مدیریت دانش فرآیندی است که از طریق آن ما نسبت به مدیریت دارایی های انسان مدار خویش اقدام می نماییم : بدین معنی که نقش ویژه مدیریت دانش حفاظت و رشد بخشیدن به دانش موجود نزد افراد و در صورت امکان انتقال این دارایی به حالتی که بتوان آن را به شکل ساده تری با دیگر کارمندان در داخل شرکت به اشتراک نهاد میباشد( بروکینگ،۱۹۹۹،۱۵۴).
مدیریت دانش فرایندی است که کمک میکند تا سازمان ها،انتخاب،سازماندهی،پخش دانش و تجربه را برای کسب مزیت رقابتی دنبال کنند.دانش یک ساختار انسانی دارد که نمی تواند خارج از ذهن یک فرد وجود داشته باشد و شانل تفکر در یک زمینه مملو از اطلاعات است.همچنین میگویند دانستن،عملی انسانی است، برای اینکه میگویند دانش در انسانی وجود دارد که میداند.دانش شامل دانش رسمی،الگو ها،قوانین،برنامه ها و رویه ها،مهارت ها و تجربه افراد است (موسی خانی و همکاران،۱۳۸۹).
مدیریت دانش،عبارت است از به کارگیری اطلاعات درست برای افرادی که نیاز دارند و در زمان مورد نیاز،به افراد کمک میکند تا دانش را ایجاد و پخش کنند و بر اساس آن عمل نمایند(هولم،۲۰۰۱،).
از نظر گوپتا،مدیریت دانش فرآیندی هست که به سازمان ها کمک میکند تا مهم ترین مهارت ها و اطلاعات مورد نیاز و ضروری را برای انجام فعالیت هایشان انتخاب،سازماندهی و توزیع کنند و انتقال دهند(گوپتا،۲۰۰۲).
یک تعریف مناسب از مدیریت دانش در برگیرنده دریافت و حفظ دانش به همراه ارزش گذاری دارایی های فکری میباشد. مدیریت دانش، هماهنگی سنجیده و اصولی افراد یک سازمان، تکنولوژی، فرایند ها و ساختار سازمانی به منظور افزودن ارزش از طریق استفاده مجدد و نو آوری میباشد. این گونه هماهنگی از طریق ایجاد، به اشتراک گذاری و به کارگیری دانش و نیز وارد کردن درس های گرفته شده ارزشمند و بهترین تجارب در حافظه سازمان ها به منظور افزایش و تقویت یادگیری سازمانی مداوم صورت میگیرد(زرگرپور،۱۳۹۲،۸).
۲-۱-۲- اهمیت و ضرورت مدیریت دانش
در کشورهای پیشرو در اقتصاد جهانی اهمیت دانش به عنوان یک منبع در مقایسه با سایر منابع چنان افزایش یافته که به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده استاندارد زندگی است.انقلاب دانشی در کاهش فاصله بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته نقش تعیین کننده ای ایفا میکنند (حسن زاده،۱۳۸۶،۳). به منظور کسب موفقیت در محیط سازمانی-رقابتی امروز ، شرکت ها نیازمند آن هستند که از اشتباهات گذشته خود درس بگیرند و آن ها را تکرار ننمایند. مدیریت دانش، ارائه کننده نگرشی سنجیده و اصولی برای تضمین به کار گیری کامل دانش پایه سازمان همراه نیروی بالقوه مهارت ها و شایستگی ها، افکار، نوآوری ها و ایده های فردی به منظور ایجاد سازمانی موثرتر و پویاتر میباشد(زرگرپور و همکاران،۱۳۹۲،۷).
سازمان هایی که دانش خود را مدیریت میکنند به سطح بالایی از بهره وری دست مییابند. سازمان ها با دسترسی بیشتر به دانش کارکنان خود میتوانند تصمیمات بهتری اتخاذ کنند، فرایند ها را بهینه سازی کنند، از تکرار کار ها کاسته و بر نوآوری خود بیافزایند و در نهایت یکپارچگی و همکاری خود را ارتقا بخشند (حسن زاده،۱۳۸۶،۳۸). مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها یاری میکند اطلاعات مهم را بیابند، گزینش، سازماندهی و منتشر کنند و تخصصی است که برای فعالیتهایی چون حل مشکلات، آموختن پویا، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیری ضروری است.تعریف اسوان از مدیریت دانش یکی از بهترین تعاریف قلمداد میشود:مدیریت دانش هر گونه فرایند یا عمل تولید، کسب، تسخیر، ترویج و جامعهپذیری و کاربرد آن است، در هرجایی که دانش استقرار یابد، یادگیری و عملکرد سازمان را افزایش میدهد.کویتز مدیریت دانش را چنین تعریف میکند:فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضاء و دارایی مبتنی بر دانش میپردازد(قربانی، ۱۳۸۸)
مدیریت دانش منافع زیادی برای سازمان ها دارد. منافع مدیریت دانش در یک سازمان دو سطح دارد:
در سطح فردی، مدیریت دانش به کارکنان امکان میدهد که مهارت ها و تجربیات خود را از طریق همکاری با یکدیگر و سهیم شدن در دانش آن ها و یادگیری ارتقا دهند تا به رشد حرفه ای دست یابند. در سطح سازمانی، مدیریت دانش چهار منفعت عمده برای یک سازمان دارد: ارتقای عملکرد سازمان از طریق افزایش کارایی، بهره وری، کیفیت و نوآوری.(حسن زاده،۱۳۸۶،۳۸)
در واقع، برای سازمان های امروز خلاقیت و نوآوری و کارآفرینی هر کدام به مثابه پله های نردبان ترقی هستند که باید با آگاهی کامل و موفقیت طی شود (فرهنگی و صفرزاده، ۱۳۸۷). نتایج تحقیقات برخی از محققان نیز نشان میدهد که ۵۶ درصد کسب و کارهای کارآفرینانه در چهار سال اول شروع فعالیتشان ورشکست میشوند(کروگر،[۱۳] ۲۰۰۷: ۱۰۱). در چنین شرایطی، مدیریت دانش ضامن موفقیت و بقای سازمان ها تلقی می شود (مدهوشی[۱۴] و همکاران، ۲۰۱۰: ۵۷). کینگ و همکاران (۲۰۰۸) مدیریت دانش را یک فرایند ساختارمند برای خلق، کسب، تسهیم، انتقال و به کارگیری دانش ضمنی و عینی به عنوان دارایی سازمانی برای تشویق نوآوری تعریف کردهاند. آن ها در پژوهش های خود تأکید کردند که فرآیندهای مدیریت دانش، رشتههای زنجیرواری هستند که تنها زمانی میتوانند منجر به ایده پردازی، نوآوری، بهبود عملکرد و کسب مزیت رقابتی پایدار شوند، که این شاخص ها به صورت نظام مند از همدیگر پشتیبانی کنند(کینگ و همکاران، ۲۰۰۸: ۱۶۸).
۲-۱-۳- تاریخچه مدیریت دانش
گفته می شود که تعدادی از نظریه پردازان مدیریت به تجلی مدیریت دانش کمک کردهاند. در بین آن ها پیتر دراکر، استراسمن و پیتر سنگه در امریکا از معرو ف ترین پیشگامان هستند. (فاتح و همکاران، ۱۳۹۰،۱۱)
در اوایل دهه ۱۹۶۰ دراکر نخستین کسی بود که نسبت به ابداع واژه دانشگر اقدام نمود (زرگرپور،۱۳۹۲،۲۲). دراکر و استراسمن به اهمیت رو به رشد اطلاعات و دانش صریح به عنوان منابع سازمانی تأکید کردهاند. از طرف دیگر سنگه به بعد فرهنگی دانش یعنی (سازمان یادگیرنده) تمرکز کردهاست. چریس ارجریس ، چریستوپر بارتلت و دورتی لئونارد – بارتون از مدرسه تجاری هاروارد حقایق مختلفی از دانش را به بوته ازمون برده اند. در حقیقت، مورد کاوی مشهور بارتون در شرکت چپرال استیل که از دهه ۷۰ دارای استرتژی مدیریت دانش اثر بخش بوده، در کتاب وی تحت عنوان (ساخت و حمایت از منابع نواوری) ثبت شده است. (فاتح و همکاران، ۱۳۹۰،۱۱)
رچه اچ جی ولز (۱۹۳۸) هیچگاه عملا از واژه مدیریت دانش نام نبرد، اما به تشریح دیدگاه خود از واژه “مغز جهانی” که سازماندهی فکری مجموع دانش جمعی ما را تشکیل میدهد پرداخت. مغز جهانی به معنی تشکیلات جهانیو تشریح کننده ایده ها و دانش میباشد. ولز در آن زمان تشکیل شبکه جهانی ارتباطی را پیشبینی کرده بود . در این ارتباط او جایی میگوید:” ما در جهانی زندگی میکنیم که دانش و مهارت، مورد استفاده و بهره برداری قرار نگرفته اند”(زرگرپور،۱۳۹۲،۲۲)