مدتها است که تصور می شود بین مذهب[۶۸] و سلامت روان[۶۹] ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراًً نیز روانشناسی مذهب[۷۰]، شواهد تجربی بسیاری را فراهم آورده است. طیّ چند سال اخیر افراد و گروههای گوناگونی از پژوهشگران در سراسر جهان درباره تأثیر مذهب، ایمان مذهبی و آداب و رسوم دینی بر حوزه سلامت روانی افراد تحقیقات گسترده ای انجام دادهاند و تقریباً تمام این تحقیقات نشان داده است که افراد مذهبی به طور کلّی سلامت روانی بیشتری در مقایسه با دیگران دارند (ویتر[۷۱] و همکاران۱۹۸۵؛ به نقل از نیلمن و پرساد ۱۹۹۵؛ ویلتز[۷۲] و کریدر[۷۳]۱۹۹۸؛ و گارتز[۷۴] و همکاران۱۹۹۱؛ به نقل از شجاعی ۱۳۸۵؛ هاریسون و همکاران ۲۰۰۱؛ برگن، مسترز و ریچاردز ۱۹۸۷؛ مک فرسون ۱۹۸۸؛ ایلی و همکاران ۱۹۹۹). حتّی کیت[۷۵]و همکاران (۱۹۹۲؛ به نقل از بیان زاده ۱۳۷۹) تأکید دارند که مذهب میتواند جایگزینی برای تمام مؤلفه های تأثیرگذار همچون عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی شود و به رضایت و سلامت روانی فرد کمک کند.
در پژوهش حاضر از بین عوامل مربوط به زمینه مذهب، اسنادهای مذهبی و غیرمذهبی در رابطه با دو متغیر دیگر تحقیقی مان –اضطراب شخصیت و ویژگیهای شخصیتی- مورد نظر و بررسی قرار گرفته است. گفته می شود افراد در تلاشهای خود برای درک و تبیین رویدادها و جهان اطراف خود موقعیتها و وقایع را به علل خاصّی استناد میدهند. در واقع اسنادها نوعی از اظهارات مربوط به خودشناسی به شمار میروند و روشی که وقایع را به علل اسناد میدهیم، روی چگونگی احساس، رفتار و تفکّر ما تأثیر میگذارد (پوپ و همکاران ۱۹۸۸؛ ترجمه تجلّی ۱۳۷۴). تاکنون از دو نظام توضیحی غیرمذهبی و مذهبی یاد شده است (لاپفر و دپائولا، بروک و کلمنت ۱۹۹۴). به عبارت بهتر، علاوه بر اسنادهای غیرمذهبی، هنگام تبیین رفتار روزمره اسنادهای مذهبی نیز حائز اهمیت ذکر شده اند(به نقل از لاپفر و دپائولا، بروک و کلمنت ۱۹۹۴).
۲-۱-۳-۱: نظریه اسناد عمومی
هر نظریه اسنادی با این پیش فرض آغاز می شود که افراد می خواهند از تجارب خودشان سردرآورند، علل رخدادهایی را که شاهدشان هستند درک کنند و – همان طور که کلی[۷۶](۱۹۷۱) نوشت- پاسخی برای سوالی که به صورت چرا؟ مطرح می شود بیابند. تئوری اسناد منشأ شناختی دارد و تمایل اساسی انسان را به رسیدن به درکی از دنیا جهت فهمیدن علل رخدادها ارزیابی میکند. واینر (۱۹۸۵) توضیحات علّی را نه فقط سازگاریهای شناختی تلقّی میکند، بلکه برای تجربه هیجانی که توسط رخدادها برانگیخته میشوند نیز آن ها را حیاتی می پندارد (نقل از اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک ۱۹۸۵). بر طبق نظریه اسناد (واینر ۱۹۸۶،۱۹۸۵) هر هیجان خاصی (مثلاً اضطراب موقعیتهای ارزیابی) که تجربه می شود تاحدی بستگی به تبیین علّی فرد دارد (نقل از اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک ۱۹۸۵). بخصوص اینکه، زمانی که پیامد یک رخداد غیرمنتظره، منفی یا مهم است، افراد سعی دارند آن را با اسنادهای علّی تبیین بکنند. برای مثال، دانشجویانی که بورسیه تحصیلی بزرگی کسب میکنند ممکن است این رخداد را به تلاش خود، خوش شانسی، استعداد ذاتی، یا پاداش خدا به استقامت و ایمان آن ها اسناد دهند یا ممکن است فکر کنند این جایزه بخاطر ترکیبی از این عوامل در مدل واینر به آن ها داده شده است، که در چنین مواقعی، اسنادکننده در فرایند اسنادی خود از بین این علل، یکی را برمی گزیند یا آن ها را برحسب اهمیت نسبی یا تأثیر علّی که دارند، اولویت بندی میکند (مالری و دیگران۲۰۰۰).
چند دهه گذشته شاهد تکامل تدریجی نظریه اسناد بوده ایم؛ فرمول بندی مفهومی ای که به اثبات رسیده است تا حدّ زیادی حاصل بررسی های پژوهشی در حوزه های روانشناسی اجتماعی، رشد کودک و آسیب شناسی روانشناختی[۷۷] است (جونز[۷۸] و دیگران۱۹۷۱؛ شیور[۷۹] ۱۹۷۵؛ به نقل از اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک ۱۹۸۵). بعدها این نظریه از مرز این حوزه ها فراتر رفته و وارد روانشناسی مذهب[۸۰] شد و بالاخره طیّ سالهای اخیر، کوششهای تجربی به شناخت موقعیتهایی که در آن اسنادهای مذهبی با احتمال بیشتری روی میدهند و این که چه افرادی این اسنادهای مذهبی را به کار میبرند، گرایش پیدا کردهاند (هاریسون، کوئنیگ، هایز، ایمه-اکواری و پارگامنت ۲۰۰۱).
از جمله کسانی که در حوزه اسنادها کارهای اولیه را صورت داد، واینر (۱۹۸۵) بود که تبیین ها را بر طبق ابعاد اسنادی خاصی که تجربه هیجانی بعدی را تحت تأثیر قرار میدهند، متمایز نمود. وی در نسخه نخست تئوری اسنادی (۱۹۸۵) چندین بُعد را شناسایی نمود اما از میان آن ها به سه بُعد اهمیت بیشتری داد که عارتند از: مکان کنترل[۸۱]، ثبات[۸۲] و کنترل پذیری.
مکان کنترل: عللی را که از درون فرد سرچشمه میگیرد(علت درونی) از عللی که از زمینه و یا موقعیت نشأت میگیرد (علت بیرونی) متمایز میسازد. پژوهشها نشان داده است که علل درونی که در آن ها رخدادهای منفی به فرد/عامل رفتاری اسناد داده میشوند، تا حد زیادی با عزت نفس پایین و افسردگی نشان میدهند (اندرسون[۸۳] و آرنولت[۸۴] ۱۹۸۵؛ بار ۱۹۸۵).
ثبات: علل طولانی مدت را از علل موقتی و گذرا مجزا میسازد. در مورد رخدادهای منفی، اسنادها به علل پایدار، احساسات ناامیدی را آشکار میسازند در حالی که اسنادها به علل ناپایدار احساسات خوش بینی نسبت به آینده را برمی انگیزند (فونتاین[۸۵] ۱۹۷۴؛ واینر، نیرنبرگ[۸۶] و گلدشتاین[۸۷] ۱۹۷۶).
کنترل پذیری: علتها را بر طبق درجه کنترلی که فرد میتواند بر آن ها اعمال کند، مشخص میسازد. نشان داده شده است در رخدادهای منفی علل قابل کنترل احساس گناه را برمی انگیزند (کووینگتن[۸۸] و اُمرلیچ۱۹۸۴[۸۹])، در حالی که علل غیرقابل کنترل فردی بیشتر احساس شرم را در پی دارند (براون[۹۰] و واینر ۱۹۸۴؛ گراهام[۹۱]، دابل دی[۹۲] و گوآرینو[۹۳] ۱۹۸۴، واینر، گراهام و کندلر[۹۴] ۱۹۸۲؛ به نقل از باورل و دیگران ۲۰۰۲).
در تقسیم بندی دیگری از اسنادها، لاپفر، دپائولا، بروک و کلمنت(۱۹۹۴) با لحاظ بُعد مذهب، از دو نظام اسنادی با عنوان نظام اسنادی مذهبی و نظام اسنادی غیرمذهبی نام برده اند. در این طبقه بندی افرادی که رویدادهای زندگی را به “علل طبیعت گرایانه” مانند عوامل محیطی و موقعیتی یا ویژگیهای شخصی استناد میدهند، دارای نظام اسنادی غیر مذهبی، و افرادی که رویدادها را به “علل فوق طبیعت گرایانه” مانند شانس، سرنوشت، خدا، روح، شیطان و… استناد میدهند، دارای نظام اسنادی مذهبی شناخته شده اند. گورساچ و اسمیت (۱۹۸۳) در مطالعات خود به این نتیجه دست یافتند افرادی به واقعیت و حضور خداوند اعتقاد دارند که از نظر آنان، اسناد به عامل الهی مولّفه ای اساسی در تعبیر و تفسیر وقایع است.
در کل، با توجه به تمام تحقیقات انجام شده در زمینه اسنادها و به ویژه اسنادهای مذهبی (گورساچ و اسمیت ۱۹۸۳؛ لوونتال و کورناوال ۱۹۹۳؛ اسپیلکا، هود و گورساچ ۱۹۸۵) طبقه بندی زیل را می توان از اسناد ارائه کرد (نقل از شجاعی ۱۳۸۵: و میرنسب ۱۳۷۹):
-
- اسناد شخصی: در این نوع اسناد، رویدادها به خود فرد نسبت داده می شود. برای مثال دانشجویی موفقیتش در کنکور به تلاش شخصی اش نسبت میدهد.