۲-۴-۱-پیشینه ای ازضمانت نامه های بانکی

درایران نخستین بانک ایرانی در سال ۱۳۰۴به نام بانک سپه تأسيس شدو۲سال بعددر تاریخ ۱۴/۲/۱۳۰۶قانون تأسيس بانک ملی ایران به تصویب مجلس وقت رسید و ‌بر اساس ماده ۵قانون مذکور عملیات اصلی بانکی، قبول ودیعه های نقدی مدت داروجاری،پرداخت وام های بازرگانی و مصرفی،به شرط تضمین می‌باشد(۱).

بانک‌ها جهت پرداخت تسهیلات خود به مردم ‌از نهادهای سنتی جهت تضمین استفاده می نمودند که این تضمین هامستقل نبودند.‌بنابرین‏ کارایی لازم را جهت تضمین و وصول طلب بستانکار نداشتند ازاینرو دشواری هایی را در هنگام وصول طلب بستانکار ایجاد می نمودند.‌بنابرین‏ در طول زمان حقوق ‌دانان و بانکداران جهت حل معضل مذکورکه به دلیل استفاده از همین نهادهای سنتی پیش آمده گونه نوینی ازتضمین ها را پایه گذاری و رواج دادند که به تضمین های مستقل شهرت یافت .چنین تضمین هایی در بدو امر درکشورهای آمریکا وانگلیس آنهم در قراردادهای بزرگ دولتی رواج یافت و پس از آن در اثر گسترش و افزایش روابط تجاری میان کشورها و پیشرفت ارتباطات در سراسر جهان گسترش [۱۱]یافت .(۱)

۳-۴-۱-تاریخچه برات: سابقه برات به تاریخ روابط بازرگانی در قرون چهارده و پانزده میلادی باز م یگردد. در ابتدا، حقوق انگلستان اسناد قابل انتقال را معتبر ‌نمی‌شناخت اما بازرگانان این اسناد را به عنوان جایگزینی برای پول مورد قبول قرار داده بودند دادگاه های اختصاصی آنان نیز که ‌بر اساس حقوق بازرگانان به دعاوی رسیدگ می‌کردند، آن ها را معتبر می شناختند. به تدریج که اهمیت و کاربرد این اسناد افزایش ی یافت، اعتبار حقوقی آن ها هم رو به تزاید نهاد تا اینکه در انگلستان در سال ۱۸۲۲ به موجب ”قانون بروات انگلستان“ ۲ و در ایالات متحده در سال ۱۸۶۶ به موجب ”قانون اسناد قابل انتقال متحدالشکل“ ۳ اسناد قابل انتقال رسماً توسط قوانین مدون مور شناسایی و تأیید قرار گرفتند. امروزه برات در آمریکا تحت حاکمیت ”قانون تجارت متحدالشکل ایالات متحده“ ۴ و در بریتانیا تحت حاکمیت ”قانون بروات“ ۵ و در بیش از بیست کشور دیگر دنیا تحت حاکمیت ”کنوانسیون مربوط به بروات و سفته ها“مصوب سال ۱۹۳۰ قرار دارد[۱۲]. (۲)

۴-۴-۱-پیشینه ای از وصولی اسنادی

وصولی اسنادی نیز یکی از روش های پرداخت است که امروزه کمتر از سایر روش‌ها علی الاخصوص اعتبار اسنادی و ضانت نامه های بانکی مورد استفاده قرار می گیردمقررات حاکم بر این بخش مقررات متحدالشکل بروات وصولیاتاق بازرگانی بین‌المللی(URC522) و دستورالعمل های داخلی بانک می‌باشد.این مقررات در ژوئن ۱۹۹۵توسط شورای اتاق بازرگانی بین‌المللی به تصویب رسید و از ژانویه ۱۹۹۶به مرحله اجرا در آمد.

فصل دوم

بررسی روابط حقوقی وتعهدات اطراف موجود درهریک از روش های پرداخت

بعد از مباحث مقدماتی که گفته شد مهمترین مطلبی که ذکر می شود بیان نمودن اطراف دخیل در هریک از روش های پرداخت و مسئولیت ها و تعهدات آن ها است زیراهمانطور که قبلا گفته شده مسئله پرداخت در تجارت بین الملل مهمترن نقش را ایفا می کند که شناخت و دانستن تعهدات هرکدام از اطراف دخیل در این روش‌ها کمک شایانی به انتخاب بهترین روش پرداخت می کند.

۱-۲ روابط حقوقی طرفهای دخیل در اعتبار اسنادی

اعتبار اسنادی مشتمل بر روابط گوناگونی بوده و طرفهای متعددی در این عملیات دخیل می‌باشند.این روابط از ویژگی‌های خاصی برخوردار است که در این مبحث تحت دو عنوان روابط بین خریدار و فروشنده و روابط حقوقی اطراف اعتبار اسنادی مورد بررسی قرار می گیردو توضیحات لازمه در این زمینه داده خواهد شد.

۱-۱-۲روابط وتعهدات بین خریدار و فروشنده

خریدار و فروشنده با انعقاد قراردادمبنایی توافق می‌کنند که مبلغ قراردادشان از طریق اعتبار اسنادی پرداخت شود.هرچند که بر اساس اصل استقلال اعتبار اسنادی که قبلا” مورد بحث قرار گرفت،

اعتبار اسنادی مستقل از این قرارداد است .اما باید توجه داشت که گشایش اعتبار ثمره و نتیجه توافق طرفین در قرارداد مبنایی است . در قرارداد مبنایی، معمولا” مدت معینی برای گشایش اعتبار تعیین شده یا اینکه در قرارداد قید می شود که اعتبار باید فورا” گشایش شود. در این صورت خریدار باید در زمان معین شده و یا در مدتی که لازمه تلاش متعارف انسان برای تحقق اعتبار است، اعتبار را گشایش کند خریداربرخلاف قرارداد منعقده،در اجرای تعهد خود مبنی بر گشایش اعتبار در موعد مقرر یا مهلت معقول تأخیر نماید

‌بر اساس قراردادیا عرف ملزم به جبران خسارات وارده به فروشنده است واگرخریدار اساسا” از گشایش اعتبار امتناع نماید، فروشنده حق دارد به استناد قرارداد اولیه علیه خریدار مبادرت به طرح دعوی الزام به گشایش اعتبارنموده و در صورت جمع بودن شرایط قانونی به استناد تخلف خریدار، قرارداد را فسخ نماید. البته در برخی از مواقع تکلیف خریدار به گشایش اعتبار ممکن است منوط به انجام عملی از سوی فروشنده باشد مانند ارائه ضمانت نامه حسن انجام کار یا ارسال سیاهه تجاری موقت. در این صورت اگر فروشنده از انجام تعهدات خود سر باز زند و ‌به این علت زمان گشایش اعتبار از حد معقول فراتر رود، مسئولیت آن متوجه خریدار نبوده و فروشنده نمیتواند به استناد تخلف خریدار، قرارداد را فسخ کرده یا اینکه مستحق مطالبه خسارات شود.

چنانچه فروشنده تعهدات ناشی از قرارداد مبنایی را انجام دهد ولی به هر دلیل تا قبل از انقضا مهلت اعتباراز آن استفاده نکند ، می‌تواند بر اساس قرارداد مبنایی قیمت کالای فروخته شده یا خدمات ارائه شده را از خریدار مطالبه نماید.‌در مقابل‌ خریدار هم می‌تواند خسارت ناشی از قصور ذینفع در استفاده از اعتبار اسنادی راکه بر اساس توافقات طرفین به نفع وی گشایش یافته بود، را از قیمت قرارداد کسر نماید.

واقعیت این است که قبل از انقضا مدت اعتبار از آنجا که به موازات قابل استفاده بودن اعتبار، فروشنده قادر به تحصیل بهای معامله از طریق ارائه اسناد است، نمی تواند به شیوه دیگری اقدام نماید ولی با انقضا مهلت اعتبار، فروشنده وثیقه و تضمین خودرابرای دریافت وجه کالایاخدمات از دست می دهداما حق خود رابرای مراجعه به فروشنده ومطالبه قیمت قراردادی را از دست نمی دهد. البته به علت نقض قرارداد مبنای خود مبنی بر وصول مبلغ قراردادی از طریق اعتبار اسنادی ملزم به جبران خسارت خریدار است.

۲-۱-۲-تحلیل روابط حقوقی طرفین اعتبار اسنادی

اعتبار اسنادی بنا به ماهیت خود معاملهای جدا از قرارداد فروش یا سایر قراردادهایی است که مبنای گشایش اعتبار قرار می‌گیرد. ‌در اعتبار اسنادی جنبه اسنادی و جنبه کالایی معاملات از یکدیگر متمایز شده و بانک‌ها تنها با اسناد سر و کار دارند. همین امر سبب تمایز روابط حقوقی طرفین قرارداد پایه از اعتبارات اسنادی گردیده است. در این مبحث روابط حقوقی طرفین اعتبار اسنادی مد نظرمی باشد.

۱-۲-۱-۲-روابط متقاضی (خریدار) و بانک گشاینده اعتبار


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

مدیریت دانش فرآیندی است که از طریق آن ما نسبت به مدیریت دارایی های انسان مدار خویش اقدام می نماییم : بدین معنی که نقش ویژه مدیریت دانش حفاظت و رشد بخشیدن به دانش موجود نزد افراد و در صورت امکان انتقال این دارایی به حالتی که بتوان آن را به شکل ساده تری با دیگر کارمندان در داخل شرکت به اشتراک نهاد می‌باشد( بروکینگ،۱۹۹۹،۱۵۴).

مدیریت دانش فرایندی است که کمک می‌کند تا سازمان ها،انتخاب،سازماندهی،پخش دانش و تجربه را برای کسب مزیت رقابتی دنبال کنند.دانش یک ساختار انسانی دارد که نمی تواند خارج از ذهن یک فرد وجود داشته باشد و شانل تفکر در یک زمینه مملو از اطلاعات است.همچنین می‌گویند دانستن،عملی انسانی است، برای اینکه می‌گویند دانش در انسانی وجود دارد که می‌داند.دانش شامل دانش رسمی،الگو ها،قوانین،برنامه ها و رویه ها،مهارت ها و تجربه افراد است (موسی خانی و همکاران،۱۳۸۹).

مدیریت دانش،عبارت است از به کارگیری اطلاعات درست برای افرادی که نیاز دارند و در زمان مورد نیاز،به افراد کمک می‌کند تا دانش را ایجاد و پخش کنند و بر اساس آن عمل نمایند(هولم،۲۰۰۱،).

از نظر گوپتا،مدیریت دانش فرآیندی هست که به سازمان ها کمک می‌کند تا مهم ترین مهارت ها و اطلاعات مورد نیاز و ضروری را برای انجام فعالیت هایشان انتخاب،سازماندهی و توزیع کنند و انتقال دهند(گوپتا،۲۰۰۲).

یک تعریف مناسب از مدیریت دانش در برگیرنده دریافت و حفظ دانش به همراه ارزش گذاری دارایی های فکری می‌باشد. مدیریت دانش، هماهنگی سنجیده و اصولی افراد یک سازمان، تکنولوژی، فرایند ها و ساختار سازمانی به منظور افزودن ارزش از طریق استفاده مجدد و نو آوری می‌باشد. این گونه هماهنگی از طریق ایجاد، به اشتراک گذاری و به کارگیری دانش و نیز وارد کردن درس های گرفته شده ارزشمند و بهترین تجارب در حافظه سازمان ها به منظور افزایش و تقویت یادگیری سازمانی مداوم صورت می‌گیرد(زرگرپور،۱۳۹۲،۸).

۲-۱-۲- اهمیت و ضرورت مدیریت دانش

در کشورهای پیشرو در اقتصاد جهانی اهمیت دانش به عنوان یک منبع در مقایسه با سایر منابع چنان افزایش یافته که به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده استاندارد زندگی است.انقلاب دانشی در کاهش فاصله بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته نقش تعیین کننده ای ایفا می‌کنند (حسن زاده،۱۳۸۶،۳). به منظور کسب موفقیت در محیط سازمانی-رقابتی امروز ، شرکت ها نیازمند آن هستند که از اشتباهات گذشته خود درس بگیرند و آن ها را تکرار ننمایند. مدیریت دانش، ارائه کننده نگرشی سنجیده و اصولی برای تضمین به کار گیری کامل دانش پایه سازمان همراه نیروی بالقوه مهارت ها و شایستگی ها، افکار، نوآوری ها و ایده های فردی به منظور ایجاد سازمانی موثرتر و پویاتر می‌باشد(زرگرپور و همکاران،۱۳۹۲،۷).

سازمان هایی که دانش خود را مدیریت می‌کنند به سطح بالایی از بهره وری دست می‌یابند. سازمان ها با دسترسی بیشتر به دانش کارکنان خود می‌توانند تصمیمات بهتری اتخاذ کنند، فرایند ها را بهینه سازی کنند، از تکرار کار ها کاسته و بر نوآوری خود بیافزایند و در نهایت یکپارچگی و همکاری خود را ارتقا بخشند (حسن زاده،۱۳۸۶،۳۸). مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان‌ها یاری می‌کند اطلاعات مهم را بیابند، گزینش، سازماندهی‌ و منتشر کنند و تخصصی است که برای فعالیت‌هایی چون حل مشکلات، آموختن پویا، برنامه‌ریزی‌ راهبردی و تصمیم‌گیری ضروری است.تعریف اسوان از مدیریت دانش یکی از بهترین تعاریف قلمداد می‌شود:مدیریت دانش هر گونه فرایند یا عمل تولید، کسب، تسخیر، ترویج و جامعه‌پذیری و کاربرد آن‌ است، در هرجایی که دانش استقرار یابد، یادگیری و عملکرد سازمان را افزایش می‌دهد.کویتز مدیریت‌ دانش را چنین تعریف می‌کند:فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه‌ اعضاء و دارایی مبتنی بر دانش می‌پردازد(قربانی، ۱۳۸۸)

مدیریت دانش منافع زیادی برای سازمان ها دارد. منافع مدیریت دانش در یک سازمان دو سطح دارد:

در سطح فردی، مدیریت دانش به کارکنان امکان می‌دهد که مهارت ها و تجربیات خود را از طریق همکاری با یکدیگر و سهیم شدن در دانش آن ها و یادگیری ارتقا دهند تا به رشد حرفه ای دست یابند. در سطح سازمانی، مدیریت دانش چهار منفعت عمده برای یک سازمان دارد: ارتقای عملکرد سازمان از طریق افزایش کارایی، بهره وری، کیفیت و نوآوری.(حسن زاده،۱۳۸۶،۳۸)

در واقع، برای سازمان های امروز خلاقیت و نوآوری و کارآفرینی هر کدام به مثابه پله های نردبان ترقی هستند که باید با آگاهی کامل و موفقیت طی شود (فرهنگی و صفرزاده، ۱۳۸۷). نتایج تحقیقات برخی از محققان نیز نشان می‌دهد که ۵۶ درصد کسب و کارهای کارآفرینانه در چهار سال اول شروع فعالیتشان ورشکست می‌شوند(کروگر،[۱۳] ۲۰۰۷: ۱۰۱). در چنین شرایطی، مدیریت دانش ضامن موفقیت و بقای سازمان ها تلقی می شود (مدهوشی[۱۴] و همکاران، ۲۰۱۰: ۵۷). کینگ و همکاران (۲۰۰۸) مدیریت دانش را یک فرایند ساختارمند برای خلق، کسب، تسهیم، انتقال و به کارگیری دانش ضمنی و عینی به ‌عنوان دارایی سازمانی برای تشویق نوآوری تعریف کرده‌اند. آن ها در پژوهش های خود تأکید کردند که فرآیندهای مدیریت دانش، رشته‌های زنجیرواری هستند که تنها زمانی می‌توانند منجر به ایده پردازی، نوآوری، بهبود عملکرد و کسب مزیت رقابتی پایدار شوند، که این شاخص ها به صورت نظام مند از همدیگر پشتیبانی کنند(کینگ و همکاران، ۲۰۰۸: ۱۶۸).

۲-۱-۳- تاریخچه مدیریت دانش

گفته می شود که تعدادی از نظریه پردازان مدیریت به تجلی مدیریت دانش کمک کرده‌اند. در بین آن ها پیتر دراکر، استراسمن و پیتر سنگه در امریکا از معرو ف ترین پیشگامان هستند. (فاتح و همکاران، ۱۳۹۰،۱۱)

در اوایل دهه ۱۹۶۰ دراکر نخستین کسی بود که نسبت به ابداع واژه دانشگر اقدام نمود (زرگرپور،۱۳۹۲،۲۲). دراکر و استراسمن به اهمیت رو به رشد اطلاعات و دانش صریح به عنوان منابع سازمانی تأکید کرده‌اند. از طرف دیگر سنگه به بعد فرهنگی دانش یعنی (سازمان یادگیرنده) تمرکز ‌کرده‌است. چریس ارجریس ، چریستوپر بارتلت و دورتی لئونارد – بارتون از مدرسه تجاری هاروارد حقایق مختلفی از دانش را به بوته ازمون برده اند. در حقیقت، مورد کاوی مشهور بارتون در شرکت چپرال استیل که از دهه ۷۰ دارای استرتژی مدیریت دانش اثر بخش بوده، در کتاب وی تحت عنوان (ساخت و حمایت از منابع نواوری) ثبت شده است. (فاتح و همکاران، ۱۳۹۰،۱۱)

رچه اچ جی ولز (۱۹۳۸) هیچگاه عملا از واژه مدیریت دانش نام نبرد، اما به تشریح دیدگاه خود از واژه “مغز جهانی” که سازماندهی فکری مجموع دانش جمعی ما را تشکیل می‌دهد پرداخت. مغز جهانی به معنی تشکیلات جهانیو تشریح کننده ایده ها و دانش می‌باشد. ولز در آن زمان تشکیل شبکه جهانی ارتباطی را پیش‌بینی کرده بود . در این ارتباط او جایی می‌گوید:” ما در جهانی زندگی می‌کنیم که دانش و مهارت، مورد استفاده و بهره برداری قرار نگرفته اند”(زرگرپور،۱۳۹۲،۲۲)


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

    1. . Thinking style ↑

    1. . Allinson & Hayes ↑

    1. .Kirton & McCarthy ↑

    1. . Sadler-Smith & Badger ↑

    1. . Leonard ↑

    1. . Scholl ↑

    1. . Kowalski ↑

    1. . Kirton & De Ciantis ↑

    1. . Martinsen ↑

    1. . Kirton & McCarthy ↑

    1. . Al-Sabaty & Davis ↑

    1. . Hammerschmidt ↑

    1. . Kilmann ↑

    1. . Mitroff ↑

    1. . Williams ↑

    1. . Armstrong ↑

    1. . Malcolm ↑

    1. . Sadler ↑

    1. . Badger ↑

    1. . Honey & Mumford ↑

    1. . Kolb ↑

    1. . Schmeck ↑

    1. . cognitive style ↑

    1. . Allinson & Hayes ↑

    1. . Riding & Cheema ↑

    1. . Al-Sabaty & Davis ↑

    1. . Grigorenko & Sternberg ↑

    1. . Leonard & Straus ↑

    1. Thinking style ↑

    1. . Sternberg ↑

    1. . Styles of thought ↑

    1. . thinking styles ↑

    1. . Vanderheyden ↑

    1. . Witkin ↑

    1. . Moore ↑

    1. . Goodenough ↑

    1. . Cox ↑

    1. . Tennant ↑

    1. . Miller ↑

    1. . Moates ↑

    1. . Schumacher ↑

    1. . Matlin ↑

    1. . Deliberate ↑

    1. . Automatic ↑

    1. . Classification ↑

    1. . Category ↑

    1. . Glass ↑

    1. . Holyoak ↑

    1. . Differentiation ↑

    1. . Iintegration ↑

    1. . Entwistle ↑

    1. . Deutsch ↑

    1. . Riding ↑

    1. . Glass ↑

    1. . Butler ↑

    1. . Deary ↑

    1. . Austin ↑

    1. . Global ↑

    1. . Miller ↑

    1. . Halpin ↑

    1. . Croft ↑

    1. . Ayers ↑

    1. . Furnham ↑

    1. . Kornberger ↑

    1. . Clegg ↑

    1. . Borch ↑

    1. . Duffy ↑

    1. . Dale & Burrell ↑

    1. . Goleman ↑

    1. . Goleman,D & .et al ↑

    1. . Moran & Volkwein ↑

    1. . Structural approach ↑

    1. . Perceptual approach ↑

    1. . Interactional approach ↑

    1. . Cultural approach ↑

    1. . Cherrington ↑

    1. . Cherrington ↑

    1. . Tagiuri ↑

    1. . Moran ↑

    1. . Hoy ↑

    1. . Menon ↑

    1. . Menon ↑

    1. . Schneider ↑

    1. . Ryder & Southey ↑

    1. . Pettigrew ↑

    1. . Drexler ↑

    1. . Moran & Volkwein ↑

    1. . Chris Argyris ↑

    1. .Eldridge ↑

    1. . Crombie ↑

    1. . French ↑

    1. . Halpin & Croft ↑

    1. . Anderohiers ↑

    1. . Organizational Climate Description questionnaire (OCDQ) ↑

    1. . Litwin & sterinjer ↑

    1. . Forehand & Gilmer ↑

    1. . James& Jons ↑

    1. . Wallace & Hunt ↑

    1. . Sussman and Deep ↑

    1. . RENSIS LIRERT ↑

    1. . Profile of organizational characteristics (POC) ↑

    1. . Brown ↑

    1. . Gibson & etl ↑

    1. . McClelland ↑

    1. . Achievement ↑

    1. . Affiliation ↑

    1. . Power ↑

    1. . Hnujak ↑


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

  • تئوری­های پاسخ به آسیب

تئوری­های مربوط به بهبودی از آسیب و جراحت بسیار اندک است. در یک مطالعه گراندد تئوری که فرایند بازتوانی(۱۴) مورد جستجو قرار گرفت یک مدل چهار مرحله­ ای آشکار شد. مرحله اول عبارت بود از هوشیاری و یا کسب آگاهی از حادثه. مرحله­ دوم، گسیختگی نام گذاری شده بود و وقتی اتفاق می­افتاد که درد غلبه یافته و شوک فیزیولوژیک و دارو­ها فرد را از واقعیت دور می­سازد. مرحله­ سوم یا تحمل عبارت بود، از مواجهه و پیوستن به جمع، در این مرحله قربانیان تحمل درمان­های دردناک را یاد می­گرفتند. آن ها یاد می­گرفتند، وابستگی را به­پذیرند و برای التیام تلاش کنند. در صورت امتناع از پذیرش محدودیت­هایشان آن­ها وارد مرحله­ چهارم یعنی تلاش برای کسب مجدد خود می­شدند که عبارت بود از پیوند واقعیت گذشته و جدید. در طی این مرحله آن ها خود قدیمی را جستجو نموده، با آن اشنا شده و یاد می­گرفتند که به بدن جدید اطمینان کنند و نتایج تجربه را بپذیرند.

با وجود اینکه در این تئوری حفاظت از خود به عنوان فرایند روانی اجتماعی پایه مشخص شد. اما این مفهوم به طور کامل در این مطالعه توسعه نیافته است. از آنجا که این مطالعه که بر اساس تجارب افراد مبتلا به معلولیت دائم صورت گرفته بود، نتوانست توضیح نظری ‌در مورد آن دسته از افرادی که بعد از یک آسیب شدید به بهبودی سریع و کامل نائل می­شوند فراهم سازد.

  • تئوری پاسخ انسانی به شکیبایی و رنج

در یک مطالعه با بررسی پاسخ به محرومیت(۴۲) و فقدان حاصل از بیماری و آسیب (۱۶, ۴۶) پاسخ­های متداول مشخص شدند. سه نوع از شکیبایی استخراج گردید:۱- شکیبایی برای بقا (در طی مخاطره­ی فیزیولوژیک اتفاق می ­افتد)، ۲- شکیبایی برای زندگی(در مقابل استرسور­­های روانی غیر قابل دفاع رخ می­دهد) و ۳- شکیبایی برای مردن (در خصوص بیماری­هایی انتهایی و اختلالات ناعلاج اتفاق می ­افتد). رنج کشیدن نیز به عنوان پاسخ هیجانی زیاد برای تحمل تغییرات فعلی و آینده تعریف گردید، که به دنبال شکیبایی روی می­داد. ارتباط بین شکیبایی و رنج کشیدن نشان داد، افراد زمانی که قادر به تصدیق آنچه که تحمل شده می­شوند، و زمانی که به اندازه ­کافی از نظر عاطفی در مقابل یورش رنج، قدرت تحمل پیدا ‌می‌کنند، از شکیبایی به سوی رنج کشیدن حرکت می­کردند. در صورتی که رنج طاقت فرسا شود، دوباره به وضعیت شکیبایی برمی­گردند تا زمانی­که مجدداً توانایی تلاش برای رنج کشیدن را پیدا کنند. در صورتی که به دنبال این رنج قادر به پذیرش واقعیت تغییر باشند، با کسب بینش جدید و ارزش­گذاری برای زندگی از رنج خلاصی می­یابند در حالی که فرمول بندی جدیدی از خود به دست آورده­اند.

  • تئوری­های ماهیت «خود» در طی بیماری

به طور مشابه بیشتر تحقیقات در زمینه­ «خود» روی بیماری­های مزمن صورت گرفته است(۴۲). زمانی که یک نفر بیمار می­ شود درک از نارسایی بدن به هسته­ی مرکزی او یورش می­برد و پایه­ های وجود را می­لرزاند(۴)، به طور عامیانه­تر او را با چالش اینکه چه کسی است روبرو می­سازد(۴۲). این تغییرات بر توانایی بدن برای انجام یک فعالیت، ظاهر بدن و عملکرد بدن در سطح سلولی تأثیر گذار خواهد بود(۲۲). چارماز بر اساس مشاهدات اولیه­­اش از فقدان خود[۱۳] در هنگام بیماری­های مزمن تئوری «ماهیت خود در بیماری­های مزمن» را توسعه داد(۴۹, ۵۰). وی چهارسطح هویت: هویت مافوق طبیعی، خود زنده شده، هویت شخصی مشروط و خود بازیافت شده را شناسایی نمود. بر اساس این تئوری افراد اصولا مایلند زندگی خود را به حد ایده­آل برسانند. نوعی از «خود» که در حین تجربه­ بیماری پدیدار می­ شود، بستگی به درجه­ بیماری، درک معنی بیماری، مدت و توالی بیماری و انتظار افراد از خود دارد. در مسیر زندگی تغییر یافته برای اجتناب از وابستگی و کوچک شمردن داغ [۱۴]،افراد در سطوح مختلفی از «خود» حرکت ‌می‌کنند و شکل­ گیری «خود» در دنیای اجتماعی و ارتباطات اتفاق می ­افتد. هویت­­های بالقوه بر اساس ترجیحات افراد( هدف هویت) و از ارزیابی، گفتگو و تأیید افراد نزدیک و عدم تأیید هویت دلخواه افراد مشتق می­ شود. مورس بیان می­ کند: علی­رغم اهمیت کار چارماز (۱۹۸۷،۱۹۸۳) اما این تئوری ناقص باقی مانده است. وی همچنین اشاره می­ کند، تمرکز بر «سطوح هویت» به جای تمرکز بر «خود» عرصه­ کار او را به «خود اجتماعی» محدود ‌کرده‌است. درحالی­که آغاز تحقیقات بر توسعه «خود شخصی» نشان می­دهد، اولین نگرانی به هنگام مخاطره افتادن زندگی، حفظ تمامیت خود شخصی است. این سوگیری به سوی خود اجتماعی در کار چارماز ازآنجا نشأت گرفته است که وی برای توسعه تئوری خود به جای مصاحبه با افرادی که به دلیل بیماری­ها و یا آسیب­های حاد درمعرض بحران و خطرات ناگهانی و جدی تهدید به خود بودند، با افرادی که از بیماری مزمن رنج می­بردند، مصاحبه ‌کرده‌است(۴۲).

در این رابطه کوربین و استراوس متذکر ‌شده‌اند، به دنبال تغییرات ناشی از بیماری یا آسیب، چیزی بیش از مفهوم «خود» تحت تأثیر قرار ‌می‌گیرد. آن ها این پدیده را «درک جسمی بیوگرافیکی»[۱۵] نام گذاری کردند، که شامل زمان بیوگرافیکی( گذشته، حال وآینده­ای که درک از خود در آن جای گرفته است) و بدن (فرایند­های حسی که به وسیله­ آن دانش ما مورد داد و ستد قرارمی­گیرد) ‌می‌باشد. ‌به این طریق پاسخ به بیماری مزمن یک «گسیختگی بیوگرافیکی»[۱۶] و «فقدان خود»[۱۷] محسوب می­ شود(۴).

علی رغم اطلاعات موجود در رابطه با خود اجتماعی، باید اذعان نمود، این خود شخصی است که در طی مراحل حاد بیماری و یا آسیب مهم به شمار می­رود. برای افراد «خود» یک موضوع داخلی، شخصی و منحصر به فرد است که به عنوان عینیتی از خودشان تشکیل یافته ­است (۵۱). افراد از طریق یک راه ویژه قابل قبول برای خود و آنچه که ممکن است دیگران نیز مشاهده کنند، صاحب ظرفیت شناختی برای تصور ظاهر، احساسات و تجارب ذهنی­شان هستند(۵۲)

فیتزجرالد و پاترسون، معلولیت­های پنهان در دو جمعیت زنان مبتلا به سندرم مفصل تمپورومندیبولار و مولتیپل اسکلروزی مخفی را مورد جستجو قرار دادند(۵۳). آن ها بیان­کردند که حفظ «تصویر اجتماعی از خود» و انجام نقشهای­کاری با مخفی­کردن هویت بیمار بودن و یا فردی که در اجرای نقش تنزل یافته است، بسیار دشوار است. افرادی که چهره ­اجتماعی خود را با وجود معلولیت­های پنهان حفظ ‌می‌کنند باید بدون حمایت اجتماعی یا همدلی به زندگی ادامه دهند(۵۴). کلی،۱۹۹۲ با مطالعه روی بیماران ایلئوستومی و کولوستومی نیز به تنش ایجاد شده بین خود اجتماعی و خود شخصی به دنبال جراحی رادیکال و بدشکل­کننده اشاره کرد. وی از یافته­هایش برای توضیح فرایند فقدان خود طبیعی و تقلای فردی برای طبیعی­تر شدن استفاده نمود (۵۲). نهایتاًً کینگ و جینسن با مطالعه­ تجربه­ زنان تحت جراحی قلب مفهوم «محافظت از خود» را توصیف کرد که از طریق بازگو کردن، درک کردن، اداره کردن و عادی شدن آنچه بر آن­ها گذشته بود، صورت گرفته بود(۵۵).


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

معهذا، فیست[۱۵۷] و همکاران (۱۹۹۵) در مطالعه ای طولی نشان دادند که این مسأله امری دو جهتی است. سلامتی اهمیتی خاص برای سالمندان دارد و یکی از عوامل پیش بین برای شادی و یا خشنودی در زندگی سالمندان محسوب می شود، به نظر می‌رسد که سلامتی واقعاً یکی از علل شادی است. فرایندی که شادی بر سلامتی تأثیر گذاشته و خلق شاداب و سرزنده سیستم ایمنی بدن را فعال می‌سازد. علاوه بر این، تأثیر شادی بر سلامت ذهنی به فرایند های شناختی از قبیل نوع نگاه کردن به زندگی و متفاوت نگریستن خویشتن نیز مربوط است (به نقل از آرگایل).

۲-۲-۲-۹ رابطه بین شادکامی و سلامت روانی چگونه است؟

سلامت روانی را می توان بر حسب یک عامل واحد ارزیابی کرد. رابطه پرسشنامه سلامت عمومی (گلدبرگ، ۱۹۷۸) و عامل روان نژندی آیزنک (آیزنک، ۱۹۷۶) وسیعاً مورد استفاده قرار گرفته است. عامل واحد سلامتی و بهداشت روانی (خوب) را می توان مشاهده کرد، اما در عین حال مشاهده می شود که عاطفه مثبت و منفی، تا حدودی از یکدیگر مستقل هستند. طوری که (فقدان) پریشانی، عاطفه منفی، افسردگی یا اضطراب بیشتر به عنوان یک جزء از سلامت ذهنی تلقی می‌شوند.

سلامت جسمی، بحث دیگری است و هم علت و هم معلول سلامت ذهنی است. می توان آن را بخشی از مفهوم وسیعتر کیفیت زندگی در نظر گرفت، سلامت ذهنی نیز موضوع دیگری است که بخشی از «سلامت عمومی» تلقی می شود، اما رابطه نزدیکی با سلامت جسمس ندارد و در مطالعات اخیر بریتانیا با مقیاس ۱۶-F اندازه گیری شده است که اختلال در فعالیت های شخصی را مطرح می‌کند (جنکینسون و مک گی، ۱۹۹۸، به نقل از آرگایل، ترجمه گوهری انارکی و همکاران،۱۳۸۲).

۲-۲-۲-۱۰ شادمانی و کار

بیکاری منبع عمده غمگینی در جوامع جدید است. بیکاری موجب افسردگی، خودکشی، بی تفاوتی و عزت نفس پایین می شود که جنبه‌های مختلف خشنودی پایین محسوب می‌شوند. تأثیر بیکاری واقعاً قابل توجه است. اینگل هارت[۱۵۸] (۱۹۹۰) نشان داد که ۶۰% از بیکاران اروپایی خشنود هستند، در حالی که این میزان در کارگران شاغل ۷۸% بود. بیکاری تأثیر علت و معلولی دارد، وقتی متغیر های دیگر کنترل شوند، این تأثیر افزایش می‌یابد.

خشنودی شغلی با خشنودی از زندگی همبستگی بسیار بالایی دارد، در مطالعه فراتحلیلی[۱۵۹] تیت [۱۶۰]و همکاران (۱۹۸۹)، این میزان ۴۴/۰ بوده است. کوشش های زیادی در انکار دیدگاه های علت و معلولی انجام شده است. تأثیر خشنودی از زندگی بر خشنودی شغلی بیشتر است و یا برعکس (دینر و همکاران، ۱۹۹۹). تفاوت های زیادی در خشنودی شغلی خصوصاًً بین مشاغل مختلف وجود دارد. در مطالعه ای از آزمودنی ها پرسیدند که اگر مجبور شوید مجدداً همان شغل را انتخاب می کنبد؟ ۹۱% از ریاضی دانان و ۸۲% از قضات پاسخ مثبت دادند، در حالی که این میزان در کارگران غیر ماهر فولادسازی ۱۶% بود. همچنین، خشنودی شغلی از ارتباط با همکاران و سایر عوامل اجتماعی مؤثر است (آرگایل، ترجمه گوهری انارکی و همکاران، ۱۳۸۲).

۲-۲-۲-۱۱ روابط اجتماعی

روابط اجتماعی، یکی از بزرگترین منابع شادی است و ازدواج مهمترین عامل ارتباط محسوب می شود. اینگل هارت (۱۹۹۰) نشان داد که در اروپا ۸۱% از زنان متأهل، از زندگی خود خشنود و یا بسیار خشنود بودند، در حالی که میزان خشنودی افراد مجرد ۷۵% بود. تأثیر بیوه و یا مطلقه بودن ، بسیار محسوس تر است، ۶۶% از افراد بیوه، ۷۵% از افراد مطلقه و یا جدا شده خشنود بودند. اثر متغیر تأهل در مردان اندکی کمتر بود. استروب و استوب (۱۹۷۸) نشان دادند که ۴۲% از افراد بیوه در پرسشنامه افسردگی بک نمره ای در حد خفیف تا شدید داشتند، این میزان در افراد متأهل ۱۰% بود. نتایج مشابهی در مطالعات سایر فرهنگ‌ها به دست آمده است، اگر چه تفاوت های فرهنگی در شادی افراد مطلقه و متأهلین مشاهده می شود.

تأثیر این متغیر ها بعد از کنترل درآمد و غیره بیشتر می شود و در این مورد نقش عوامل علت و معلولی نسبتاً روشن است. مطالعاتی در زمینه «ریسک بالا» انجام شده است، به عنوان مثال، پیگیری افرادی که در اوایل بیست سالگی ازدواج می‌کنند. با توجه به مطالعات می توان فرض کرد که بیوه بودن، یکی از دلایل غمگینی است و بر عکس، این روابط علت و معلولی ‌در مورد طلاق روشن نیست (همان منبع).

۲-۲-۲-۱۲ تفریح

خشنودی از تفریح، همبستگی بسیار بالایی با خشنودی کلی دارد و در برخی از مطالعات از سایر ابعاد خشنودی ببیشتر بود (حدود ۴۰%). اگر چه وقتی عامل درآمد کنترل شد، این میزان به ۲۰% کاهش یافت. آثار تفریحات عملی نیز مورد مطالعه قرار گرفته اند، در برخی موارد در مطالعات تجربی مردم ترغیب شدند تا در تمرینات جسمانی شرکت کنند. این مطالعات نشان دادند که تمرینات جسمانی منظم، اضطراب و افسردگی را کاهش داده، عزت نفس آزمودنی ها افزایش یافته و خودپنداره جسمانی بهبود پیدا کرد.

یافته ها نشان می‌دهند که انواع دیگری از تفریح نیز آثار مثبت دارند، کلوبهای اجتماعی، کار داوطلبانه و موسیقی از اینگونه موارد هستند. معهذا، در برخی مطالعات تماشای تلویزیون، با خشنودی رابطه منفی داشته است.

۲-۲-۲-۱۳تفریح و شادمانی

استراحت، آرامش، غذای خوب و فعالیت های مربوط به فراغت، همگی اثرات کوتاه مدت مثبت بر شادمانی دارند (آرگایل، ۲۰۰۱). مردم در ایام تعطیل، خلق مثبت بیشتر و تحریک پذیری کمتری را گزارش می‌کنند.

زمینه یابی ها نشان داده‌اند که عضویت در ‌گروه‌های تفریحی و ورزشی، به ویژه آنهایی که با حرکات موزون، موسیقی، کارهای داوطلبانه در امور خیریه یا ورزش های توأم با سوخت و ساز همه جانبه سرو کار دارند، سطح سلامت را افزایش می‌دهد.علت آن است که عضویت در چنین گروه هایی تعامل با دیگران، اغلب در یک بافت فرهنگی کوچک را شامل می شود که آداب و رسوم، ارزش ها و سامانه تنظیم زمان، فعالیت و روابط اجتماعی خاص خود را دارد. این ‌گروه‌های تفریحی که موسیقی بخش جدایی ناپذیر آن است، از تمام مزایای مثبت موسیقی برای القای خلق خوب بهره می‌برند. ‌به این ترتیب، فعالیت های تفریحی گروه مدار می‌تواند با تأمین برخی نیازها نیاز به محبت و نوع دوستی، نیاز به اجرای خود مختار فعالیت های ماهرانه، نیاز به هیجان، و نیاز به رقابت و پیشرفت، شادمانی رار افزایش دهد (همان منبع).

۲-۲-۲-۱۴ مسکن


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

1 ... 31 32 33 ...34 ... 36 ...38 ...39 40 41 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب