۲-۲-۱۲- انواع کارآفرینی
در یک نگاه کلی می توان کارآفرینی را به دو نوع اساسی تقسیم نمود. کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی. اگر نوآوری و ساخت محصولی جدید یا ارائه خدماتی نو با توجه به بازار، حاصل کار فرد باشد؛ آن را کارآفرینی فردی و اگر حاصل تلاش یک تیم در سازمانی باشد؛ آن را کارآفرینی سازمانی مینامند.
بسیاری از کارآفرینان کار خود را در قالب ایجاد شرکت های کوچک و متوسط[۱۱] شروع می نمایند. این شرکت ها سهم به سزایی در توسعه صنایع پیشرفته وایجاد اشتغال داشته و نسبت به شرکت های بزرگ از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند. لذا بسیاری از دولت ها متقاعد شده اند که باید بستر رشد را برای واحدهای کوچک و متوسط در قالب انکوباتورها (مراکز رشد فناوری)، پارک های صنعتی و فناوری فراهم نمایند و آن ها را تا زمانی که بتوانند به صورت یک شرکت مستقل وارد بازار شوند، حمایت کنند. در کشورهای جنوب شرقی آسیا ۹۵% کل بنیادهای اقتصادی و صنعتی کشورها را این شرکت ها تشکیل داده و به عنوان رکن اساسی در اقتصاد و اشتغال این کشورها تاثیرگذارند. (آذری ، ۱۳۸۸)
۲-۲-۱۳-آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها
در پرداختن به امر آموزش کارآفرینی در دانشگاهها باید به چهار هدف کلی توجه داشت:
▪ اول انگیزهٔ کارآفرینی,
▪ دوم ویژگیها,
▪ سوم مهارتها
▪ چهارم حمایت از کارآفرینان
در مورد انگیزه باید کاری کرد تا فرد به موضوع کارآفرینی علاقهمند شود و کارآفرینی را به عنوان یک گزینهٔ شغلی مهم و موفق در نظر بگیرد. افراد برای کارآفرین شدن انگیزه های مختلفی دارند از جمله: میل به کسب ثروت, استقلالطلبی (اینکه فرد بخواهد خودش رئیس خودش باشد و بر سرنوشت خویش کنترل داشته باشد), میل به ساختن چیزی نو, نیاز به موفقیت یا توفیقطلبی (تمایل به انجام کار در استانداردهای عالی جهت موفقیت در موقعیتهای رقابتی)، انگیزه های ملی (توسعه کشور)، انگیزه های مذهبی (اینکه کار و تولید را نوعی عبادت بداند و یا خود را در قبال سایر انسانها مسئول بداند) و …
برای رسیدن به این هدف میتوان سه کار انجام داد:
۱) آموزش برای ایجاد انگیزه,
۲) ترویج فرهنگ کارآفرینی به منظور ایجاد انگیزهٔ کارآفرینی
۳) پژوهش در این زمینه.
البته لازم به ذکر است که نقش آموزش در این قسمت بسیار کمرنگ و بر عکس ترویج بسیار پررنگتر و مهم میباشد. آموزش این امر باید از سنین کودکی آغاز شود زیرا با افزایش سن نقش آموزش در ایجاد انگیزه کمرنگتر میشود.در مورد ویژگیها باید گفت که یک فرد کارآفرین ویژگیهای مختلفی دارد که برخی از مهمترین آن ها عبارتند از: خلاقیت, نوآوری, ریسکپذیری, فرصتشناسی, مرکز کنترل درونی, تحمل ابهام و …. (احمدپور داریانی ، ۱۳۸۸ )
خلاقیت عبارت است از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر و اندیشهٔ نو و نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشههای نو ناشی از خلاقیت. به عبارت دیگر در خلاقیت اطلاعات جدید به دست میآید و در نوآوری آن اطلاعات به صورتهای گوناگون در بازار عرضه میشود. در واقع نوآوری به نوعی پیامد و نتیجهٔ خلاقیت میباشد.
ریسکپذیری یا تمایل به مخاطرهپذیری عبارت است از پذیرش مخاطرههای معتدل که میتوانند از طریق تلاشهای شخصی مهار شوند. عموماً مردم عادی, فردکارآفرین را عاشق مخاطره میدانند, در حالی که چنین نیست و کارآفرین شخصی است میانهرو که حساب شده مخاطره میکند و در واقع دارای ریسک منطقی است. در مورد مرکز کنترل درونی باید گفت که کارآفرینان موفق, به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت, اقبال و یا نیروهای مشابه نسبت نمیدهند. به عقیده آن ها شکستها و پیشرفتها تحت کنترل و نفوذ آن ها بوده و خود را در نتایج عملکردهایشان مؤثر میدانند.(همان منبع)
قدرت تحمل ابهام عبارت است از پذیرش عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی, توانایی ادامهٔ حیات با دانش ناقص دربارهٔ محیط و تمایل به آغاز فعالیتی مستقل بیانکه شخص بداند آیا موفق خواهد شد یا خیر. برای پرورش این ویژگیها باید از زمان کودکی فرد اقدام کرد چون بهترین سن برای پرورش این ویژگیها سنین کودکی میباشد. البته این بدان معنی نمیباشد که پرورش این ویژگیها در زمان بزرگسالی (و دانشجویی)غیر ممکن است.
برای رسیدن به این هدف نیز میتوان از همان سه راهکار استفاده کرد. یعنی آموزش این ویژگیها, ترویج این ویژگیها و پرورش در زمینهٔ این ویژگیها باید توجه داشت که در این مرحله نقش ترویج کمرنگتر میباشد و ترویج باید بیشتر در بین خانواده ها و یا مدارس (به عنوان مثال از طریق صدا و سیما) صورت گیرد. تا به ویژه خانواده ها با این الگو به پرورش و تربیت فرزندانشان بپردازند.
در مورد مهارتها باید گفت که کارآفرینان نیاز به مهارتهای بسیاری دارند از جمله: مهارتهای مدیریتی, آشنایی با اصول اقتصاد و صادرات و واردات, مالیات, بیمه, گمرک, بازاریابی, آشنایی با اصول تأسيس یک شرکت و مقررات حقوقی مرتبط با آن, نوشتن طرح تجاری[۱۲], کارگروهی[۱۳], شناخت بازار و ….
برای رسیدن به این هدف نیز میتوان از همان سه راهکار استفاده کرد. یعنی آموزش این مهارتها, ترویج این مهارتها و پژوهش در زمینهٔ این مهارتها. لازم به ذکر است که نقش آموزش در این زمینه بسیار مهم و اساسی است و برعکس نقش ترویج در این زمینه کمرنگ میباشد.
باید در نظر داشت که در هر سه این اهداف, پژوهش در خدمت آموزش و ترویج میباشد.( همان منبع)
۲-۲-۱۴-مشارکت فناوری اطلاعات در کارآفرینی
امروزه روشن شده است که اطلاعات و ارتباطات دو قدرت مهم هستند. این دو هم خود ارزش دارند و هم ارزش به وجود می آورند. فردی که از بازراهای مختلف و قیمت اجناس در آن بازارها اطلاع داشته باشد یا از گذشته و آینده بازار باخبر باشد، تصمیمات بهتری را برای رسیدن به سود بیشتر میتواند بگیرد. اطلاعات علاوه بر ارزش ذاتی، جنبه دیگری دارد که به دانش منتهی می شود و در مکانیزم تصمیم گیری و انجام بهتر آن اثر میگذارد. ارتباطات نیز مانند اطلاعات ارزشمند بوده و ارزش افزوده ای متناسب با اندازه و نوع ارتباطات نصیب افراد میکند.
اطلاعات و ارتباطات دو ابزار اساسی مورد نیاز هر فعالیت کارآفرینی هستند. کارآفرینی در انزوا و بدون حمایت نهادها، سازمان ها و انسان ها امکان پذیر نیست. کارآفرینی مستلزم کشف یک نیاز اجتماعی است. و کشف نیازهای اجتماعی به شناخت اجتماع، نیازهای آن و بافت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن وابسته میباشد. در شناسایی نیاز هر فعالیت کارآفرینانه، ایده پرداز یا تئوریسین می بایست نسبت به محیط بینش و بصیرت داشته باشد و بداند چه راه حل هایی برای رفع آن نیاز، در نقاط دیگری از دنیا ارائه شده است. بنابرین اطلاعات و دانش مانند ارتباطات از ملزومات هر فعالیت کارآفرینی است.