شکل (۲-۴) معاملات بازار بالقوه برای تولید کننده ها را نشان می دهد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شکل (۲-۴): معاملات بالقوه برای تولید کنندگان ]۱۵ [.
۲-۴ مشارکت VPP در بازار برق
مطابق شکل (۲-۴) دو نوع معاملات بازار بالقوه برای VPP می توان در نظر گرفت. در نوع اول آنها فقط می توانند در بازار DisCo مشارکت کنند و در نوع دوم می توانند در هر دو نوع بازار DisCo و عمده فروشی مشارکت کنند. از نقطه نظر اپراتور VPP نوع دوم نسبت به اول جذابتر است چون فرصتهای اقتصادی جدیدی برای VPP در بازار عمده فروشی را فراهم می کند. از نقطه نظر DSO که مسئول فراهم کردن سرویسهای محلی و نیمه محلی در بازار توزیع است، نوع اول مطلوبتر از نوع دوم است. مثلاً فرض شود DSO باید توان راکتیو مورد نیاز برای شبکه ی توزیع را به صورت محلی فراهم کند. در حالت دوم ممکن است VPP مجبور شود وارد بازار عمده فروشی شود. در این شرایط ممکن است DSO برای فراهم کردن توان راکتیو مورد نیاز با کمبود منابع محلی مواجه شود. از نقطه نظر چارچوب تنظیم بازار نوع اول آسانتر از نوع دوم است. در نوع دوم الزام VPP در بازار عمده فروشی نباید منجر به نا امن شدن بازار توزیع شود. این باعث افزایش پیچیدگی مدیریت سیستم می شود.
اگرچه در این حالت بازار رقابتی تر و پویا تر است، ولی پیچیدگی ساختار و کنترل سیستم آن به شدت افزایش خواهد یافت.
چون VPP برای مشارکت در بازار عمده فروشی به آگاهی در مورد شبکه ی محلی نیاز دارد، DSO می تواند واسطه ی خوبی بین VPP و بازار عمده فروشی باشد. به عبارت دیگر، DSO می تواند انرژی و ظرفیت VPP را جمع کند تا در ناحیه ی کنترل DisCo استفاده شود، یا در بازار عمده فروشی معامله شود و یا در مدیریت سیستم انتقال مشارکت داشته باشد. در این شرایط DisCo می تواند یک شریک برای بازار عمده فروشی با دو نقش متفاوت (یک تولید کننده ی انعطاف پذیر یا یک مشتری انعطاف پذیر) باشد.
۲-۵ استراتژی بهینه قیمت دهی VPP در بازار عمده فروشی
برای نحوه حضور نیروگاه های مجازی در بازار برق باید مدلهای مختلف و ساختار های مختلف شرکت توزیع مورد بررسی گیرند]۲ [.
مدل انحصاری را می توان به دو مدل تقسیم نمود:
۱) در مدل انحصاری کامل، شرکت های توزیع مالک و بهره بردار تجهیزات توزیع بوده و با اختیار داشتن آنها وظیفه تامین برق مصرف کنندگان متصل به خود را برعهده دارند. در این حالت دسترسی آزاد به سیستم وجود نخواهد داشت و بدین ترتیب شرکت توزیع، انحصار فروش برق به مصرف کنندگان متصل به شبکه خود را در اختیار دارد و با شرکت در بازار برق، توان الکتریکی مورد نیاز خود را از بازار عمده فروشی خریداری و از طریق شبکه انتقال دریافت می کند. در این مدل امکان فروش برق DG های مالکان خصوصی وجود ندارد و حتماً باید DGها، تحت پوشش شرکت توزیع باشند]۳۷ [.
۲) در مدل دیگر شرکت های توزیع گرچه حق مالکیت و بهره برداری از منابع تولید پراکنده را در اختیار دارند، اما با ایجاد دسترسی آزاد به شبکه، امکان ورود برای تولید کنندگان خصوصی فراهم شده تا با نصب منابع خود و فروش توان به شرکت توزیع یا فروش از طریق قرار دادهای دو جانبه با مصرف کنندگان، فعالیت اقتصادی انجام دهند. در این حالت شرکت توزیع بهره برداری از منابع را به گونه ای انجام می دهد که هزینه های سیستم کمینه شود. در حالت رقابتی که معمولا ًبا تحقق یک مدل رقابت کامل در بازار برق تشکیل می شود، شرکت های توزیع مالک و بهره بردار شبکه توزیع می باشند. در این حالت سیستم توزیع همانند سیستم انتقال عمل خواهد کرد. بنابراین شرکت تنها وظیفه (ISO) های توزیع مانند بهره بردار مستقل سیستم انتقال توان و سرویس دهی به مشترکین را خواهند داشت. در نتیجه، شرکت توزیع بصورت بهره بردار مستقل در سطح عمل خواهد کرد. در این حالت تامین برق مشترکان(DSO) توسط نهاد های خرده فروش صورت خواهد گرفت که امکان دسترسی آزاد و بدون تبعیض به شبکه بر ای آنها فراهم شده است.
در این حالت محیط کاملاً مقررات زدایی شده و فروش انرژی به مصرف کنندگان از بهره برداری، تعمیرات و توسعه شبکه توزیع جدا شده و خرده فروشان در فروش انرژی با یکدیگر رقابت می کنند. البته ممکن است یکی از این خرده فروشان متعلق به شرکت توزیع محلی باشند. در این ساختار شرکت توزیع، بهره برداری و تعمیرات را به هدف کاهش تلفات و ارائه سرویس و خدمات مناسب به استفاده کنندگان از سیستم توزیع صورت خواهد داد. در چنین فضایی، مالکان خصوصی منابع تولید پراکنده هستند که در قالب نیروگاه مجازی امکان شرکت در بازار، احداث و بهره برداری از این منابع با هدف حداکثر کردن سود کل نیروگاه مجازی را دارند. در مدل رقابت کامل، نیروگاه مجازی به عنوان یک خرده فروش و یا یک عمده فروش می تواند در بازار برق حضور داشته باشد. حضور در بازار عمده فروشی به مقدار توان تولیدی و بار بستگی دارد]۳۹ [.
۲-۵-۱ مدل اقتصادی برای ارائه پیشنهاد تولید در بازار برق با بهره گرفتن از استراتژی تعادلی نش-SFE
شرکت های تولیدی و یا به عبارتی بازیگران بازار برق مى توانند استراتژی پیشنهاد خود را براساس ۴ مدل اقتصادی مرسوم نشان دهند. این مدل ها عبارتند از: مدل برترند، مدل نش- SFE، مدل کورنات و مدل استکلبرگ.
در مدل رقابت برترند، تولیدکنندگان قیمتی را پیشنهاد می دهند که در آن تمایل دارند همه ظرفیت خود را عرضه کنند، یعنی یک منحنی عرضه افقی.
در مدل رقابت کورنات، شرکت کنندگان کمیتی را که می خواهند تولید کنند را پیشنهاد می دهند و قیمت با تقاضا تعیین می شود، یعنی منحنی عرضه عمودی است. در رقابت SFE ، تولیدکنندگان تابعی را پیشنهاد می دهند که مقداری را که تمایل دارند در هر قیمت تولید کنند به دقت نشان می دهد، آن ها برای تولید بیشتر، قیمت بیشتری را درخواست می کنند، یعنی منحنی عرضه آن ها شیب مثبتی دارد. این نشان می دهد که رقابت های برترند و کورنات دو حالت کرانه ای رقابت تابع عرضه هستند.
تعادل نش SFE-پرکاربردترین مفهوم تحلیلی برای شبیه سازی عددی بازارهای برق است ]۳۹ [. این مدل برای تقریب مدل های دارای توابع عرضه پیوسته به کار می رود. جذابیت این روش این است که بازار لحظه ای را با نیازهای تحلیلی و محاسباتی ساده مدل می کند. به علاوه قدرت واقعی این روش هنگامی مشخص می شود که بار سیستم بطور قطعی مشخص نباشد. در این حالت، می توان توابع عرضه را طوری پیشنهاد داد که برای هر تحقق بار، نقطه ای متناظر بر روی آنها به عنوان نقطه تعادل نش وجود داشته باشد.
۲-۵-۲- مدل اقتصادی برای ارائه پیشنهاد در بازار برق براساس مدل غیر تعادلی
ابداع یک استراتژی پیشنهاد خوب برای یکی از شرکت کنندگان در بازار جهت به حداکثر رساندن سود بالقوه بسیار مهم است]۳۹ [. یک پیشنهاد حاوی اطلاعاتی در مورد اینکه یکی از شرکت کنندگان در بازار با چه میزان توان، با چه قیمتی، در کدام ناحیه و در چه زمانی برای خرید و یا فروش آمادگی تمایل دارد، می باشد. یکی از مدلهای توسعه یافته برای طراحی استراتژی پیشنهاد قیمت مدل غیر تعادلی PBUC[20] (برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولید مبتنی بر قیمت) می باشد]۳۲-۲۹ [. در این رویکرد ، دقت پیش بینی قیمت بازار می تواند بر روی راه حل PBUC تاثیر مستقیم بگذارد.
PBUC یک رویکرد مناسب برای پیشنهاد دهی در بازارهای متعدد (انرژی و خدمات جانبی) است و می تواند اثرات زمانی و متغیرهای عدد صحیح مانند حداقل زمان فعالیت / توقف و افزایش محدودیت های تولید را در نظر گیرد.
تفاوتهای مهم استراتژی پیشنهاد [۲۱]Genco سنتی وVPP بر اساس مدل PBUC به شرح زیر می باشد:
۱) Genco سنتی تنها یک تولید کننده است اما VPP ممکن است یک نهاد با نقش دوگانه از جمله تولید کننده و مصرف کننده در جهت تبادل قدرت با شبکه بالادست را داشته باشد.
۲) در استراتژی پیشنهاد دهی Genco سنتی با بهره گرفتن از مدل عدم تعادل در پیش بینی قیمت ها در بازار، قید ایجاد توازن میان عرضه تقاضا وجود ندارد، اما این قید برای VPP مهم است.
۳) بر خلاف Genco سنتی، DER که متعلق به VPPمی باشد ممکن است به نقاط مختلف شبکه توزیع متصل شود؛ بنابراین ویژگی های شبکه (توپولوژی شبکه ، امپدانس ، تلفات و قیود) بر چگونگی ساخت پیشنهاد قیمت دهی VPP تاثیر دارد. در نتیجه، VPP قیود را هم برای شبکه و هم برای DER، زمانی که ارائه ی پیشنهاد برای بازار باشد در نظر می گیرد.
با توجه به مطالب ذکرشده، مدل پیشنهادی برای استراتژی پیشنهاد VPP همان مسئله برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولید مبتنی بر قیمت [۲۲](SCPBUC) می باشد .
۲-۵-۳ راهبردهای SCPBUC برای VPP
VPP یک پیشنهاد (از جمله قیمت و مگاوات) جهت تبادل توان با بازار برق در جهت پیشنهاد مناقصه، ظرفیت آن و رزرو بازار برای پیش بینی قیمت های بازار و سپس برنامه ریزی DG ، تعیین وضعیت شارژ و دشارژ ذخیره کننده های الکتروشیمیایی و انتخاب گزینه های وقفه براساس قیمت های پیش بینی شده در حالی که تمام جنبه های اقتصادی و فنی در نظر گرفته شده است می سازد.
تابع هدف مساله قیمت دهی، به حداکثر رساندن سود کل VPP( هزینه - درآمد) به دست آمده در بازار انرژی و ذخیره و همچنین فروش برق به مصرف کنندگان نهایی است. بازار برق می تواند به شکل یکنواخت یا بصورت پیشنهادی، تعیین شود. فرض می شود که بازار رزرو چرخان بر اساس پیشنهادهای ظرفیت تعیین می شود.
در مرجع ]۳۷ [از مدل عدم تعادلی جهت ارائه ی پیشنهاد نیروگاه مجازی به بازار استفاده گردیده است که از نقاط قوت آن به شمار می رود. این مدل قیود نیروگاه را در زمانی که نیروگاه مشتمل بر واحدهای زیادی باشد، به خوبی در بر می گیرد. از دیگر نکات مرجع فوق می توان به فقدان تاثیر عدم قطعیت ها بر شاخص های مساله اشاره نمود.
۲-۶ استراتژی قیمت دهی نیروگاه گیرنده ی قیمت تحت عدم قطعیت قیمت
نحوه قیمت گذاری VPP ویژگی های یک قیمت گذاری مناسب را در سیستم های قدرت دارا می باشد. این قیمت گذاری منصفانه، عملی و قابل توضیح است. علاوه بر این، این روش قیمت گذاری انگیزه لازم برای حرکت شرکت کنندگان بازار به سوی کاهش هزینه عملکرد سیستم در آینده را فراهم می نماید. در این بخش فرض شده است که قیمت دارای عدم قطعیت می باشد و ابزار مناسبی جهت پیش بینی ساعتی قیمت های روز بعد برای استفاده در تابع چگالی احتمال وجود دارد]۳ [.همچنین فرض می شود که قیمت دهی بازار به صورت روزانه است و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان منحنی پیشنهاد خود را به صورت ساعتی ارائه می نمایند؛ این منحنی شامل بلوک های انرژی و قیمتهای مربوط به آن است]۳۸ [. همچنین این فرض وجود دارد که در هر ساعت، هر ژنراتور باید تمام توان خود را به صورت یک یا چند بلوک انرژی به همراه قیمت احتمالی مربوط به آنها را ارائه دهد.
مراحل تحلیل این روش به صورت زیر می باشد:
ابزار مناسبی جهت پیش بینی قیمت برای تخمین رابطه تابع چگالی احتمال با قیمت های انرژی ساعتی روز بعد وجود دارد.
مساله برنامه ریزی با بهره گرفتن از نتایج اطلاعات قیمت احتمالی گام ۱ فرمول بندی می شود.
حل مساله فرمول بندی شده در گام ۲ قوانینی ساده و آگاهانه برای استراتژی قیمت دهی را می دهد.
در بازار برق، مورد مطالعه مشتمل بر بازارهای انرژی و ذخیره چرخان می باشد که نیروگاه مجازی مورد بحث به عنوان نیروگاه گیرنده قیمت[۲۳] در آن مشارکت می نماید.
در مرجع]۳۸ [تنها از عدم قطعیت قیمت جهت مدلسازی و ارائه ی پیشنهاد تولید نیروگاه مجازی استفاده شده است و عدم قطعیت بر سایر پارامترها اعمال نگردیده است. همچنین مباحث مربوط به دستکاری قیمت ها توسط شرکتهای تولید برق و اعمال قدرت بازار درنظر گرفته نمی شود.
۲-۷ جمعبندی
چنانچه که در این فصل اشاره شد، در مرجع ]۳۷ [، مدلی برای تدوین استراتژی پیشنهاددهی تولید VPP به بازار عمده فروشی برق ارائه شده است که در آن مسئله بهینه سازی موردنظر، یک مسئله برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولید مبتنی بر قیمتPrice Based Unit Commitment (PBUC) می باشد، ضمن اینکه قید توازن عرضه و تقاضا و قیود امنیت VPP نیز در مسئله در نظر گرفته شده است. شایان ذکر است در مدل اشاره شده قیمتهای بازار در دوره مورد مطالعه بعنوان اطلاعات ورودی بدون خطایی در پیش بینی در اختیار است. به عبارت دیگر استراتژیهای VPP در غیاب عدم قطعیت در قیمت و تقاضای پیش بینی شده تدوین شده است.
همچنین در مرجع]۳۸ [به چگونگی قیمت دهی نیروگاه گیرنده ی قیمت با در نظر گرفتن عدم قطعیت قیمت اشاره گردید. جهت مدلسازی عدم قطعیت، از تابع چگالی احتمال استفاده شده است. در این روش، ضرورت بررسی قیمت دهی به گونه ای است که بازار به صورت روزانه در نظر گرفته می شود و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان منحنی پیشنهاد خود را به صورت ساعتی، در بلوکهای انرژی و قیمت عرضه می نمایند.
فصل سوم
مدلسازی مسئله ی استراتژی بهینه مشارکت نیروگاه مجازی در بازار برق و معرفی روش حل
۳-۱ مقدمه
از گامهای اساسی و مهم در تحلیل مسائل، شناخت ابعاد و ویژگی های آن می باشد. این ابعاد با توجه به زمینه ی مورد بررسی می تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال نحوه ی مدلسازی، دوره ی برنامه ریزی، انتخاب نوع الگوریتم جهت حل مساله و…از جمله مفاهیم کاربردی می باشند. در این فصل به مفاهیم اساسی جهت شبیه سازی و تحلیل مساله پرداخته خواهد شد و نتایج شبیه سازی در فصل بعدی ارائه می گردد.
همچنین به تعاریف شبکه های مورد بررسی و تابع هدف و قیود مربوطه نگاهی خواهیم داشت. شبکه ی مورد بررسی مشتمل بر دو شبکه می باشد که از روابط موجود در فصل دوم، مربوط به مدل عدم تعادلی جهت شبیه سازی شبکه ی اول استفاده می گردد و روابط مربوط به شبکه ی دوم، در این فصل موجود می باشد.
(کافی و قهساره، ۱۳۹۰).
شکل ۱-۱- گل ژربرا
۱-۱-۱-تاریخچه ژربرا
زیستگاه گونه های مهم این گل محدود به قسمتهای شرقی آمپومالانگا و بخشهای ایالت لیمپوپو در آفریقای جنوبی است. ژربرا در سال ۱۸۷۸ نزدیک منطقه باربرتون کشف شد و به همین دلیل در زبان انگلیسی به آن مینای باربرتون یا مینای ترانسوال می گویند. روبرت جیمسون[۴] این گیاه را به باغ گیاه شناسی کمبریج در انگلستان فرستاد و فردی به نام لینچ آن را کشت کرد. بر اساس گزارشات موجود این گیاه ابتدا در باغ نورویچ و سپس در باغ کیو توسط آقای تیلت به گل نشست اما اولین کسی که در اروپا موفق به دورگهگیری این گیاه شد، لینچ بود او این گیاه را با; Gerbera virdifolia تلاقی داد در نتیجه این تلاقی اولین ژربرا فلوریست خلق شد، این ژربرا Gerbera cantabrigiensis نام گذاری شد، لینچ واریته Brilliant را از تلاقی Natal معروف به Sir Michael Forster و Gerbera jamesonii تولید کرد، البته دو رگهگیری این گونه تاریخچه ای طولانی دارد با این حال به دلیل ویژگیهای هتروزیگوتی بالا هنوز بذرهای تثبیت شدهای از این گیاه به دست نیامده است. لینچ، آدنت و ویل مورین هریک به طور جداگانه توانستند تغییراتی در رنگ گلهای Gerbera jamesonii که به طور وحشی میرویید، ایجاد کند. طبق گزارشات هیبرید های رنگی اصلاح شده توسط لینچ نسبت به واریته های فرانسوی اصلاح شده توسط آدنت بذرهای بیشتری تولید می کرد. این دو محقق در سال ۱۸۹۱ اولین گواهی بذر پایه را از انجمن باغبانی سلطنتی انگلستان دریافت کرداند و در سال ۱۹۰۴ نمونه ای از واریتههای تولیدی را در لندن عرضه نمودند. آدنت در ریویرای فرانسه تعداد زیادی رقم به دست آورد و لینچ نیز بذرها و گیاهان خود را با وی مبادله کرد قبل از این رویداد آدنت تقریبا کارهای اصلاحی خود را با Gerbera jamesonii آغاز کرده بود و گیاهانی به رنگ قرمز کم رنگ در آفریقا تولید کرده بود وی به نتایج تلاشهای خود اطمینان داشت و کارهای اصلاحی خود را در ریویرا مشابه باربرتون زیستگاه ژربرا ادامه داد. دییم[۵] آلمانی به همراه آدنت عهدهدار کارهای دو رگهگیری شد که موفقیت آمیز بود، تا سال ۱۹۰۹ تلاقی های اصلاحی توسط آدنت با بیش از ۳۰۰۰ بار گرده افشانی هیبریدهای انگلیسی و تلاقی با گونه های آفریقایی اصلاح شده انجام شد. این ادعا با معرفی گیاهان والد و ویژگیهای آنها قابل استناد است به این ترتیب تا بهار سال ۱۹۰۹ تحت شرایط سخت گزینش کشت ۲۵۰۰۰ هیبرید انتخاب شده بود، در این زمان آدنت امیدوار بود حداقل پس از چند نسل بذرهای پایداری تولید شود وی در همان زمان تاکید کرد که گیاهان به طور قابل ملاحظهای از نظر رنگ و شکل متنوع هستند این ویژگی امروزه کاملا مستدل شده است، بنابراین به طور قابل توجهی مانع از تولید ژربرا از طریق کشت بذر میشود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در سال ۱۹۰۹ والتر در نشریه جدیدترین ارقام آدنت را به صورت گلهایی با اختلاف بسیار زیاد در رنگ به قطر ۱۳ سانتی متر و طول ساقههایی به اندازه ۵۰ تا ۶۰ سانتی متر با ماندگاری شش تا هشت روز معرفی میکنند، طبق گزارشات دییم عملکرد قلمه بین ۳۶ و ۶۰ گل در گیاه با قابلیت نگهداری تقریبا دو هفته ارزیابی شده است. در سال ۱۹۰۶ برای اولین ژربرا به خودی خود از طریق جوانه زنی بذر تکثیر شد. جینک در سال ۱۸۹۷ فرصتی برای ازدیاد و اصلاح ژربرا در نیویورک یافت. در پاییز ۱۹۰۸ رقمی به نام Gigantea به بازار معرفی شد، این گل قطری به اندازه ۱۲ سانتی متر به رنگ سرخ و ساقههایی به طول یک متر داشت تناوب گلدهی در این رقم بسیار زیاد بود و برای اولین بار در سال ۱۹۰۹ موفق به دریافت گواهی بذر پایه شد در این دوره زمانی ژربرا همواره به دلیل دریافت جوایز ارزشمند ملی و بین المللی توسط انجمنهای باغبانی برای مثال در سال ۱۹۰۴ در شهر دوسلدرف آلمان در همان سال و ۱۹۰۷ در لندن، ۱۹۰۹ در برلین و پاریس بسیار مورد توجه قرار گرفت بیشترین جوایز در تاریخ صنعت گل کاری به اصلاح این گل اختصاص داشته است (هانسن[۶]، ۱۹۹۹).
۱-۲- تکثیر
طریقه تکثیر گل ژربرا عمدتا به سه روش انجام میشود: تکثیر بوسیله بذر، تقسیم بوته و کشت بافت. تقسیم بوته در اواخر بهار یا پاییز صورت میگیرد. نکته مهم این است که قسمت مریستمی روی خاک قرار گیرد و زیر خاک مدفون نشود. افزایش با بذر هم امکانپذیر است. بذرها باید تازه باشند زیرا زیوایی[۷] بذرهای مانده کاهش مییابد. از آنجا که ژربرا بومی مناطق گرمسیری است و حساس به سرما، بذرها برای تندش نیاز به دمای حداقل ۱۵ درجه سانتیگراد دارند. بذرها در طی دو هفته تندش می یابند. مشکل افزایش بذری تفرقه صفات و عدم یکنواختی گلهای تولیدی است. امروزه یکی از پرکاربردترین روشهای افزایش ژربرا از طریق کشت بافت است (راویانت[۸]، ۲۰۰۹). مشاهده شده که کاشت ژربرا از اواخر اردیبهشت تا اواخر تیر ماه، گل بریدهی زیادی تولید می کند اما محصول زمستانه خوبی می تواند از طریق کاشت از مهر تا اسفند در شرایط حفاظت شده حاصل شود. برای ارقام گل درشت تراکم کاشت بهینه هشت تا ده گیاه در مترمربع است. این تراکم، نور کافی را برای گیاهان فراهم می کند. اما کاشت متراکمتر بعد از دو سال باعث کاهش عملکرد، کاهش اندازه گل و طول ساقهی گل می شود. در زمان کاشت طوقه گیاه باید در سطح خاک و کمی بالای آن قرار گیرد چون ژربرا به مقدار زیادی در سطح خاک منشعب می شود. کاشت خیلی عمیق باعث بیماری قارچی و کاشت سطحی باعث سست شدن سیستم ریشهای می شود (رشیدی، ۱۳۸۹).
گلدهی گیاهچههای کشت بافتی ۱۱ تا ۱۶ هفته بعد از انتقال آنها صورت می گیرد. اولین جوانههای گل هنگامی که ۱۴- ۱۰ برگ تشکیل شدند نمایان میشوند. القا و تمایزیابی گلها به میزان زیادی توسط شدت نور و دما تاثیر میپذیرند. تقریبا در تمام طول سال گل می دهند اما روز کوتاه طبفه بندی میشوند. دوره گلدهی این گیاه اواخر بهار تا اواخر پاییز و اوایل زمستان است (بروهولم[۹] و همکاران ، ۲۰۰۸).
۱-۳- عملکرد
میانگین متوسط تولید در حدود ۱۶۰- ۱۳۰ گل به ازای هر متر مربع در سال است (شرایط سایه). در گلخانه تا ۲۰۰ شاخه گل هم میتوان تولید نمود اگر همه شرایط بهینه باشد. از هر بوته میتوان ۱۵- ۱۰ شاخه گل در سال برداشت کرد (راویانات، ۲۰۰۹).
۱-۴- نابسامانی های فیزیولوژیک
۱-۴-۱- خمیدگی و شکستن ساقه گل
این نابسامانی نتیجه رشد و بلوغ ناکافی ساقه گل میباشد که نهایتاً سبب افتادن ساقه میشود. دلایل مختلفی میتواند سبب بروز این حالت گردد از جمله کمبود عناصر غذایی و نسبت نامناسب آنها از جمله کلسیم گاهی اوقات کاهش آبیاری و تنش خشکی یا افزایش دما به ویژه با تابش آفتاب ممکن است سبب پژمردگی و شکستن ساقه شود. آبیاری بهینه، توجه به نیازهای تغذیهای گلها و دمای مناسب پرورش میتواند سبب بهبود این حالت و جلوگیری از آن گردد.
۱-۴-۲- پژمردگی گل نابالغ
پژمردگی قبل از بلوغ گل در حالیکه شاخه هنوز به گیاه متصل است و اغلب درست زمانیکه به طور کامل توسعه یافته است، اتفاق میافتد. دلیل این مشکل احتمالا، نبود کربوهیدراتهای لازم برای دستیابی به نمو سریع گل است. این عارضه اغلب پس از یک دوره از روزهای ابری با شدت پایین نور یک روز آفتابی اتفاق میافتد. در صورت امکان باید ارقام مقاوم به این عارضه غربالگری و کشت شود (هنسان، ۱۹۸۵).
۱-۵- آفات و بیماریها
لارو برخی حشرات که از برگ تازه تغذیه میکنند، کنه (Cyclamen mite و Spider mite)، حلزون و لیسه، تریپس و شتهها از جمله آفات این گیاه می باشند. بیماریهای قارچی متداول مانند: بوتریتیس، سفیدک پودری، فایتوفتورا و ریزوکتونیا هم از جمله بیماریهای مرسوم و تهدید کننده میباشند (رشیدی، ۱۳۸۹).
۱-۶- بیان مساله
گلهای شاخه بریده سهم مهمی از صنعت تولید و پرورش گلها و گیاهان زینتی را تشکیل
میدهند. آنچه در رابطه با این قسمت از صنعت گلکاری بسیار اهمیت دارد عمر گلجایی (Vase-life) است. هر چه این ویژگی طولانی تر باشد احتمال سود دهی تولید و پرورش آن گل بیشتر میشود. عمر گلجایی به عوامل متعددی در طول دوره کاشت، داشت و برداشت وابسته است. اما از دیدگاه پس از برداشت، در صورت بهینه بودن شرایط تولید و همچنین تأمین دما و رطوبت مناسب برای نگهداری گلهای شاخه بریده عمر گلجایی آنها به چند عامل از جمله وجود منابع در دسترس کربوهیدرات به میزان کافی، گاز اتیلن و جمعیت باکتریایی موجود در محلول نگهداری گلها بستگی دارد (رید و جیانگ[۱۰]، ۲۰۱۲). اگرچه تمام گونهها به صورت یکسان تحت تاثیر این عوامل قرار نمیگیرند اما تمامی آنها از نقطه نظر پس از برداشت مهم اند. منابع کربوهیدرات از این نظر که منبع تامین انرژی گیاه اند چون گلهای شاخه بریده، از گیاه مادری تامین کننده جدا شده اند، گاز اتیلن از این دیدگاه که محرک و تسریعکننده فرایند پیری است اگرچه ژربرا حساسیت زیادی به آن ندارد و جمعیت باکتریهای موجود در محلول نگهدارنده و ته ساقه گلها، به این خاطر که می توانند سبب گرفتگی آوندها و مرگ زودرس سلولهای گیاهی شوند (گوپینادهان و همکاران[۱۱]، ۲۰۰۸). از طرف دیگر عنصر نیکل اثر بازدارنده بر متابولیسم کربو هیدراتها، ترکیبات نیتروژندار، گاز اتیلن و پاتوژنها دارد (وود و ریلی[۱۲]، ۲۰۰۷).
هدف از انجام این پژوهش این بود که اثر نمکهای مختلف نیکل بر عمر گلجایی و شاخصهای پس از برداشت گلهای شاخه بریده ژربرا بررسی شود و بهترین نمک با بالاترین اثر تعیین گردد.
فصل دوم
بررسی منابع
۲-۱- استانداردها و عوامل موثر بر عمر پس از برداشت گلهای شاخه بریده
پس از برداشت گلهای شاخه بریده آنچه اهمیت حیاتی دارد حفظ کیفیت گل میباشد. برای عمر پس از برداشت گلهای شاخه بریده استانداردهایی موجود است که بین نقاط مختلف دنیا مثلا در آسیا یا در اروپا متفاوت است. به هر حال، رنگ، اندازه، عطر و ظاهر گلهای شاخه بریده این استانداردها را میسازند که آنها هم به شرایط کشت، زمان مناسب برداشت، شرایط حمل و نقل و نگهداری پس از برداشت وابستهاند. جذب آب به میزان مناسب توسط گل شاخه بریده، تبخیر و تعرق، هدایت هیدرولیکی در آوندها همگی بر عمر پس از برداشت گلهای شاخه بریده موثراند. (سیلوا[۱۳]، ۲۰۰۳).
۲-۱-۱- متابولیسم و مسیرهای متابولیکی
متابولیسم سلولی، مجموعه واکنشها و فعالیتهای شیمیایی است که در درون سلولها رخ میدهد جذب کربن و ذخیره انرژی (فتوسنتز) و استفاده از این انرژی ذخیره شده و سوختن آن (تنفس) دو فرایند مرکزی هستند که به طور کلی در گیاهان متابولیسم را کنترل میکنند (سیلوا، ۲۰۰۳).
پیری و ریزش
(PCD)مرگ برنامهریزی شده سلول
آغازش
مرگ
رشد
بلوغ
بلوغ فیزیولوژیکی
رسیدن
تخریب غشاء
نکروزه شدن وعلایم قابل مشاهده
(پژمردگی و چروکیدگی)
آسیب سرمازدگی
۱)برفرایندهای متابولیک(تنفس، سنتز پروتئینها و …
۲)نشت یونها از طریق غشاء
۳)جاری شدن پروتوپلاسم
تغییرات فیزیکی در لیپیدهای غشاء
تجزیه آنزیمها و پروتئینها
اثرات
پیامدها
شکل ۱-۱-۲- روند رشد و اثرات بروز پیری در مراحل نموگل
۲-۱-۲- پیری، ریزش و مرگ سلولی
پیری و مرگ دو فرایند مهم در چرخه زندگی یک موجود زنده محسوب میشوند؛ فرآیندهایی که در طی آن مواد و ساختارهای سلولی میشکنند و از درون بافت در حال پیری خارج و متابولیزه میشوند. پیری ارگآنهایی مثل برگ با مرگ برنامه ریزی شده سلولی متفاوت است. سلولها در ارگانهای پیر شونده یک سری تغییرات تدریجی منظم و فروپوشاننده را تجربه میکنند هستهها حداقل تا آخرین مراحل تغییرات ساختاری نشان نمیدهند (نودن[۱۴]، ۱۹۹۷). پیری کل گیاهی، پیچیدهترین نوع پیری است که اغلب به وسیله ساختارهای زایشی القا میشوند. هورمونها به ویژه سایتوکنین در کنترل این نوع پیری بسیار موثراند. جبرلین کنترل کننده پیری در نوک مریستم است در حالی که اتیلن باعث پیری برگ و گلبرگها میشوند و نهایتا سبب خشک شدن گلبرگها، ریزش گلچهها، پژمردگی و تغییرات رنگ میشوند (دیویس[۱۵]،۲۰۰۲).
۲-۱-۳- پیری گلبرگها
در روایتی دیگر بالاترین و بهترین لذت را لذت زنان میخواند: «الذ الاشیاء مباضعه النساء» (الحر العالمی، ۱۳۸۸، ج ۱۴: ۱۰، همان). اینها نشان دهندۀ قوت غریزۀ جنسی در آدمی است و شریعت اسلامی بدان به خوبی توجه دارد. حال سخن این است که این غریزه با این قوت باید در محیط خانه ارضا گردد و ازدواج بستر سالم آن است.
در همین رابطه در وسائل الشیعه، از امام صادق روایت شده که: «فقال الله عزوجل فاخطبها الی فانها امتی و قد تصلح لک ایضا زوجه للشهوه» خداوند به آدم (ع) فرمود: از حوا نزد من خواستگاری کن، او میتواند همسر و همتایی باشد برای ارضایِ غرایز جنسی (همان: ص ۲، همان: ۲۲۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
حاصل سخن
با دقت در تاریخ اجتماعی قبل از اسلام و همچنین مقایسۀ آن با دوران پس از اسلام میتوان با قاطعیت گفت که زن قبل از اسلام در محرومیت فراوان بوده، و به هیچ عنوان از جایگاه اجتماعی برخوردار نبوده است. در جامعۀ عربِ قبل از اسلام، مردم برای زنان و دختران ارزشی قائل نبودند و اگر کسی دارای فرزند دختر میشد، او را زنده به گور میکردند. اما بعد از ظهور اسلام با تلاشهای پیامبر ( ص )، تحولی بزرگ درباره زنان صورت گرفت و نگرشهای جدیدی در جامعه به وجود آمد که زن را مورد تکریم و احترام قرار میداد. رسول گرامی اسلام ( ص ) هر گاه فاطمه ( س ) دختر گرامیاش را میدید، او را بسیار گرامی میداشت و پیشانی دخترش را میبوسید، اصولاً احترام و نکوداشت مقام زن در سیره و گفتار اهل بیتِ رسول خدا ( ص ) جلوهای شاخص دارد.
دین مقدس اسلام به عنوان آیین جامع خداوند متعال با ظهور خود شخصیت معنوی و حقوقی زنان را احیا نمود و آنان را در شخصیت انسانی و در راستای گرامیداشت با مردان یکسان دانست و زنان توانستند شخصیت انسانی و هویت واقعی خود را پیدا کنند. اسلام زن و مرد را آفریده شده از یک گوهر میداند و زن را مایۀ تسکین مرد بیان میکند و هیچ امتیازی از لحاظ مبدأ آفرینش، بین آن دو قائل نشده است. طبیعت زن و مرد یکی است و هر دو در مسؤلیت انسانی، مسولیت مشترک دارند.
ازدواج و تشکیل خانواده، نیاز و ضرورتی است که در سایه آن، انسانها میتوانند به رشد و تعالی برسند. بدون شک، ارتباط بین اعضای خانواده، مهم و در سطح اجتماعی تاثیرگذار است. امروزه شاهدیم که صاحبنظران غربی از فروپاشی نهاد خانواده و روند رو به رشد خانوادههای تک والدی احساس خطر میکنند و در صدد یافتن راه حل هایی مناسب برای کاستن از پیامدهای این مسئله هستند.
به همین دلیل دین اسلام با جامعیت خود برای خانواده اهمیت محوری قائل است. زنان و مردان هر یک در سیستم اجتماعی، دینی و تربیتی خانواده، وظیفه و نقشی کلیدی برعهده دارند. از دید اسلام، نقش مهم زن مسلمان در خانواده، تدبیر امور داخلی خانواده و نظارت مسئولانه برای کانون پرمهر است.
ث)وضعیت زن در ایران پس از اسلام
مقدّمه
یکی از ملاکهای مهمِ ارزیابی یک جامعه، توجه و یا عدمِ توجه به زنان و حضورِ آنان در عرصه های مختلفِ اجتماعی است؛ تا جایی که توجه به زن از عواملِ ترقی و عدم توجه به او در جامعه دیدگاهی غیرمترقی و از عللِ عقبماندگی محسوب میشود. همین عدم توجه و کمبود منابع دربارۀ زن ایرانی در گذشته و نقش زنان در مسیر تاریخِ گذشتۀ ایران، خود گواه براین واقعیت است که زن ایرانی نقش مؤثری در تحولاتِ سیاسی و اجتماعی گذشتۀ ایران نداشته و تعداد زنانی هم که نقشی در تاریخِ گذشتۀ ایران ایفا کردهاند، انگشتشمار، و بیشتر در سایۀ شوهر، یا در یک دورانِ کوتاهمدت بر اثرِ وراثت و تصاحبِ تاج و تخت بوده است.
در این مورد باید افزود که نه فقط زنان ایرانی، بلکه زنانِ سایر نقاط جهان هم، در طولِ تاریخ همواره نقش درجه دومی را ایفا نمودهاند و زنانی مانند الیزابتِ اول در انگلستان یا کاترینِ کبیر در روسیه، که به تنهایی و بدون اتکاء به شوهر ابراز شخصیت کرده و در مسیرِ تاریخِ کشور خود و جهان نقش مؤثری ایفا نمودهاند، استثنایی و انگشتشمارند.
از تاریخ سقوط ساسانیان تا پایان دوران قاجاریه که در حدود دوازده قرن از تاریخ ایران را در بر میگیرد، زنِ ایرانی در مسیر تاریخ این کشور نقش چشمگیری نداشته و به جز چند مورد انگشتشمار، زنانی که حتی در موقعیتهایی چون مادر، همسر و خواهرِ پادشاهانِ وقت قرار داشتهاند، اثری در تصمیمات و و اقداماتِ آنان نداشتهاند، و یا اگر نقشی هم در خفا ایفا کردهاند اثر و نشانی از آن در صفحاتِ تاریخ به چشم نمیخورد. در این دورانِ هزار و دویست ساله از تاریخِ ایران زن جز ارضایِ هوسهای مردان، از پادشاه و خلیفه گرفته تا امیر و وزیر نقشی ایفا نکرده، و در بعضی از این دوره ها مانند عصر غزنویان، شاهدبازی و غلامبارگیِ پادشاهان این نقش را نیز از آنان سلب نموده است.
به دلیل نبود منابعِ متقن از وضعیتِ اجتماعی و فرهنگی مردمان ایران در قرون اولیه هجری، ناچار برآن شدیم تا بنایِ این مقال را از ابتدای حکومت غزنویان بگذاریم؛ زیرا به لطفِ دستگاه عظیم تبلیغاتی محمود و مسعود غزنوی و پروراندن بسیاری از شاعران و نویسندگان در دربار، و در رأس آنها ابوالفضل بیهقی، از این دوره اطلاعات خوبی به جا مانده که میتواند راهگشای جویندگانِ علم و دانایی باشد.
ث – ۱) غزنویان
دولتِ غزنوی(۳۵۱ – ۵۸۲ ه. ق.)، یک حکومتِ ترکتبار و مسلمان در بخشی از شرقِ خاورمیانه و جنوبِ آسیای میانه بود؛ اما به عنوانِ مروج و ناشرِ اسلام مورد توجه و تأیید خلافتِ عباسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده است (زرینکوب ، ۱۳۷۸: ۴۱۰).
ﻏﺰﻧﻮﯾﺎن در ﺳﺮزﻣﯿﻦﻫﺎی اوﻟﯿﮥ ﺧﻮد و ﺑﺎ رﺳﻮم ﺑﻮﻣﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ زن اﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﯿﺎری ﻣﯽدادﻧﺪ؛ اﻣﺎ ﭘﺲ از ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﯾﺮاﻧﯿﺎن و ﻓﺮﻫﻨﮓ آﻧﺎن و ﻧﯿﺰ ﺑﺮ اﺛﺮ رواﺑﻂِ ﺗﺠﺎری ﺑﺴﯿﺎر ﻣﺴﺘﺤﮑﻤﯽ ﮐﻪ ﻧﻘﺎط ﻣﺨﺘﻠﻒِ دﻧﯿﺎی اﺳﻼم را ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﯽﺳﺎﺧﺖ، وﺿﻊ ﺗﻤﺪﻧﯽ و ﻧﺤﻮۀ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮدمِ آﺳﯿﺎی ﻣﺮﮐﺰی و ﻗﺒﺎﯾﻞِ ﺗﺮک دﮔﺮﮔﻮﻧﯽﻫﺎی ﻓﺮاوان ﯾﺎﻓﺖ. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺴﻠﻂ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﻮم ﻣﻐﻠﻮب ﺑﺮ ﻗﻮم ﻏﺎﻟﺐ، وﺿﻊ زﻧﺎن ﻧﯿﺰ ﺗﺎ ﺣﺪود زﯾﺎدی ﺗﺎﺑﻊ ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﺪﯾﺪ ﮔﺮدﯾﺪ و ﭘﺲ از اﺳﮑﺎن در ﺷﻬﺮﻫﺎ و ﺑﻪ وﯾﮋه زﻧﺪﮔﯽ در ﺣﺮﻣﺴﺮاﻫﺎ، اﯾﻦ دﺳﺘﻪ آزادیهای سابق خود را از دست دادند(بیانی، ۱۳۴۹: ۶۸ ).
یکی از منابعی که اطلاعاتِ بسیار خوبی از وضعیت و جایگاه زنان در دوران غزنوی به دست میدهد، تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی یکی از نخستین نمونه های نثرِ فارسی و یکی از شیواترین آن است. این اثر، صرفنظر از شهرتِ تاریخی و شایستگیهای ادبی، یکی از غنیترین منابعی است که میتوان دربارۀ زنان در جهانِ ایرانی اسلامی یافت.
بیهقی در طی روایتِ تاریخ آل مسعود، از زنان بسیاری نام میبرد؛ از زنان نیشابور که در کارزارِ میان شهرهایِ طوس و نیشابور حضور داشتند و از خود رشادت نشان دادند؛ «پنج و شش زن در باغهای پایین بیست و اند مرد را از طوسیان پیش کرده بودند و سیلی میزدند» (بیهقی، ۱۳۸۸: ۴۲۴). در این جنگ نه فقط زنان در برابر مردانِ طوس ایستادند، که خود به تنهایی نشان دهندۀ قدرت برتر آنها بود، بلکه زنان به رغمِ تعداد کمتر پیروز هم شدند. از میان زنان خادم از زنی به نام ستّی زرین نام میبرد که خادمِ سلطان مسعود بود و نزدیکی بسیار او به سلطان نشان از درایت و قدرت وی دارد؛ «و این زن سخت نزدیک بود به سلطان مسعود چنانکه چون حاجبهیی شد فرودِ سرای و پیغامها دادی سلطان او را به سراییان در هر بابی» (همان: ۳۸۹ ).
با توصیفاتی که در تاریخ بیهقی مییابیم، به نظر میرسد عروسانِ اشراف بیدفاعترین و ساکتترینِ زنان بودند و آنچه مسلم است اینکه تقریباً تمامِ ازدواجها در تاریخ بیهقی، پیوندهای سیاسی است بین پسران و دختران غزنویان با درباریان یا خاندانهای محلی. بیهقی از بیش از هشت ازدواج در اثر خود سخن میگوید. از جمله: وصلتِ دختران قدیرخان و ارسلانخان به ترتیب با مسعود و پسرش (همان: ۱۸۸، ۴۱۹ – ۴۲۱ ، ۲۰۷ – ۲۰۸، ۲۱۳ – ۲۱۴، ۵۲۷)، ازدواجِ دختران امیریوسف با مسعود و محمد (همان: ۲۴۷ – ۲۴۸)، ازدواجِ دختر باکلیجار با مسعود (۳۸۷ – ۳۸۹، ۳۶۱ ، ۳۲۴) و… که ادامه یافتۀ همان روندی است که در گذشته نیز طی میشده و نشاندهندۀ آن است که آنچه در این میان اهمیت ندارد، رضایتِ دختر است و دست یافتن به اهداف خویش برای مردان از هر چیزی مهمتر و اولیتر.
در بیهقی از زنانِ قدرتمند هم سخن رفته، یکی از این زنان که نقشی پررنگ در به سلطنت رسیدنِ مسعود ایفا کرده، عمۀ سلطان مسعود و محمد، حرّۀ ختلی است. او تنها زنی است که ما نامهای مکتوب از او در تاریخ بیهقی داریم. هنگامی که سلطان محمود درگذشت و وارث مسلم او، محمد را به غزنین فراخواندند، این زن بود که مخفیانه به مسعود نامه نوشت و او را برای در اختیار گرفتن تاج و تخت تشویق کرد (همان: ۱۱).
میتوان گفت که دورۀ غزنوی دورۀ زنان نبوده است، یکی به دلیلِ در پس پرده بودن و دیگری وجود رقیبی به نام غلامانِ زیبارو؛ «غزنویان ترکنژاد بودند و لذا بدیهی است که لواط در نزد ایشان مرسوم بوده است. در این مورد مشهورترین سند، عشق سلطان محمودِ غزنوی به غلام ترکش ایاز است» (شمیسا، ۱۳۸۱: ۳۹ ). دیوانها و کتابهایِ شاعران و نویسندگانِ این دوره مشحون است از ذکر زیباییهای این غلامان زیبارو، و جالب آنکه انواعی نیز داشتند از معشوق لشکری یا لعبت سپاهی تا معشوقِ بنده یا لعبتِ سرایی و ریدکانِ کم سن و سال (همان، ۴۴ – ۴۸).
این معشوقکانِ بیریش حتی در میهمانیها نیز جایِ زنان را در کنارِ مردان پرکردهاند؛ «اگر به مهمانی روی معشوق را با خویشتن مبر و اگر بری پیش بیگانگان به وی مشغول مباش و دل در وی بسته مدار که خود وی را کسی بنتواند خوردن و مپندار که وی به چشم همه کسی چنان درآید که به چشم تو در آمده باشد. و نیز هر زمانی وی را میوه مده و هر ساعتی وی را مخوان و در گوش وی سخن مگوی» (عنصر المعالی، ۱۳۵۲: ۸۴).
شاید اینطور به نظر برسد که مردان بالاخره برای ارضایِ نیاز جنسی خود به زنان متوسل میشدهاند و در این صورت بتوان جایگاهی را برای آنان متصور شد؛ اما همین نیز طبق قاعده و قانونی بوده است «و پیوسته به مجامعت مشغول مباش… اما از غلامان و زنان میل خویش به یک جنس مدار تا از هر دو گونه بهره ور باشی وز دو گونه یکی دشمن تو نه باشند. تابستان میل به غلامان و زمستان میل به زنان کن» (همان: ۸۶ ).
ث – ۲) مغولان
بعد از حملۀ مغول در سال ۶۱۵ ه. ق. به ایران ناامنی و هرج و مرجِ بسیار، سراسر کشور را فراگرفت و ساختمان جامعۀ ایرانی دچار دگرگونیِ فراوان شد (اقبال آشتیانی، ۱۳۸۹: ۴۴ ).
خانوادۀ ایلی مغول کثرت زنان را مطلوب میداشت و فرزندان زیاد مورد توجه بود؛ زیرا وجودشان برای کشت و زرع و دفاع از مرزها و سرزمینهای جدید لازم مینمود. خلاصه آنکه اقتصاد آمیخته به جنگ و شکار فزونی نفوس و نفرات را میطلبید و وجود آنها تضمینکنندۀ موقعیت ایلات بود (سهرابی، ۱۳۵۷: ۷۴ ).
میتوان گفت که ﻣﻐﻮل، ﺳﻨﺖِ ﻧﻔﻮذ زن و ﻧﻘﺶِ ﻓﻌﺎل وی در ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑﺮای ﻣﻠﻞِ ﺗﺤﺖ ﺗﺼﺮف ﺧﻮد ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن آورد. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ اﯾﻦ ﺳﻨﺖ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻫﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪای ﺗﺤﻮل و دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﯾﺎﻓﺖ، ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻗﺪرت و اﺳﺘﺤﮑﺎم آن ﺗﺎ ﺣﺪ ﺑﺴﯿﺎری ﺑﻪ آن ﺟﻮاﻣﻊ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺷﺪ. اﯾﺮان ﻧﯿﺰ از اﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﺴﺘﺜﻨﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﺎرﯾﺰی، در ﻣﻮرد ﻓﻀﺎی اﯾﺠﺎد ﺷﺪه ﺑﺮای زﻧﺎن اﯾﺮاﻧﯽ از سوی ﻣﻐﻮﻻن، ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪه؛ «ﺷﺎﯾﺪ زﻧﺎن ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻘﺮر اﺳﺖ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﺤﻮل اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ آﻧﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺳﺮﺑﺎزان ﻣﻐﻮل ﺻﻮرت ﺑﮕﯿﺮد. ﺗﺤﻮل ﺟﺎﻣﻌﮥ زردﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﮥ اﺳﻼﻣﯽ ﺑﻌﺪ از ﺣﻤﻠﮥ ﻋﺮب، ﻣسألۀ ازدواج ﺑﺎ ﻣﺤﺎرم و ﺳﺪ ازدواج ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ را از ﻣﯿﺎن ﺑﺮداﺷﺖ. اﯾﻦ ﺗﺤﻮل، اﻧﻘﻼﺑﯽ ﺑﺰرگ در ﺟﺎﻣﻌﮥ ﺑﺴﺘﮥ اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﺑﻮد. ﺗﺤﻮل ﺑﻌﺪی زﻣﺎﻧﯽ رخ داد ﮐﻪ ﭘﺎیِ ﺧﺎﺗﻮﻧﺎن ﺗﺮک و ﺳﭙﺲ ﻏُﺰ و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻣﻐﻮل، ﺑﺎ آداب و رﺳﻮمِ ﺧﺎص ﺑﻪ ﺳﺮزﻣﯿﻦ اﯾﺮان ﺑﺎز ﺷﺪ. اﯾﻦ ﺗﺤﻮل، از ﻧﻈﺮ ﺟﺎﻣﻌﮥ اﯾﺮاﻧﯽ ﯾﮏ اﻧﻘﻼب ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﺪ ﮐﻪ اﺛﺮ آن دﺧﺎﻟﺖﻫﺎی ﮔﺴﺘﺮدۀ زﻧﺎن در اﻣﻮر سیاسی و نفوذ در مراکز مختلف حکومتی بود» (باستانی پاریزی، ۱۳۸۴: ۱۱۳).
لازم به ذکر است که این دخالت زن در امور سیاسی و اقتصادی نشأت گرفته از قوانین و رسوم سرزمین مادری مغولان بود که در آن مرد و زن برابر بودند؛ «در ﻣﻮﻃﻦ ﻣﻐﻮلﻫا، زن دوﺷﺎدوش ﻣﺮد و ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ او در ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎی روزﻣﺮه ﺷﺮﮐﺖ داﺷت، ﻣﻐﻮﻻن ﻫﻤﺴﺮان ﻣﺘﻌﺪدی ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و اوﻟﯿﻦ آنﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺰله ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ و ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ آﻧﺎن ﺑﻮد. ﻣﺮدان ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺎدر، ﺧﻮاﻫﺮ، دﺧﺘﺮ و ﻋﺮوس ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﺧﻮﯾﺸﺎن ﺧﻮد ﻣﯽﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ازدواج ﮐﻨﻨﺪ. زﻧﺎن در ﻧﺒﻮد ﻫﻤﺴﺮانِ ﺧﻮد رﺋﯿﺲ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻮدﻧﺪ و ﮐﺎرﻫﺎی او را اداره ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ» (بیانی، ۱۳۸۲: ۱۴۸ ).
ث - ۳) صفویه
صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در میانه سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری شمسی بر ایران حکومت کردند. همچنین آنان مذهب شیعه را در کشور به رسمیت شناختند و آن را به عنوانِ عامل همبستگی ایرانیان برگزیدند (غفاریفرد، ۱۳۸۱: ۲۸۴ - ۲۸۶).
در دورۀ صفویه آرامش نسبی و ثبات سیاسی موجب میشود که زندگیِ مردم رونق بیشتری بیابد و وسایل آسایش بیشتری فراهم باشد. همچنین تأکید شاهانِ صفوی بر پیروی از اصول شریعت، الگوهای اسلامی را در امر خانواده و ازدواج بیشتر رایج ساخت.
«خانواده گسترده همچنان مورد توجه است و ازدواجِ زودرس همراه با چندزنی از خصوصیات نظامِ خانوادگی در این دوره بشمار میآید» (سهرابی، ۱۳۵۷: ۸۶ ).
شاهان در این دوره، دارای حرمسرا بودند و این حرمسرا پر بود از زنان عقدی و صیغه و کنیز که به نظر میآید ادامه دهندۀ همان روش ساسانیان در حرمسراداری است؛ عدۀ زنانِ شاه عباس را بین چهارصد تا پانصد نوشتهاند که از این گروه سه یا چهار تن از شاهزادگان، زنان عقدی و رسمی شاه بودهاند و بقیه نیز به عنوانِ صیغه و کنیز در حرمخانه به سر میبردهاند (فلسفی، ۱۳۵۲: ۲۱۴ – ۲۱۵).
رسمی کردن مذهب شیعه برای زنان، خود باعث بعضی از محدودیتها و تبعیضها در دوران صفویه شد؛ یکی از این محدودیتها عزلت نشینی این زنان بود که باعث میشد هر چه بیشتر از صفحه اجتماع دور بمانند و اگر هم میخواستند بیرون بیایند با مقررات خاصی همرا بود. «بستن روبنده و به سر کردنِ چادر که از دوران شاه طهماسب رواج بیشتری یافته بود مورد تشویق قرار گرفت. هر چند برخی از زنان به هنگام جنگ یا سفر بر اسب مینشستند و یا از فنون نیزهپرانی و شکار اطلاع داشتند معهذا زندگی آنان معمولا بیشتر به خوردن و خوابیدن و زائیدنِ کودکان محدود میشد. این قاعدۀ کلی شاملِ زنان شاه نیز میشد و آنها موقع بیرون رفتن از حرمسرا روبنده داشتند و تنها در مواردی که قرق اعلام میشد می توانستند بدون نقاب و چادر، آزادانه حرکت کنند» (سهرابی، ۱۳۵۷: ۹۲).
ث - ۱۴) قاجاریه
قاجاریه یا قاجاریان دودمانی ترکنژاد بودند که از حدود سال ۱۱۷۰ تا ۱۳۰۴ بر ایران فرمان راندند. ایلِ قاجار یکی از طایفههای ترکمان بود که بر اثر یورشِ مغول از آسیای میانه به ایران آمدند.
در دورۀ قاجاریه تحول بارزی در نظامِ خانوادگی ایران مشاهده نمی شود. صیغهگری در این ایام رواج بسیار دارد و خرید و فروش کنیزان آزاد بوده و همخوابی با صاحب، آنان را از قید بردگی میرهاند. اگر اقبال بدانان روی میآورد جزو زنان صیغهای محسوب شده و فرزندان آنها نیز میتوانستند وارث پدر باشند (دروویل، ۱۳۴۸: ۷۵ ).
در این دوره نیز شاهان حرمسرا داشتند و این حرمسراها مملو بود از زنان سوگلی و عقدی و صیغهای و کنیز. این زنان اکثراً زنانِ نگونبختی بودند که از ارضاءِ غرایز طبیعی خویش محروم مانده و به تنعم و آسایش ظاهری، که معمولا در خوبپوشیدن و خوبخوردن خلاصه میشد دلخوش میکردند. دکتر یاکوب پولاک، پزشک اتریشی، که طبیبِ مخصوص ناصرالدین شاه بود، در کتابِ خویش تحت عنوانِ «سفرنامۀ پولاک» به شرایط بد و اسفناک زنان درباری اشاره میکند و به خوبی بدبختی و سیه روزی آنان را مینمایاند. وی مینویسد: «رویهم رفته زندگی و سرنوشتِ زنان شاه به هیچ وجه نمیتواند مایۀ رشک و حسرت باشد. نه تنها از این جهت که شاه غالباً به یکی میپیوندد و از یکی میبرد، بلکه از این بابت که این ها کاملاً جدا از دیگران و تقریباً در اسارت به سر میبرند و علاوه بر این فقط از حداقلِ وسایل زندگی برخوردارند… وای بر آن زنی که اجاقش کور باشد یا در اثر شوربختی بچهاش بمیرد. فقط امید آنها به این بسته است که در پیری از اندرون خارج شوند» (پولاک، ۱۳۶۸: ۱۶۳ – ۱۶۴).
در پسِ پرده بودن و پوشیدگیِ زنان، همچنان مانعِ ایفای نقش اجتماعی و تربیتی زنان در خانواده است و آنان از منزلتِ شایسته خود در خانواده برخوردار نبودهاند. داشتنِ دختر افتخار محسوب نمیشد و اگر دختری به دنیا میآمد، کمتر در موردش صحبت میشد، در حالی که تولدِ پسر با شادی و مسرت همراه بود (سهرابی، ۱۳۵۷: ۹۹ ).
حاصل سخن
با ورود اسلام به ایران و وجود امتیازاتی که این دین الهی برای زنان در نظر گرفته بود، به نظر میرسید که در ایران وضعیت برای زنان از گذشته بهتر شود؛ اما در اکثر موارد این امتیازات خود دستاویزی شد برای دور کردنِ زن از صحنۀ زندگی و اجتماع. اگر اسلام رعایتِ حجاب و دیده نشدن از سوی نامحرم را برای زن لازم دانسته بود، ایرانیان به شیوهای افراطی این موارد را سرلوحه خود قرار دادند و زنان را در پستوی خانهها و حرمسراها حبس کردند تا مبادا از سوی نامحرمان دیده شوند و لکۀ ننگی بر دامنِ غیرتشان بنشیند.
از سوی دیگر در حالی که بالاترین سطحِ پاکدامنی از زنان انتظار میرفت، مردان خود با بهره گرفتن از حربههایی که اسلام در اختیارِ آنان گذاشته بود، به بالاترینِ لذتها دست پیدا میکردند و زنانِ بیچاره را در شرایطی میگذاشتند که برای یک شب راهیابی به خلوتِ این مردان به انواعِ حیله و کلک متوسل شوند؛ از زهرخوراندنِ حریف تا جستوجو برای پیدا کردنِ دختران زیبارو برای مردان و به طبع آن مورد تشویق قرارگرفتن و دیده شدن. حربههایی همچون به مقدارِ لازم زنانِ عقدی داشتن، به مقدار نالازم زنانِ صیغهای داشتن و آزاد بودن بهرهکشی از کنیز و ایضاً در بعضی دوره ها غلامان نیز به این جمع اضافه میشدند.
با همۀ این احوال، در درازنای تاریخِ پر فراز و نشیبِ گذشتۀ ما همواره زنان برجستهای در عرصه های گوناگون سیاست، حکومت، ادبیات و… ظهور کردهاند که خود میتواند تلاشی باشد در برابر خودکامگیهای مردانه و اعتراضِ نسبت به نابرابری و تبعیض جنسیتی. زنانی همچون: مهستی گنجوی، رابعه بنت کعب قُزداری، آبشخاتون، ترکان خاتون، خدیجه خانم (از عوامل تشکیل سلسلۀ قاجاریه)، خیرالنسا بیگم (مادرِ شاه عباس صفوی)، زینب پاشا(سردسته زنانِ نهضت تحریم تنباکو) و جهانملک خاتون دختر جلالالدین مسعودشاه اینجو، شاعری شاهزاده که نسخه های خطی دیوان ۵۵۰۰ بیتی یا به گفتهای ۱۴۰۰۰ بیتی از او در کتابخانهها موجودند (ر. ک فرخزاد، پوران ( ۱۳۷۸ ) دانشنامۀ زنان فرهنگساز ایران و جهان. تهران، زریاب. و کراچی، روحانگیز ( ۱۳۷۴ ) اندیشهنگاران زن در شعر مشروطه. تهران، انتشارات دانشگاه الزهرا، ذیل هر شخصیت ).
ج) نمود آنیما در رمان شمس و طغرا
مقدّمه
«جای تاسف است اگر ادبیات را زبانی بدانیم که باید تفسیر شود و روانکاوی را دانشی توانا بر این تفسیر… این حرفِ معصوم بیرنگ بیمعنا، این «و» که میان روانکاوی و ادبیات قرار میگیرد، بر رابطهای که در دو سویه آن ارباب و بندهای ایستادهاند، پرده میکشد. رابطۀ روانکاوی و ادبیات برخورد دو نیروی برابر و هم توان است. برخورد دو نظام زبانی و دو دانش» (یاوری، ۱۳۷۴: ۵ ).
آیا میان متن و روان همانندی و پیوندی هست؟ آیا ساختارهای روانی و ساختارهای روایی به هم شبیهاند؟ آیا میتوان از چیزی به نام روان جمعی سخن گفت؟ آیا آثار و نشانه های این روان جمعی را میتوان در آفرینشِ هنری و ادبی باز شناخت؟ آیا میتوان تاریخِ روان را نوشت؟ آیا دگرگونیهای عمیقِ اجتماعی قلمروی ناخودآگاهِ روان و فرایندهای ساختارسازِ آن را دگرگون میکند؟ آیا اثر هنری یا متنِ ادبی میتواند سیمایِ انسانِ هم روزگار خود را در خود منعکس کند؟
این پرسشها نمونهای است از پرسشهای بیشماری که نقدِ ادبی روانشناختی– به ویژه نقدِ روانشناختی فرهنگی – با آن روبهرو است؛ پرسشهایی که روانکاوی و ادبیات را، چون دو دانشِ برابر و هم توان، به هم نزدیک میکند و هدف آنها یافتن و بررسیدن همانندیهایی است که میتوان میانِ ساختارهای روایی و فرایندهایِ ساختارسازِ روان که آفرینشِ چنین متنی را ممکن کرده است سراغ کرد.
«پیوند روانکاوی و ادبیات از همان روزهایی آغاز شد که فروید نامهای پر آوازهای چون اودیپ و نرگس، یا یوسف و ساد را فراخواند تا بر مفاهیمِ روانکاوی خود نامی بگذارد و فرضیه های پیچیدۀ آن را به کمک بارِ معنایی آشنای این نامها روشنتر و سادهتر کند. اتفاقی که افتاد، خیلی جالب بود. عقدۀ اودیپ از همتای ادبیاش پر آوازهتر شد و سیمای بیزنگارِ یوسف در غباری فرو رفت که از گرایشِ ناخودآگاه او به سرخوشی و گناه خبر میداد و پاکدامنیاش را درست به اندازۀ شیدایی و رسواییِ نامادری زیبایش، زلیخا، به پرسش میکشید.
بسیاری از مفاهیم و فرضیههایی که با فروید و روانکاوی بر سر زبانها افتاد، امروز دیگر تازه نیست؛ اما در دهه های آغازین قرن که نویسندگانی چون ویلیام فالکنر، جیمز جویس و ویرجینیا وولف داستانهایشان را مینوشتند، هیچ چیز بهتر از دانشِ نوپایِ روانکاوی و بنیانیترین مفهومِ آن، یعنی ناخودآگاهی، برای نشان دادنِ پریشیدگیهای روانی انسانی که با پای نهادن به دورانِ مدرنیته از آرامش و یکپارچگیِ خاطر فاصله گرفته بود، به کارشان نمیآمد» (همان: ۱۷).
ج - ۱) کهنالگوها
ﮐﻬﻦاﻟﮕﻮﻫﺎ ﺳﺎزﻧﺪۀ ﺗﺼﺎوﯾﺮ ذﻫﻨﯽ و ﻧﻤﺎدﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﺴﺘﻨﺪ. در واقع این کهنالگوها مفاهیمی مشترک و جهانی هستند که از گذشته های دور، از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شدهاند و در ژرفای ضمیر ناخودآگاه جای گرفتهاند. اﯾﻦ ﺻﻮرتﻫﺎی ازﻟﯽ ﻧﺨﺴﺖ ﺗﻮﺳﻂ روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ و ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻫﻤﯿﺖ آن در ﺷﻨﺎﺧﺖِ روﺣﯿﺎتِ ﺷﺎﻋﺮان و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﺗﻮﺳﻂ ادبﭘﮋوﻫﺎن ﻣﻮرد ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ. اﯾﻦ دﺳﺘﻪ از ﺗﺼﺎوﯾﺮ دارای وﯾﮋﮔﯽﻫﺎ و ﺗﻌﺎرﯾﻒِ ﺧﺎﺻﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﻤﻮاره ﺑﻪ ﺻﻮرتِ ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه در اﺷﻌﺎر و ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ اﻧﻌﮑﺎس ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ. مهمترین کهنالگوها از نظرِ روانپزشک شهیرِ سوئیسی، کارل گوستاویونگ، عبارتند از: « سایه، پرسونا، خود، آنیما و آنیموس» (شولتز و آلن شولتز، ۱۳۸۷: ۱۲۲).
این صور مثالی برای رسیدن به مرزهای خودآگاهی در نمادهای گوناگون جلوهگر شده و در آثارِ هنرمندان نمود پیدا کردهاند. به نظر میرسد آثار ادبی و هنری، بستر بسیار مناسبی برای تجلی آرکیتایپها است و هنرمند برای ایجادِ یک اثر ماندگار بیشتر از ناخودآگاهش الهام میگیرد. در ﺑﯿﻦ اﯾﻦ ﺻﻮرتﻫﺎی ﮐﻬﻦ و ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎی ازﻟﯽ، آﻧﯿﻤﺎ و آﻧﯿﻤﻮس از ﻣﻮاردی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ اﻏﻠﺐ ﺑﻪ ﺻﻮرتِ ﻣﻌﺸﻮق در اﺷﻌﺎر و ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺧﻮد را ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﻨﺪ. اﯾﻦ ﻣﻌﺸﻮق ﺑﺮ اﺳﺎسِ ﺷﺨﺼﯿﺖِ ﭘﻨﻬﺎن ﺷﺎﻋﺮ و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺟﻠﻮهﻫﺎیِ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. از آنجا که جایگاهِ آنیما و آنیموس در ناخودآگاه است، میتوان تأثیر این کهنالگوی مهم را بر آثار ادبی یا هنریِ بسیار ارزشمند و ماندگار و بر ذهن و زبانِ خالق اثر مشاهده کرد. به اعتقادِ یونگ خاستگاه آثاری از این دست، لایه های ژرف ناخودآگاه جمعی است که منبع کشف و شهود و الهام نویسنده و هنرمند است. اﻟﺒﺘﻪ ﺷﺮاﯾﻂ ﺧﺎص اﺟﺘﻤﺎع و ﺗﺤﻮﻻت ﻣﺨﺘﻠﻒ در وﺟﻮد ﺷﺎﻋﺮ یا نویسنده ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮕﺮش وی درﻣﻮرد اﯾﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﭘﻨﻬﺎن ﺗﺄﺛﯿﺮگذار ﺑﺎﺷﺪ.
ج - ۲) آﻧﯿﻤﺎ و آﻧﯿﻤﻮس ﭼﯿﺴﺖ؟
در ﺑﺤﺚ از ﮐﻬﻦاﻟﮕﻮﻫﺎ، آﻧﯿﻤﺎ و آﻧﯿﻤﻮس ﺑﻪ ﻃﻮر دﻗﯿﻖ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﯾﻮﻧﮓ و ﻫﻤﮑﺎراﻧﺶ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و در زﻣﯿﻨﮥ ﻣﻌﺮﻓﯽ اﯾﻦ دو ﭘﺪﯾﺪۀ روانﺷﻨﺎﺳﯽ، ﻣﻘﺎﻻت ﻣﺘﻌﺪدی ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺿﻤﯿﺮ ﻫﺮ اﻧﺴﺎن از دو ﺑﺨﺶ ﺧﻮدآﮔﺎه و ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﻧﺴﺎن ﺑﺴﯿﺎری از اﻣﻮر را ارادی و ﺑﺴﯿﺎری دﯾﮕﺮ را، ﺑﯽآن ﮐﻪ ﺧﻮد ﺑﺨﻮاﻫﺪ، اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﺪ. ﻫﺮ زن و ﻣﺮدی در وﺟﻮدِ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎ ﻋﻨﺼﺮ دﯾﮕﺮی ﮐﻪ از ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ اﺳﺖ، در ارﺗﺒﺎﻃ اند. اﯾﻦ دو ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ روح و ﻻزمۀ وﺟﻮد ﻫﺮ ﺷﺨﺺ اﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﻓﺮد ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﺤﺖِ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه ﻗﺮار ﮔﯿﺮد، اﯾﻦ ﺗﺼﺎوﯾﺮ در وی ﻧﻤﻮد ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ.
برآورد کمی و کیفی نیروی انسانی در جههت نیازهای سازمانی.
تطابق هر چه بیشتر شرایط فکری، روحی و جسمی کارکنان با شغلشان از طریق شناخت و برری نقاط قوت و ضعف آن.
استعداد یابی و علاقه مند کردن افراد ساعی به کار.
جهت دار شدن برنامه ریزی آموزشی.
ایجاد شوق وتقویت انگیزه در کارکنان.
خود شناسی: وجود نظام ارزشیابی به لحاظ ماهیتی که در اجرا دارد باعث شناخت خود از عملکرد و نقاط ضعف و قوت خود می گردد که این شناخت تاثیر مستقیم در پیشرفت و رشد سازمان خواهد داشت
تعیین اعتبار و اصلاح معیارهای استخدام.
آگاهی سرپرست یا مدیر از عملکرد زیر دست خود و همچنین آگاهی زیر دست از نظر مقام ما فوق نسبت به عملکرد او.
دستیابی به نحوه پراکندگی و کیفی و کمی بهره وری، کار آیی و کار آمدی نیروی انسانی سازمان.
شناخت هنجار ها و ناهنجاریهای رفتاری در سازمان [۴۵]
نظریه های ارزیابی
در مورد نحوه ارزیابی نظریات مختلف مطرح شده است که مجموعا می توان آنها را تحت دو نظریه کلی مطرح نمود:
الف- طبق این نظریه بهترین روش ارزیابی کار، اندازه گیری مستقمی کاری است که در شغل مربوط انجام می گیرد و طبعا طبق این نظریه چنین ارزیای های منجر به تشخیص شایستگی گردیده و معیار کاملا عینی جهت جبران تلاش و خدمت بوجود می آورد به اعتبار این نظریه تنها با سنجش عینی و دقیق عملکرد کارکنان می توان استحقاق واقعی آنها را با مقایسه با یکدیگر دریافت و با جبران متناسب تا آنجا که در حیطه توانایی سازمان است به آن ارج نهاد
ب- به اعتبار این نظریه به علت جمعی بودن انجام بسیاری از کارها ارزیابی انفرادی عملکرد کارکنان دشوار و در بعضی موارد حتی غیر ممکن است. از طرف دیگر نتیجه خیلی از کارها آن چنان غیر ملموس است که نمی توان آن را اندازه گیری نمود و در این صورت ارزیابی عملکرد اینگونه مسئولین ناصحیح و غیر عادلانه انجام می شود. این دسته از نظریه پردازان ارزیابی مشخصات کارکنان را به اندازه گیری محصول کار آنها ترجیح می دهند.
به عبارت دیگر این طور ادعا می کنند که اشخاص با صفات پسندیده ای چون تقوا، وظیفه شناسی دانش، مهارت و کاردانی مسلما در حد توانایی خود در انجام وظایف کوشا خواهند بود. بنابراین کافیست صفات و ویژگیهای اشخاص را شناخت و بر مبنای آن ارزش کار آنها را مشخص کرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بی شک نظریه دوم با بینش های معنوی- اخلاقی هماهنگی بیشتر دارد زیرا در این مکتب با این که یکی از ضوابط ارزیابی عملکرد کارکنان و رفتار قابل مشاهد اجتماعی آنهاست، معذالک اولویت و اصالت به قصد و نیت انسان داده می شود که مسلما ارزیابی آن بدست انسان بسیار دشوار است به هر صورت تاکید روی مشخصات فردی، می توانید وسیله اصلاح و هدایت کارکان یک سازمان و بالاخره یک جامعه نیز باشد. با اینکه فلسفه ارزیابی در دو نظریه فوق متفاوت است ولی درعمل میتوان ترکیبی از این دو را بکار گرفت. به عبارت دیگر می توان عملکرد عینی و صفات شخصی را تواما ملاک سنجش کارکنان قرار داد. البته ویژگیههای شغلی و ماهیت وظایف مشاغل مختلف ایجاد می کند که گاه یکی از این دو نظریه بر دیگری تقدم داشته باشد.
انواع ارزیابی
دراکثر سازمانها، وظیفه طراحی سیستم ارزیابی عملکرد کارکنا و نظارت بر اجرای آن به عهده اداره امور کارکنان یا معاونت نیروی انسانی است ولی انجام آن باید با حضور و مشارکت مستقیم و فعال مسئولان اجرایی (صفی) سازمان باشد به طور کلی ارزیابی عملکرد کارکنان در سازمان از طریق زیر انجام می گیرد:
ارزیابی سرپرست مستقیم
معمولا ارزیابی خود به وسیله سرپرست مستقیم او انجام میگیرد. در واقع ارزیابی مرئوسان به وسیله رئیس مستقیم آنها متداولترین شیوه ارزیابی است دلائل محکم و موجهی برای این کار وجود دارد. اولا سرپرست فرد در موقعیتی قرار دارد که به آسانی می تواند به طور مستقیم بر رفتار و عملکرد مرئوس خویش نظرارت کند.
ثانیا می دانیم که سرپرست یک واحد در سازمان مسئول اداره آن واحد به طور موثر است و اگر ارزیابی مرئوسان به وسیله او انجام نگیرد این امر می تواند باعث تضعیف موقعیت وی وسستی پایه های قدرتش گشته کنترل کار مرا از دست او خارج سازد. ثالثا گفته شد که فرایند ارزیابی عملکرد و فرایند آموزش در سازمان رابطه ای بسیار نزدیک و تنگاتنگ دارند و در واقع یکی از وظایف بسیار مهم سرپرست تربیت نیروی انسانی تحت سرپرستی اوست، از این رو ارزیابی عملکرد مرئوس به وسیله سرپرست، نیازهای آموزشی مرئوس را برای سرپرست معلوم می کند و او را در موقعیت مناسبی قرار می دهد تا در جهت رفع آن اقدامات لازم را به عمل آورد.
البته ارزیابی مرئوس به وسیله سرپرست مستقیمش خالی از عیب نیست هر سرپرستی بنا به تخصص یا حتی سلیقه شخصی خود ممکن است جنبه های بخصوصی از کار را مهمتر دانسته اهمیت ویژه ای برای آن قائل شود. همچنین از آنجا که سرپرست در نتایج ارزیابی مرئوسان خود ذی نفع بوده یاحداقل نمی تواند نسبت به آنها بی تفاوت باشد درمواردی مشاهده گردیده است که در نتایج ارزیابی دست می برد تا تصمیماتی که احیانا درباره ترفیع مقام یا افزایش پرداخت به کارکنان اتخاذ کرده است بجا وبه حق جلوه دهد.
ارزیابی رئیس به وسیله مرئوس:
در برخی از سازمانها ارزیابی رئیس به وسیله مرئوس وی نیز مرسوم گردیده است. مرئوس هر روز شاهد رفتار و کردار و عملکردهای رئیس خویش است و به دلیل اجرای تصمیمات و دستوراتش، در موقعیتی قرار داد که می تواند درباره کاردانی و اثر بخشی او قضاوت درستی داشته باشد. ارزیابی رئیس به وسیله مرئوس دارای این مزیت است که اولا، مدیر از نیازهای کارکنان آگاه میگردد و ثانیا اطلاعاتی که از نتایج عملکردش به او داده می شود به وی کمک می کند تا مدیر بهتری شود ولی البته این امر می تواند حساسیتهایی را در رئیس بوجود آورد یا باعث اضطراب و نگرانی او گردد در نتیجه ممکن است مبنای تصمیمات او به جای کارآئی و اثر بخشی کسب وجهه و محبوبیت در میان کارکنان شود.
شایان توجه است که ارزیابی عملکرد رئیس به وسیله مرئوس، مانند ارزیابی عملرد مرئوس به وسیله رئیس نیست و هدف اصلی در اینجا این است که از نحوه عمل و شیوه مدیریت رئیس اطلاعاتی به دست آید و به صورت باز خورد در اختیاری قرار گیرد تا با توجه به آن بتواند مدیر موفقتری باشد.
ارزیابی همقطاران از عملکرد یکدیگر
عملکرد کارکنان را به وسیله همقطار را نشان نیز می توان ارزیابی نمود. ارزیابی همقطاران از عملکرد یکدیگر هنگامی مطمئن و قابل اعتماد است که اولا ترکیب گروه همقطاران برای مدت زمانی نسبتا طولانی به همان شکل باقی مانده تغییری نکند.
ثانیا وظایفی که اعضای گروه انجام می دهند، مرتبط و وابسته به یکدیگر باشند.
ثالثا همقطاران که عملکرد یکدیگر را ارزیابی می نمایند در رقابت مستقیم با یکدیگر برای دریافت همان پاداشها ( مثلا ارتقاء به پستی بالاتر) نباشند. در هر صورت هنوز به روشنی معینی نشده است که همقطاران بر چه اساس و مبنای عملکرد یکدیگر را ارزیابی می نمایند یا اصولا معیار سنجش آنها چیست.
همچنین پیامدهای ناشی از این کار در گروه هنوز مورد مطالعه دقیق قرار نگرفته است. به عنوان یک نتیجه گیری کلی باید گفت که اگر چه ارزیابی همقطاران از یکدیگر می تواند برای سازمان مزایای بسیاری در براشته باشد ولی از آنجا که سودمندی آن به عوامل متعدد و متنوعی بستگی دارد. استفاده از این روش ارزیابی چندان متداول نیست و اعضای سازمان نیز معمولا از ارزیابی همقطاران خود استقبال چندانی نمی کند.
ارزیابی گروهی
ممکن است که کارکارمند در سازمان به شکل باشد که با دو یا چند واحد مختلف سازمانی در ارتباط قرار گیرد. در این موارد معمولا از چند نفر از سرپرستان و مدیران که باکارمند و کار او آشنایی دارند دعوت می شود تا با تشکیل گروهی، عملکرد وی را ارزیابی نمایند. در این روش هر یک از اعضای گروه ارزیابی با توجه به تخصصش عملکرد کارمند را از زاویه خاص بررسی می کند و در نتیجه کار از زوایای مختلف ارزیابی می گردد. بنابر این در مقایسه با سایر شیوه های ارزیابی، این روش معمولا از دقت بیشتری برخوردار است. بدیهی است که اگر اعضای گروه ارزیابی ازمیان کسانی انتخاب شده باشند که ناظر عملکرد فرد طی دوره ارزیابی بوده اند نتایج حاصل از ارزیابی صحیحتر واعتبار آن بیشتر خواهد بود. عیب بزرگ این روشکم بودن نقش و اهمیت سرپرست مستقیم در ارزیابی مرئوس است همچنین به دلیل گرفتاریهای کاری و مشغله زیاد، معمولا گرد آوری گروهی از مدیران به دور یکدیگر کار آسانی نیست.
ارزیابی از طریق خود سنجی
نکته ای که تیلور نیز به آن اشاره دارد این است که معمولا هیچ کس به اندازه خود فرد از جزئیات و کم و کیف کار خویش آگاه نیست. بنابر این اگر کارمندان بداند که چه انتظاری از او وجود دارد و نتیجه کار او چه باید باشد همچنین اگر بداند که عملکرد او بر اساس چه معیار و استانداردی ارزیابی می گردد. بهتر از هر کس دیگری میتوان عملکرد خود را ارزیابی نماید بدیهی است روش خود سنجی برای ارزیابی هر کاری مناسب نیست. ضمن اینکه به ندرت می توان کسی را یافت که بتواند درباره اعمال خود با بیطرفی و با صداقت کامل قضاوت کند.
البته منظو اصلی در اینجا ارزیابی به معنای واقعی آن نیست بلکه مقصود، خویشتن شناسی بیشتر و وقوف برتواناییهای واقعی وبالقوه ای است که فرد از آن برخوردار است. با اطلاعاتی که از این راه عاید فرد می گردد، انتظار می رود فرد بتواند با بهره گیری بیشتر و بهتر از استعدادها و از بین بردن ضعفهای خود، کارمند بهتری برای سازمان باشد.
هیچ یک از صورتهای مختلف ارزیابی که به آنها اشاره شد، نه تنها تعارضی با یکدیگر ندارند و مانعه الجمع نیستند. بلکه در بسیاری از موارد باید از ترکیب و تلفیقی از آنها استفاده نمود، برای مثال، در مواردی برای اینکه قضاوت درباره عملکرد افرا در حد امکان خاص از غرض، تعصب و پیشداوری باشد از همقطاران، سرپرست مستقیم، تعدادی از روسا و مسئولان رده های بالاتر، و مرئوسان رده های پایین تر خواسته می شود تا عملکرد فرد را ارزیابی نمایند. چنین ارزیابی جامع و چند جانبه ای،علاوه برکاهش احتمال خطا در ارزیابی تصویر بهتر و روشنتری از عملکرد واقعی فرد ارائه می دهد.
عوامل موثر بر ارزیابی
از آنجا که کمتر کسی دوست دارد کارش مورد بررسی و قضاوت دیگران قرار گیرد، طبیعتا ارزیابی عملکرد کارکنان حساسیتهای بخصوص را به وجود می آورد. گذشته از این معمولا به این قبیل ارزیابی ها با سوء ظن نگریسته می شود، جدا که در موارد بسیاری ارزیابی کارکنان، تنها مستمسکی برای تسویه حسابهای شخصی بوده است برای جلوگیری از بروز چنین مسائلی، معمولا قوانین و مقررات بسیاری از سوی دولت و سایر مراجع ذیصلاح وضع می گردد این قوانین مسئولان سازمان راملزم می کند روشهایی برای ارزیابی کارکنان طراحی کنند که با بهره گرفتن از آن نه تنها حق و حقوق کسی ضایع نشود بلکه مزایایی چون افزایش حقوق یا ترفیع نیز به طور عادل از میان کارکنان شایسته توزیع گردد. اتحادیه ها نیز در کشورهای صنعتی در تعیین استاندارد و نظارت بر ارزیابی عملکرد کارکنان به وسیله مسئولان سازمان نقش بسیار موثری دارند و اصولا معتقدند که تصمیم گیری درباره ارتقاء افزایش پرداخت یا اعطای هرگونه پاداش دیگری به کارکنان باید بر اساس ارشدیت (سنوات خدمات) باشد، نه ارزیابی عملکرد.
علاوه بر عوامل برون سازمانی (یعنی قوانین و مقررات کشوری و دخالت اتحادیه ها) عوامل درون سازمانی نیز درچگونگی ارزیابی کارکنان نقش دارند. در سازمانهای بزرگ امروزی به دلیل ارتبا و اثر گذاری متقابل بسیار از مشاغل، ماهیت کابه گونه ای است که عملکرد افرا در یک شغل خاص به عملکرد دیگران در سایر مشاغل بستگی پیدا میکند. از این رو، جو سازمان به عنوان یک عامل درون سازمانی می تواند در عملکرد کارکنان تاثیر مثبت یامنفی داشته باشد اگر اعضای سازمان اعتماد و اطمینان چندانی به یکدیگر نداشته باشند. تشریک مساعی و همکاران در کار نیز که لازمه انجام موفقیت آمیز وظایف است وجود نخواهد داشت در چنین شرایطی بر خلاف خواسته فرد و علی رغم سعی و کوشش او، عملکردش ضعیف خواهد بود.
شاخص های ارزیابی
مشاغل مختلف و متنوع هستند و هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند . از این رو هرگز نمی توان مجموعه ای از شاخص های بخصوصی را تعیین کرد که عمومیت داشته باشند و بتوان از آنها برای ارزیابی عملکرد کارکنان در هر شغل استفاده نمود. ولی به طور کلی شاخصهایی که برای ارزیابی عملکرد به کار برده می شوند. باید خصوصیاتی داشته باشند که استفاده از آنها دقت، صحت و اثر بخشی فرایند ارزیابی را افزایش دهد. این خصوصیات عبارتنداز: بتوان به آن اعتماد کرد، یعنی اندازه گیری شاخص در زمان های متفاوت، که و بیش نتایج یکسانی را عاید سازد. همچنین شاخص باید به گونه ای باشد که اندازه گیری آن به وسیله افراد یا روش های مختلف تاثیری در نتایجی که از آن به دست می آیند نداشته باشد.
تفاوتهایی که از نظر عملکرد میان کارکنان وجود دارد، تشخیص داده، آنها را از یکدیگر مجزا نماید بدیهی است که اگر شاخص قادر به چنین تمایزی نباشد و عملکرد همه کارکنان را به یک شکل و کم و بیش در یک سطح ارزیابی نماید، نتایج حاصل کمکی به مدیر در اتخاذ تصمیماتی چون افزایش پرداخت، ترفیع مقام، یا تعیین نیازهای آموزش افراد نخواهد کرد.
متصدی شغل قدرت تاثیر گذاری بر آن را داشته باشد. از آنجا که با اندازه گیری شاخصهای بخصوصی می خواهیم توان و کارائی خود را بسنجیم، طبیعتا شاخصی را باید انتخاب کنیم که تحت کنترل فرد باشد (مثل کمیت کار) یعنی اگر فرد بخواهد و برای او فرصت و امکانات مناسبت وجود داشته باشد، بتواند در جهت بهتر کردن آن بکوشد. پس واضح است که انتخاب و اندازه گیری شاخصهایی چون هوش به عنوان عاملی موثر در عملکرد فرد چندان مناسب نیست زیرا باهوش بودن یا کم هوش بودن در کنترل انسان نیست. برای کسانی که به وسیله آن ارزیابی می شوند قابل قبول باشد. این امر که کارکنان باور داشته باشند عملکردشان براساس شاخصهای درست و منصفانه ای ارزیابی می گردد و از اهمیت زیادی برخوردار است. سیستم ارزیابی عملکرد هنگامی می تواند موثر باشد که از شاخصهای واقعی که ارتباط مستقیم با شغل دارند استفاده شود.
مراحل ارزیابی
در مرحله اول باید هدف و منظور ارزیابی عملکرد کارکنان معین شود. این امری ضروری است زیرا به ندرت می توان سیستم واحدی برای ارزیابی کارکان طراحی نمود که تمام جوانب را در نظر بگیرید. برای مثال، ممکن است در یک سازمان هدف اولیه از ارزیابی عملکرد، تعیین نیازهای آموزش کارکنان باشد و در سازمانی دیگر، سنجش شایستگی افراد برای اتخاذ تصمیماتی درباره افزایش پرداخت یا ترفیع مقام، بنابراین باید اهداف ویژه ای که سیستم ارزیابی عملکرد برای نیل به آن طراحی واجرا می گردد مشخص شود، چرا که موارد بسیاری را می توان یافت که به دلیل نامعلوم بودن اهداف سیستم ارزیابی، درست طراحی نشده یا درست اجرا نگردیده است. با توجه به این مسائل غالبا شرکت به بیش از یک نوع سیستم ارزیابی نیاز دارد، در مرحله اول، باید برای کارکنان کاملا روشن نمود که در وظایف محول چه انتظاری از آنها می رود. معمولا به کمک اطلاعاتی که از تجزیه و تحلیل شغل به دست آمده و در شرح شغل منعکس گردیده است. سرپرست یا رئیس مستقیم، محتوا و وظایف اصلی شغل را با فرد در میان گذارده، برای وی توضیح می دهد که عملکرد او چگونه باید باشد. هم چنین در این مرحله شاخصها واستانداردهای ارزیابی عملکرد به اطلاع فرد رسانده می شود و در مرحله سوم، عملکرد واقعی فرد در شغل اندازه گیری می شود در مرحله چهارم این عملکرد (آنچه انجام گرفته) با استانداردها عملکرد )(آنچه باید انجام می گرفت) مقایسه می گردد. سرانجام مرحله پنجم نتایج حاصل از این مقایسه با فرد در میان گذاشته می شود وتصمیمات مقتضی اتخاذ می گردد.[۴۶]
ویژگی های ارزشیابی
ارزشیابی یک فعالیت تک موردی نیست بلکه فرایند و مجموعه ای از فعالیتهاست.
ارزشیابی باید بر اساس اطلاعات صورت گیرد یعنی اطلاعاتی عینی که بر اساس معیارهای قابل قبول بدست آمده باشد.
ارزشیابی برای رسیدن به هدف خاصی در نظر گرفته می شود. ضمن اینکه ارزشیابی دارای منظور وهدف خاصی است و خود ارزشیابی هم باید دارای هدف باشد.
ارزشیابی باید به طور مستمر صورت گیرد.
نتایج ارزشیابی را نمی توان تعمیم داد و نتایج فقط می تواند منجر به تصمیم گیری در آن مورد خاص بشود.
ارزشیابی هم می تواند به صورت فردی و هم به صورت گروهی انجام پذیرد.
ارزشیابی در یک سازمان می تواند شامل افراد- برنامه ها- فعالیتها و تولیدات باشد. افراد در سازمانها می توانند مدیر- مجری- مشاور- فراگیر- مربی – مستخدم باشند برنامه ها برنامه های آموزش و پروژه های مختلف هستند. فعالیتها فعالیتهایی هستند که در تدوین، تعیین خط مشی واجرای این برنامه هانقش دارند. تولیدات یک سازمان می تواند، تولید یک محصول، ارائه نوعی خدمت، تولید دانش، تغییر نگرش و ارزشها، ارتقاء فرهنگ و عرضه محصولات علمی و فرهنگی باشد.[۴۷]
روش های ارزشیابی
ج) شگردها و شیوه های مبارزهی دشمنان با پیروان مکتب توحیدی.
۴-۱-۱) شگردها و شیوه های مبارزهی دشمنان با رهبران دینی:
در طول تاریخ ادیان الهی، رهبران امّتهای توحیدی بیش از همه امور دیگر مورد هجمهی دشمنان قرار گرفتهاند چون رهبری در نظام توحیدی از جایگاه ویژهای برخوردار است. از این رو دشمنان، تمام تلاش خود را در دشمنی با رهبری دینی به کار میگیرند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
« کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّهٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ»[۵۵۷]: پیش از آنها قوم نوح و اقوامى که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند و هر امّتى در پى آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد (و آزار دهد) و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند امّا من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود!
البته باید دانست که شیوه هایی که دشمنان اسلام برای مبارزه با رهبر حکومت اسلامی که از قدرت نفوذ و تأثیر در جبهه سیاسی و اجتماعی برخوردار است به کار میبرند همیشه به یک شکل ثابتی نیست، بلکه به تناسب زمانها و مکانهای مختلف، تاکتیک و شیوه های متناسبی را اختیار می کنند. این روشها از منظر قرآن کریم عبارت است از:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۱-۱-۱) ایجاد تردید و ابهام در بین مردم نسبت به حقانیّت رهبری:
یکی از حربههای دشمن و شگردهایی که علیه رهبری الهی به کار میگیرد ایجاد تردید و ابهام در بین مردم نسبت به مقام رهبری است البته در جوامع عقب افتادهای که به بلوغ فکری لازم نرسیدهاند، این حربه بیشتر مؤثر بوده است.
قرآن کریم در این باره میفرماید: « وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً - أَوْ یُلْقى إِلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّهٌ یَأْکُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً»[۵۵۸]
و گفتند: «چرا این پیامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟! (نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشتهاى بر او نازل نشده که همراه وى مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوى او باشد)؟! یا گنجى (از آسمان) براى او فرستاده شود، یا باغى داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردى مجنون پیروى مىکنید!»
کفار و مشرکان برای ایجاد تردید در حقانیت رهبری چنین میگفتند که: ادعاى رسالت، ایجاب مىکند که شخص رسول مثل ما مردم نباشد، چون حالاتى از قبیل وحى و غیره دارد که در ما نیست و با این حال چرا این رسول طعام میخورد و در بازارها راه مىرود، تا لقمه نانى بدست آورد؟ او باید براى اینکه محتاج کاسبى نشود، گنجى نزدش بیفتد و دیگر محتاج به آمدن بازار و کار و کسب نباشد و یا باید باغى داشته باشد که از آن ارتزاق کند، نه اینکه از همان طعامها که ما میخوریم استفاده کند، دیگر این که باید فرشتهاى با او باشد که در کار انذار کمکش کند.[۵۵۹]
قرآن کریم در آیات دیگری به این موضوع اشاره می کند: « قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ؟ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ»[۵۶۰]: (ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (به راستى) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آوردهایم.»
بزرگان قوم ثمود که در مقام انکار برآمده و دعوت صالح را تکذیب نمودند، به طبقات دیگر از مردم که دعوت آن پیامبر را پذیرفته و ایمان آورده مىگفتند چگونه از سخنان صالح و از آئین او پیروى مینمائید.[۵۶۱]
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»[۵۶۲]: آنها که کافر شدند مىگویند: «تو پیامبر نیستى!» بگو: « کافى است که خداوند و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!
و همچنین آیهی: «ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»[۵۶۳]: این به خاطر آن است که رسولان آنها (پیوسته) با دلایل روشن به سراغشان مىآمدند، ولى آنها (از روى کبر و غرور) گفتند: «آیا بشرهایى (مثل ما) مىخواهند ما را هدایت کنند؟!» از این رو کافر شدند و روى برگرداندند و خداوند (از ایمان و طاعتشان) بىنیاز بود و خدا غنى و شایسته ستایش است!
از مجموع آیات فوق چنین استفاده مىشود که آنها در واقع چند ایراد واهى به پیامبر اسلام (ص) داشتند که مرحله به مرحله از گفتار خود عقبنشینى مىکردند.
نخست معتقد بودند اصلاً او باید فرشته باشد، این که غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود مسلماً فرشته نیست! بعد گفتند: بسیار خوب اگر فرشته نیست لا اقل فرشتهاى به عنوان معاونت همراه او از سوى خدا اعزام گردد.
باز هم از این هم تنزل کردند و گفتند به فرض که پیامبر خدا بشر باشد باید گنجى از آسمان به سوى او انداخته شود! تا دلیل بر این باشد که او مورد توجه خدا است! و در آخرین مرحله گفتند: به فرض که هیچیک از اینها را نداشته باشد لا اقل باید آدم فقیرى نباشد؛ مانند یک کشاورز مرفه، باغى در اختیارش باشد که از آن زندگى خود را تامین کند! اما متأسفانه او فاقد همه اینها است و باز هم مىگوید پیغمبرم! و در پایان نتیجهگیرى کردند که این ادعاى بزرگ او در چنین شرائطى دلیل بر آن است که عقل سالمى ندارد.[۵۶۴]
بنابراین آیات فوق به خوبی میرساند که دشمنان برای ایجاد تردید در حقّانیّت رهبران، ایرادهای واهی مطرح می کنند تا از این طریق مسلمانان را نسبت به رهبرانشان بیاعتماد کنند و از این طریق بر آنها تسلط یابند.
۴-۱-۱-۲) شکستن قداست رهبری با بهره گرفتن از حربه تهمت و افتراء:
دشمنان، در صورت عدم توفیق در مرحله قبل، وارد مرحله ی دوم می شود، از آنجا که دشمن همیشه برای رسیدن به اهدافش به هر وسیله ممکن دست میزند و کاری به این که آن وسیله مشروع باشد یا نباشد، ندارد زیرا به نظر او هدف، وسیله را توجیه می کنند.
آیات قرآن کریم و صفحات تاریخ گواه بزرگی بر این فساد اخلاقی و حرکت خائنانه دشمن است. نمونههایی از این تهمتها و افترائاتی که قرآن کریم به آن اشاره کرده، از این قرار است:
۴-۱-۱-۲-۱) دگرگون کننده عقاید مردم:
دشمنان، برای شکستن قداست رهبری، دست به تهمت و افتراء و دروغ میزنند و میگویند: رهبران الهی، دگرگون کننده عقاید مردم هستند. قرآن در اینباره میفرماید:« وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِیأَقْتُلْ مُوسى وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ»[۵۶۵]: و فرعون گفت: «بگذارید موسى را بکشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زیرا من مىترسم که آیین شما را دگرگون سازد و یا در این سرزمین فساد بر پا کند!»
قرآن در این آیه میفرماید که: فرعون گفت: که بیم آن دارم که فساد در این سرزمین پدید آورد به اینکه دستور الهى را موسى در آن سرزمین اجراء نماید و دستور فرعون ترک شود.[۵۶۶] البته روشن است که در اینجا، فرعون از تحریک احساسات مذهبی مردم سوء استفاده میکرد و حضرت موسی(ع)، را به عنوان دگرگون کننده عقاید مردم، معرفی می کنند.
۴-۱-۱-۲-۲) آشوبگر و فتنهانگیز:
دشمنان برای پراکنده نمودن مردم از گردِ وجود رهبر دینی، او را شخص آشوبگر و فتنهانگیز معرفی می کنند: « وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ»[۵۶۷]: و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آیا موسى و قومش را رها مىکنى که در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را رها سازد؟! گفت: به زودى پسرانشان را مىکشیم و دخترانشان را زنده نگه مىداریم (تا به ما خدمت کنند) و ما بر آنها کاملًا مسلّطیم!
قرآن کریم میفرماید: فرعون میگفت؛ گروهى از بنى اسرائیل به موسى ایمان آورده و در جامعه فساد و اختلاف ایجاد نموده، تبلیغات سوء مینماید و همواره مردم را به خداپرستى دعوت مینماید و صریحاً از پرستش خدا، مردم را باز میدارد و خدایان را هتک نموده و اختلاف دین و عقیده در جامعه پدید میآورند.[۵۶۸]
در نتیجه؛ فرعون، موسی(ع) و پیروانش را متهم به فتنهانگیزی و آشوبگری می کند و از این طریق موجب شکستن قداست رهبری از طریق حربه تهمت و افتراء می شود.
۴-۱-۱-۲-۳) شاعری دیوانه و افسونگر:
افراد لجوج و بیمایه هنگامی که در برابر عقلی بزرگ و بیمانند قرار بگیرند، یکی از نخستین وصلههایی که به او میچسبانند، جنون و افسونگری است. قرآن کریم، به کار گرفتن این شیوه ها به وسیله زورگویان و استعمارگران تاریخ برضدِّ پیشوایان حق و فضیلت را امری کلّی میشناسد و در اینباره میفرماید:
«کَذلِکَ ما أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ»[۵۶۹]: این گونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: «او ساحر است یا دیوانه آیا یکدیگر را به آن سفارش مىکردند (که همه چنین تهمتى بزنند)؟! نه، بلکه آنها قومى طغیانگرند.»!
در این آیه خداوند به این نکته اشاره می کند که این شیوه تمام دشمنان در مقابل پیامبران و رهبران دینی است و همچنین براى دلدارى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) و مؤمنان مىگوید: تنها تو نیستى که هدف این تیرهاى زهرآگین تهمت قرار گرفتهاى «اینگونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: او ساحر است یا دیوانه.[۵۷۰]
صاحب تفسیر نمونه ذیل آیهی فوق مینویسد: دشمنان، پیامبران را ساحر مىخواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخى منطقى نداشتند و مجنون خطاب مىکردند چرا که هم رنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادى سر تسلیم فرود نمىآوردند.
بنابراین قرآن خطاب به پیامبر و مؤمنان میفرماید: نگران نباش و غم و اندوه به خود راه مده و بر استقامت و پایدارى و صبر و شکیبایى خود بیفزا که اینگونه گفتهها و نسبتهاى بىاساس همیشه در برابر مردان حق بوده است. سپس مىافزاید: آیا این اقوام کافر و معاند به یکدیگر توصیه مىکردند که این تهمت را به همه انبیاء ببندند؟ آنچنان هماهنگ و یکنواخت عمل مىکنند که گویى همگى در ما وراء تاریخ مجلسى تشکیل داده و به مشاوره نشسته و به یکدیگر توصیه نمودهاند که انبیاء را عموماً متهم به سحر و جنون کنند تا از نفوذ اعتبار آنها در توده مردم کاسته شود و شاید هر کدام مىخواستند از دنیا بروند بیخ گوش فرزندان و دوستان خود این سخن را مىگفتند و توصیه مىکردند.
سپس مىافزاید: بلکه آنها قومى طغیانگرند. این اثر روح طغیانگرى است که براى بیرون کردن مردان حق از صحنه به هر دروغ و تهمتى متوسل مىشوند و چون پیامبران با معجزات و دستورات تازه به میان اقوام مىآیند بهترین برچسب را این مىبینند که آنها را به سحر و جنون متهم سازند. بنابراین عاملِ وحدت عمل آنها همان روحیه واحد خبیث طغیانگرى آنها است.[۵۷۱]
البته پیداست که هدف دشمن از وانمود کردن چنین نسبتهای بیپایه به رهبران نظام الهی، ترور شخصیّت و منزوی کردن آنها میباشد.
۴-۱-۱-۲-۴) دروغگو و کاذب:
دشمنان، برای نیل به اهداف ناشایست خود و جدا کردن ملتها از رهبران، رهبران نظام اسلامی را دروغگو و کاذب میخوانند، قرآن در اینباره میفرماید: « … وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ»[۵۷۲]: شاهده نمىکنیم و براى شما فضیلتى نسبت به خود نمىبینیم بلکه شما را دروغگو تصور مىکنیم!
صاحب تفسیر انوار درخشان در تفسیر آیهی فوق مینویسد: قوم شعیب (ع) در پاسخ دعوت و سخنان وى مىگفتند که گفتار تو از جمله افسانهسرائى و یاوهگوئى است که فکر و اندیشه خود را از دست داده باشد چه آنکه تو همانند ما فردى از بشر هستى و به طور حتم از ارتباط با عالم غیب بىبهره هستى هم چنانکه ما محروم و بىخبر هستیم بدین دلیل آشکارى دعوى تو به عنوان رسالت از جانب پروردگار بر خلاف حقیقت بوده و از دروغگویان هستى.[۵۷۳]
۴-۱-۱-۲-۵) گمراه و منحرف:
دشمنان در راستای بدبینی مردم نسبت به رهبری حق، او را فردی گمراه و منحرف به مردم معرفی میکردند، قرآن در اینباره میفرماید:
«قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»[۵۷۴]: اشراف قومش به او گفتند:«ما تو را در گمراهى آشکارى مىبینیم!»
قوم نوح به جاى اینکه از دعوت اصلاحى این پیامبر بزرگ که توأم با نهایت خیرخواهى بود استقبال کنند، به آیین توحید بپیوندند و دست از ستم و فساد بردارند «جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او(که منافع خود را با بیدارى مردم در خطر مىدیدند و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانیها و هوسبازیهاى خویش مشاهده مىکردند) صریحاً در جواب نوح گفتند: ما تو را در گمراهى آشکار مىبینیم.[۵۷۵]
کلمه« ملأ» به معناى اشراف و بزرگان قوم است و این طبقه از افراد اجتماع را از این نظر ملأ گفتهاند که هیبت آنان دلها و زینت و جمالشان چشمها را پر مىکند و اگر با این تاکید شدید نسبت ضلالت به او داده اند، براى این است که این طبقه هرگز توقع نداشتند که یک نفر پیدا شود و بر بتپرستى آنان اعتراض نموده، صریحاً پیشنهاد ترک خدایانشان را کند و از این عمل انذارشان نماید، لذا وقتى با چنین کسى مواجه شدهاند تعجب نموده، او را با تاکید هر چه تمامتر گمراه خواندهاند، این هم که گفتهاند: ما به یقین تو را گمراه مىبینیم، مقصود از«دیدن» حکم کردن است، یعنى به نظر چنین مىرسد که تو سخت گمراه هستی.[۵۷۶]
۴-۱-۱-۲-۶) سرچشمهی همه ناکامیها و بدبختیها:
« فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَهُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون»[۵۷۷]: (اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها مىرسید، مىگفتند: «به خاطر خود ماست» ولى موقعى که بدى (و بلا) به آنها مىرسید، مىگفتند: «از شومى موسى و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست ولى بیشتر آنها نمىدانند!
طبرسی در تفسیر آیه مینویسد: معناى آیه این است که اگر به فراوانى نعمت برسند، مىگویند: از جانب خداست و اگر دچار قحطى و خشکسالى شوند، آن را به تو (اى پیامبر) نسبت داده و مىگویند: از شومى تو است چنانکه آیه ی فوق درباره قوم موسى (ع) بیان می کند.[۵۷۸]
طبری در تفسیر آیه مینویسد: (انسان های) ضعیف الایمانها چون به فتح و غنیمت مىرسیدند مىگفتند: این از خداست و چون آشوب و قحطى و ناامنى که لازمه هر انقلاب است پیش مىآمد، مىگفتند: این از ناحیهی پیامبر(ص) است که اگر این مبارزه را شروع نمىکرد چنین نمىشد نظیر آنچه بنى اسرائیل به موسى مىگفتند: فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَهُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّه.[۵۷۹]
۴-۱-۱-۲-۷) ضعیف و ناتوان:
از جمله موضعگیریهای سرسختانه دشمن، این است که رسولان الهی و رهبری جبههی حق را ضعیف در ادارهی جامعه معرفی می کنند. قرآن کریم در این راستا میفرماید:
<< 1 ... 318 319 320 ...321 ...322 323 324 ...325 ...326 327 328 ... 477 >>