تجاری بینالمللی
شروع جریان داوری از زمانی است که درخواست داوری بر اساس مفاد ماده (۳) قانون داوری تجاری بینالمللی، به خوانده داوری ابلاغ شده باشد، مگر اینکه طرفین به نحو دیگری توافق کرده باشند. جز در مواردی که ترتیب دیگری بین طرفین مقرر شده باشد، درخواست داوری باید حاوی نکات ذیل باشد:
۱- درخواست ارجاع اختلاف به داوری.
۲-نام و نشانی طرفین.
۳-بیان ادعا و خواسته آن.
۴-شرط داوری و یا موافقت نامه داوری.
درخواست داوری ممکن است حاوی اطلاعاتی در مورد تعداد داوران و چگونگی انتخاب آنان و همچنین راجع به موافقت نامهها، قراردادها و یا وقایعی که موجب بروز اختلاف شده است، باشد.
در صورتی که هر یک از طرفین با علم به عدم رعایت مقررات غیر آ مره این قانون و یا شرایط قابل عدول موافقت نامه داوری، داوری را ادامه دهد و ایراد خود را فورا” و یا در مهلتی که به این منظور تعیین شده است، اقامه نکند، چنین تلقی خواهد شد که از حق ایراد صرف نظر کردهاست (ماده ۵).[۱۱۹] طبق ماده ۶ مرجع نظارتی داوری تجاری، به عهده دادگاه عمومی واقع در مرکز استانی است که مقر داوری در آن قرار دارد، و تا زمانی که مقر داوری مشخص نشده، به عهده دادگاه عمومی تهران است و تصمیمات دادگاه در این موارد قطعی و غیرقابل اعتراض است. اما در داوریهای سازمانی انجام وظایف به عهده سازمان داوری مربوط است.
خواهان یا متقاضی داوری، باید دادخواست داوری خود را به دبیرخانه مرکز داوری تسلیم کند. دبیرخانه وصول آن را با قید تاریخ وصول، به خواهان و خوانده اعلام خواهد کرد. دادخواست داوری باید مشتمل بر موارد زیر باشد:
-
- مشخصات کامل طرفین همراه با ذکر نشانی پستی و الکترونیکی و هر گونه اسناد مثبت سمت؛ در صورتی که دعوی به نمایندگی یا وکالت طرح شده باشد.
-
- توضیح درباره ماهیت معامله یا قرارداد یا وقایعی که موجب بروز اختلاف شده و بیان منشاء ادعا و دلایل آن.
-
- تعیین خواسته دعوی و مبلغ آن، مگر آنکه خواسته غیر مالی باشد .