« طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد ارزیابی کیفیت برنامه ... | پژوهش های انجام شده در مورد آثار تسلیم و ... » |
اندیشه و رفتار خود قرار میدهد. از اندوه خود میگوید آنگاه که نابخردان و نابکاران، فرمان کار این امت را بدست گیرند (نامه۶۲) و از درد بیدرمانی میگوید که رنج و اندوه دائمی دارد (خ۲۳۵). اگر بگوییم نهج البلاغه، کتاب انسان و درد و رنج اوست گزافه نگفتهایم؛ به گونهای که حتی در این کتاب اشاره شده که امام علی(×)خود هم اهل درد بوده و هم رنج. این رنج امام، رنجی جمعی است نه فردی؛ رنجی عقلانی و قابل فهم است (نه اسطورهای)؛ و اینکه رنجی است «وجودی» و برای دیگران، بدین معنا که نه فقط رنج از چیزی است[۶] )، بلکه رنج برای[۷] است و همین سه شاخصه است که به آن معنا میدهد.[۸]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بر اساس آنچه یاد شد، در این تحقیق در جستجوی آن هستیم تا نگرش نهج البلاغه را در این خصوص تبیین کرده و به بررسی این مسأله بپردازیم که ماهیت معناشناختی ألم (درد ورنج) در این کتاب چیست؟
مفهوم “ألم” را به روشهای مختلفی میتوان بررسی نمود؛ گاه میتوان آن را به شیوهی موضوعی و تفسیری بررسی کرد اما شیوه مد نظر این پایاننامه بهرهگیری از روش معناشناسی در بررسی این مفهوم است. البته برای بیان مفهوم درد و رنج واژگان زیادی در نهج البلاغه به کار رفته است؛ واژههایی پر بسامدی چون ألم، عناء، نصب، داء، کلفـه، وجع، شغل، شقق، و… که میتواند دربردارنده معانی درد و رنج بوده، اما با وجود اینها به نظر میرسد که واژه “ألم” بیشتر از بقیه میتواند مبین مفهوم درد و رنج باشد.[۹]
شناخت درد و رنج مقدمهی ضروری برای رفع آنهاست؛ انسان مدرن، بیش از هر زمان دیگری، احساس تنهایی، غربت وجودی، ناآرامی درونی، بیپناهی و پوچی و ناامیدی میکند. پس یگانه راه نجات این انسان قدرتمند، ولی نگران، مضطرب و تنها، آشتی با خدا و غرق شدن در دریای بیکران محبت و زیبایی اوست. از دیدگاه امام، انسان، به طور عام، تنها در پرتو متصل شدن به این سرچشمه قدرت، زیبایی، علم و … است که میتواند بار هستی را تحمّل و مسیر پرفراز و نشیب عالم پر از رنج و درد را طی کرده و به ساحل نجات برسد. از این جهت انجام این پژوهش لازم میآید و برای مصونیت از تفسیر به رأی، روش پژوهش، معناشناسی است یا به تعبیری علم مطالعه معنا، تا بتوان به دور از تأثیر افکار خود بر متن، به مراد گوینده آن پی برد. روش معناشناسی در بین روشهای موجود بهترین راه برای تفسیر و بررسی متون به ویژه متن دینی و روشی برای در امان ماندن از تفسیر به رأی و دستیابی به نظر نهج البلاغه و دانش افزایی در این زمینه از اهداف این پژوهش است.
با نگاهی به ادبیات، در موضوع درد و رنج انسان اقداماتی صورت گرفته اما در نهج البلاغه و به ویژه از منظر معناشناسی کار اساسی صورت نگرفته و همچنان ابعاد این موضوع مجهول مانده به گونهای که حتی تعریف نهج البلاغه از این مفهوم نیز در دست نیست چه رسد به سایر ابعاد آن. همین نکته در خور توجهی است تا موضوع تحقیق پایان نامهای قرار بگیرد.
به رغم مسایل گفته شده و به رغم گرفتاری انسان معاصر به بحرانهای عدیده، کار جدی در بررسی این مسأله در متون دینی به طور اعم و در نهج البلاغه به طور اخص صورت نگرفته است از این جهت تمامیت موضوع حاضر مورد غفلت واقع شده است. ضرورت این کار از آن جهت است که در تفاسیر موجود عموماً از منابعی غیر از نهج البلاغه استفاده شده در حالی این روش بر استفاده از خود متن اصرار دارد و از ورود نظرات غیر جلوگیری به عمل میآورد .
۱ـ معناشناسی تاریخی ” ألم” چیست؟
۲ـ مفاهیم جانشین “ألم” در تطور معنایی این مفهوم چه تأثیری دارند؟
۳ـ مفاهیم همنشین ألم در تطور و تحول این واژه چه تأثیری دارند؟
۴ـ مفاهیم متقابل “ألم” در تحول معنایی این واژه چه تأثیری دارند؟
۱ـ واژه ألم در طول تاریخ دستخوش تطوّر معنایی گشته است، معنایی که امام از ألم در نهج البلاغه ارائه میدهد بسیار عمیق و گستردهتر از مصادیق آن در گذشته بوده و حوزه های معنوی و روحانی را نیز شامل میشود به ویژه ألم ِحاصل از درد فراق انسان از خدا نیز مطرح شده است.
۲ـ واژگانی مانند وجع، نصب، تعب، عناء،کلفه، مشقه، داء، شغل، حرج،کدح، عسر، مؤونه، محنه، حزن، غم، ملهثه، ثعوب، برح، ضیق، غصه، حسرت، کرب، هم، ضعف، تأسف، صعوبه، خشونه، وحاوح،کظته، جرح، ملول و… و مشتقات آن در حوزه معنایی جانشین ألم قرار گرفته و ماهیت معنایی آن را توسعه دادهاند..
۳ ـ واژگان دنیا، ایمان، ناس، مرض، حسد، فقر، مسکنه، قنوط، تقوا، زهد و … مفاهیم همنشین ألم در نهج البلاغه میباشد و در ضیق، سعه و توصیف معنایی این واژه تأثیر مستقیمی داشتهاند.
۴ـ واژگان صبر، رجاء، آخرت، تقوا، فرح، سرور، بهج، راض، حبره، فاکهه، نشاط، فراغ، طبیب، علاج و … مفاهیم متقابل ألم را تشکیل میدهد و راهی برای فهم معنایی این واژه باز کردهاند.
در سالهای اخیر بیتردید درد و رنج یکی از واژگان پرکاربرد در حوزه ادبیات ما میباشد و همواره شاعران و نویسندگان در آثار خود به طور خاص به این مسأله پرداختهاند؛ خصوصاً در سالهای اخیر، مقالات و کتابهای زیادی نوشته و یا ترجمه شده که در هریک از آنها، به بخشی از دردها و رنجهای انسانی اشاره شده است. اما در نهج البلاغه و به ویژه از منظر معناشناسی کار اساسی صورت نگرفته و همچنان ابعاد این موضوع مجهول مانده به گونهای که حتی تعریف نهج البلاغه از این مفهوم نیز در دست نیست چه رسد به سایر ابعاد آن. در ذیل به ذکر چند نمونه از مواردی که به این موضوع اشاره نمودهاند بسنده میکنیم:
«مفهوم درد ورنج در نگاه شاعران زن مسلمان»، در فصلنامه علمی پژوهشی نقد ادبی که مصطفی گرجی در آن به مفهوم و ماهیت درد و رنج از منظر دو تن از زنان شاعران معاصر پرداخته و یا مقاله «بررسی ماهیت و مفهوم درد و رنج در اشعار قیصر امین پور«دردهای پنهانی»، در پژوهشهای ادبی به نگارش مصطفی گرجی، و یا عنوان «رنج تنهایی در مثنوی» نوشته بخشعلی قنبری درمجله علمی پژوهشی پژوهش زبان و ادبیات فارسی ش۲۱تابستان۱۳۹۰؛ «مکتب رنج» (قرائت کرکگور از رنج در مسیحیت) یحیی نصرتی، مجله نقد و نظر و« ایمان دینی و رنجهای وجودی»، امیر عباس علیزمانی تا حدودی به بیان کلی دردها و رنجهای انسان با محوریت معناداری زندگی او، اشاره نموده است. و یا مقاله « لذت والم از دیدگاه ابن سینا» نوشته فاطمه سلیمانی، دو فصلنامه علمی ـ پژوهشی حکمت سینوی که گریزی دارد به بحث معرفت شناسی و وجود شناسی ألم و لذت (تبیین ، توصیف ،انواع و نقش آن دو در رشد و تعالی و انحطاط جسمانی و روحانی انسان). پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی نیز طرحی را با عنوان بررسی وتحلیل پیامهای جهانی ادبیات فارسی به انجام رسانیده که درآن به بررسی آثار بزرگانی چون نظامی، فردوسی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ در حوزه ماهیت، ابعاد وساحت های انسانی و نیازهای انسان امروز پرداخته است. کتابِ هر که را دّرد ست او بُردست بُو، اثر دیگری است که نگاه مولوی و متفکران ملل دیگر را به درد و رنجهای بشری، به رشته تحریر در آورده است. و یا مقاله «آرزوی شهادت، جانمایه دردها و رنجهای امام علی (×) در نهج البلاغه» نوشته مسعود حسین چاری و سید علی اکبر حسینی، نامه علوم انسانی، شماره ۴ و۵، زمستان ۷۹ و بهار ۸۰. سال گذشته نیز پایاننامه «درد و رنج از منظر امام علی (×) در نهج البلاغه با نگاهی به آرای کی یرکگور » حاصل تلاش و پژوهش مهین صبوری با راهنمایی مصطفی دلشاد تهرانی و مشاوره سیده زهرا مبلغ، در دانشگاه قرآن و حدیث شهرری دفاع شد.
با این همه ضرورت پرداختن به این موضوع در نگاه دینی و از منظر نهج البلاغه به قوت خود باقی است؛ زیرا هیچ یک از آثار یادشده موضوع فوق را در نهج البلاغه با روش معناشناسی بررسی نکردهاند. مهمترین نکته تمایز این پایاننامه به روش آن برمیگردد به گونهای کارهای یادشده به اتفاق این موضوع به روشهایی غیر از معناشناسی بررسی کردهاند به علاوه برخی از آنها به منابع غیر از نهج البلاغه پرداختهاند.
بنابراین ضرورت پرداختن به این موضوع در نگاه دینی و از منظر نهج البلاغه به قوت خود باقی است. در واقع تلفیق موضوع از نگاه دینی و انحصاری در نهج البلاغه با روش معناشناسی ایزوتسو خود گویای نو بودن پژوهش است و به جرأت میتوان گفت که در هیچ یک از منابع اعم از مقاله، پایاننامه و کتاب، موضوعی با این جامعیت به رشته تحریر درنیامده است.
در این تحقیق تلاش میشود تا با روش معناشناسی و بر اساس روش ایزوتسو[۱۰] پژوهشگر ژاپنی به تبیین و تحلیل مفهوم ألم در نهج البلاغه و درد و رنجهای انسانی پرداخته شود. بر اساس روش کار او (کلمات مهم یا کلیدی متن ــ کلمات کانونی ـ میدانهای معناشناختی ـ واژگان یا دستگاه تصوری متن (نهج البلاغه) = جهانبینی نهج البلاغه) ألم را به عنوان یک کلمه کانونی مدنظر قرار داده و به دنبال کشف میدان معنایی پیرامون آن برآییم و بدین منظور در پی کلمات کلیدی خواهیم بود که با جمع شدن حول واژه ألم حوزههای ایمان را میسازند.
این تحقیق درصدد تبیین جایگاه معنایی واژه کانونی «ألم» به شیوه معناشناسی تاریخی و توصیفی با الهام از روش ایزوتسو است. ابتدا نظری به بررسی سیر تاریخی این واژه در مقطع عصر جاهلی و عصر نزول قرآن میافکنیم و سپس نگاهی به معنای ریشه ألم و مشتقات آن در نهج البلاغه انداخته و در نهایت به بررسی توصیفی و تبیین جایگاه معنایی ألم در نظام واژگانی نهج البلاغه با ملاحظه واژههای همحوزه در سه محور جانشینی و همنشینی و تقابل خواهیم پرداخت و هریک از آنها را در قالب فصلی مورد بررسی قرار دهیم.
ازآنجا که هیچ فهمی بدون پیشداوری صورت نمیگیرد ؛ پیش داوری، شرط هر فهمی است.[۱۱] گادامر[۱۲] از این امر به موقعیت و افق خواننده و مفسر تعبیر میکند. او در تشریح این پیش ساختار برای فهم، بر نقش و تأثیری که گذشته به مثابه یک واقعیت بر فهم ما بر جای میگذارد، تأکید میکند. او مجموعه پیش داوریها و پیشفرضهای فهم ما که تحت تأثیر گذشته در ما شکل گرفته است، «سنت» مینامد. در واقع، از منظر گادامر، فهم، همواره امری تاریخی، و گرانبار از گذشته، و میراثدار سنت است.[۱۳] البته این رویکرد در این تحقیق مد نظر ما نمیباشد.
برای استخراج مراد نهج البلاغه دربارهی ألم ( درد و رنج) به شیوههای مختلف میتوان اقدام کرد اما برای اینکه از تفسیر به رأی قدری دور بمانیم به روش معناشناسی تمسک میجوییم که در حال حاضر بهترین ِروش فهم متن، شمرده میشود.
تکیه اساسی معناشناسی بر “واژگان کلیدی” است؛ زیرا در این روش درباره واژهها این اعتقاد وجود دارد که واژهها به موجودات زنده شبیهاند؛ صوت و شکل نگارشی جسم آنهاست و معنا، روانشان. این پدیدهها روزی زاده میشوند، دوران خردی را طی میکنند، تحول مییابند و بر حسب نقشی که باید در اجتماع آدمیان بازی کنند، مسؤولیتهایی گاه جزئی و محدود و گاه بسیار گران به عهده میگیرند. مراد از مسؤولیت واژه، همان معنایی است که باید بازگوکند. واژه که در واقع شکل گفتاری و نگارشی معناست و بدون آن حتی تکوین معنا در ذهن آدمیزاد دشوار میگردد، زمانی می میرد که آن معنا از میان برود.[۱۴]
برای جدا کردن طرح و نقشه اساسی که در نظام و دستگاه نهج البلاغه وجود دارد ( به گفته سپیر) باید «روح ساختمانی» فرمانروای بر طبیعت و ماهیت کلِ نظام نهج البلاغه و روش کار آن، آخرین هدف هر معنا شناس باشد.[۱۵]
واژگان نهج البلاغه، خود یک میدان وسیع معناشناختی است. بر اساس علم معناشناسی برخی از واژگان ممکن است بار ارزشی خاصی داشته باشند و در اینجاست که معناشناسی باید میان این دسته از مفاهیم فرق قایل شود تا آنها را به جای یکدیگر به کار نبرد. مفاهیم یا نفسیاند یا نسبی؛ یا مبهماند و یا روشن و یا ارزشیاند یا غیرارزشی.[۱۶]به همین منظور برای کسب نظر نهج البلاغه لازم است به بررسی مفاهیم همنشین، جانشین، و متقابل ألم در این کتاب بپردازیم و هریک از آنها را در قالب فصلی جداگانه مورد بررسی قرار دهیم.
تأکید سوسور[۱۷] بر این نکته است که یک صفحه کاغذ در برگیرنده کل متن است و نه کلماتی از آن؛ بنابراین، میتوان گفت که اجتماع دال و مدلول در هنگام عمل زبانی پدیدآورنده نشانههایی است که هر کدام بر معنایی دلالت دارند. بر این اساس دال و مدلول لازم و ملزوم یکدیگرند و ارتباطی دو جانبه دارند. برای روشن شدن موضوع مثالی میآوریم:
«هنگامی که کسی میگوید: « این غذا بسیار خوش طعم است»، در گوش ما زنجیرهای صوتی طنینانداز میشود که همان را گوش یک خارجی بیگانه با زبان ما نیز ثبت میکند، اما کار دیگری که ما میکنیم این است که از این زنجیره صوتی چیزی میفهمیم (مفهومی) که فرد خارجی مذکور آن را نمیفهمد. در واقع، در اینجا مسأله دال یا بیان مطرح است. این نکته که زبانی که ما با آن صحبت میکنیم از اصوات تشکیل شده صحیح است، ولی باید اذعان کرد که این اصوات فقط رساننده «دال» نیستند، بلکه بر چیزی کاملاً متفاوت (مدلول) نیز دلالت دارند. پس به طور خلاصه میتوان گفت عوامل صوتی سازنده دال هستند که میتوان آن را حوزه برونه زبان نامید، همانطور که محتوا یا تعبیر معناشناختی این اصوات سازنده مدلول، یعنی حوزه درونه زبان است. این را هم نباید فراموش کرد که مدلول بدون دال وجود نخواهد داشت، همانگونه که دال بدون مدلول پوچ خواهد بود».[۱۸]
معناشناسی عبارت از تحقیق و مطالعهی تحلیلی درباره کلمات کلیدی زبان است تا جهان بینی آن از ارتباط درونی، انسجام و ارتباط میدانهای معناشناختی کلمات کلیدی استخراج شود.
با بررسی تاریخ مطالعات معناشناسی پی میبریم که از دیرباز، فلاسفه، منطقیان و زبانشناسان به مطالعه « معنا» توجه داشتهاند. امروزه هر کس که با زبان و ادبیات سروکار دارد، نیازمند ابزاری علمی است تا به کمک آن رویکردی تحلیلی به کلام یا متن داشته باشد. هر متن یا کلام اطلاعات و دانستههای فراوانی در خود نهفته دارد و به همین دلیل، باید با آن به عنوان موضوعی شناختی برخورد کرد. معناشناسی در پی کشف چگونگی سازماندهی این دانستهها در کلام و بررسی تأثیر معنایی آنها در خواننده یا شنونده است.
از آنجایی که نهج البلاغه به عنوان متون دینی ما و از کلام امام معصوم استخراج شده است در ابتدا به بررسی اجمالی رویکرد مختلف به متون دینی و قرآنی میپردازیم.رویکرد[۱۹] پژوهشگران قرآن و علوم مرتبط با آن، به قرآن و یا هر متن مقدس و رازناک دیگر از چند روش کلی زیر خارج نیست:
الف) رویکرد تاریخی[۲۰] که به قرآن یا متن مورد نظر، به عنوان یک سند تاریخی مینگرد، مانند کاری که « نولدکه» و همکاران او «فردریک شوالی»، «برگشتراسر» و «آلویس اشپرنگر» درباره قرآن انجام دادند.
ب) زبانشناسانه[۲۱]؛ مانند کار آرثور جفری در کتاب واژگان بیگانه و دیگران. ترجمه قرآن به زبانهای بیگانه را نیز باید از قبیل برخورد زبانشناسانه به حساب آورد.
ج) برخورد متنی[۲۲] ؛ مانند تحقیقاتی که ایگناتس گلدزیهر درباره قرآن انجام داده است. کارهایی مانند تفسیر قرآن را نیز باید از قبیل نوعی برخورد متنی دانست.
فرم در حال بارگذاری ...