– اینگو زتلر و همکارانش در مقالهای با عنوان « نوعدوستی در آرای: پیش بینی نگرشها و رفتار سیاسی» در مجلهی پژوهش در شخصیت؛ نوعدوستی را به عنوان متغیری تأثیرگذار بر نگرشهای سیاسی افراد مورد بررسی قرار داده اند. این مطالعه در دو زمان؛ قبل و بعد از انتخابات در سراسر کشور آلمان انجام شده است. هدف از پژوهش آنان، نمایان ساختن گرایش افراد در اساسیترین عرصه های سیاسی؛ رفتار رأیدهی و حمایت از برنامه های سیاسی است. در واقع پژوهشگر فرض میگیرد که نوعدوستی غایتی برای رأیدهی به احزاب سیاسی جناح چپ است. بنابرین انتظار میرود نوع دوستی با ایدئولوژیهای جناح چپ مرتبط باشد در حالیکه پرخاشگری و جدیت (رفتارهای متعصبانه) نوعاً با گرایشهای سیاسی جناح راست همراه است. بنابرین از مطالعه ای بر پایه وب در دو نقطه زمانی استفاده شده است؛ زمان اول، مطالعه مشارکتکنندگان آنلاین در بین ۲ و ۱۴ روز قبل از پارلمان فدرال آلمان- انتخابات ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹- و زمان دوم، یک هفته پس از انتخابات بوده است. در نتیجه نمونه آماری نهایی شامل ۳۱۲ نفر (۶۰ درصد زن) بوده است. یافته های تجربی، این فرضیه را تأیید می کند که افراد با تمایلات نوعدوستانه- در طیف راست/ چپ- گرایشهای سیاسی خود را بیشتر بر طیف چپ قرار می دهند. به طور کلی، افراد متمایل به جناح چپ، به برابری اجتماعی و به همان اندازه تغییرات اجتماعی اولویت می دهند. این است که رفتار افراد به طور معمول با نوعدوستی مرتبط است. در واقع نوعدوستی با نرمدلی، خیرخواهی و مدارا مشخصهسازی می شود. میتوان گفت: نوع دوستی با هر دو جنبه قلمرو سیاسی از قبیل رفتار رأیدهی و حمایت از برنامه های سیاسی مرتبط است (Zettler, 2010).
– مقاله بولمن و همکارانش با عنوان «ترسیم انگیزه های اخلاقی، اجتناب و جهتگیری سیاسی» در مجلهی روانشناسی اجتماعی ایالات متحده به چاپ رسیده است. بولمن و همکارانش در پژوهش خود به بررسی رابطه میان اخلاقیات وگرایشهای سیاسی پرداختهاند. در واقع این پژوهش بر اخلاقیات متمرکز است چراکه، اخلاقیات می تواند به عنوان قوانینی که زندگی گروهی را تسهیل میبخشد، مورد توجه قرار گیرد. به همین منظور مدلی از انگیزه ها به کار برده شده است که تا حدود زیادی گرایشهای متفاوت نسبت به مسئولیت پذیری اخلاقی را بیان می کند. بنابرین چهار انگیزه اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است. انگیزههایی چون؛ خودداری (خود اجتنابی)، نظم اجتماعی (دیگر اجتنابی)، اتکا به خود (نزدیکی به خود) و عدالت اجتماعی (نزدیکی به دیگری).
مدل انگیزش اخلاقی
قطب دیگری (مسئولیتپذیری اجتماعی)
قطب خود (مسئولیتپذیری فردی)
نظم اجتماعی
خودداری اجتناب (بازدارندگی)
عدالت اجتماعی
اتکاء به خود تقرب (فعالسازی)
در این مدل، استراتژی های تقرب- اجتناب با قطب خود- دیگری روبرو میشوند. مسئولیتپذیری فردی نیز در مقابل مسئولیت پذیری اجتماعی است. در ادامه هریک از انگیزشهای اخلاقی تعریف میشوند. – خودداری؛ جهتگیری اجتنابی متمرکز بر خود است (منع خود) که به بازدارندگی در مقابل وسوسههای خطرناک می پردازد. از آنجا که کنترل شخصی در مقابل رفتارهای نامطلوب به منظور حمایت از افراد است از نقطه نظر منفعت گروهی نیز، منع فردی، نقصان منابع گروه را به حداقل میرساند و به طور گسترده تر منافع گروهی را افزایش میدهد. – نظم اجتماعی نیز بر انگیزه های بازدارنده به منظور حمایت از اجتماع بزرگتر مبتنی است. همچنین به پایداری و مقاومت در مقابل خطرات (فیزیکی و روانی) در اجتماع می پردازد. – اتکا به خود؛ جهتگیری مبتنی بر تقرب و متمرکز بر فعالسازی و استقلال است. در اولین نگاه به نظر نمیرسد اتکا به خود گزینه مناسبی برای انگیزش اخلاقی باشد، با این وجود اتکاء به خود به یک مفهوم اخلاقی آشناتر و ارزشمندتر در فرهنگ وابسته است. یعنی اخلاق پروتستانی با تأکیدش بر روی خودمختاری و کار سخت و اگرچه شاید بیدرنگ واضح نباشد اما اتکاء به نفس به گروهی که در بیهودگی اجتماعی به سر میبرند، سود میرساند. عدالت اجتماعی نیز جهتگیری مبتنی بر تقرب است که به فراهم نمودن حمایتهای مادی برای سایر اعضای اجتماع و مراقبت از دیگران در مقابل بدتر شدن وضعشان تمایل دارد. این قلمروی مساوات بشری و عدالت توزیعی است. در واقع عدالت اجتماعی، از طریق به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی و تقویت پیوندهای اجتماعی به حیات گروهی کمک می کند. این چهار انگیزش اخلاقی مفهوم اخلاقیات را ارائه میکنند که هریک انقطاع از دو بُعد؛ قطب تقرب یا اجتناب و قطب خود- دیگری را نشان می دهند. همه این چهار بُعد احتمالا تاحدودی در همه نظامهای اخلاقی ارائه میشوند. با این وجود تاریخ جامعهپذیری ما، سرشت ما و تجربیات زندگی ما مستعد آفرینش یک تمرکز وسیعتر روی یک یا چند انگیزه است. پرسش اساسی در این پژوهش آن است که آیا گرایشهای سیاسی با الگوهای خاص اخلاق وابسته هستند؟ آیا میتوان گفت لیبرالها بیشتر در طیف انگیزشهای تقرب قرار دارند؟ و آیا لیبرالها و محافظهکاران در تنظیم اخلاقیات در قطب خود- دیگری و یا تأکیدشان بر مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی متفاوت هستند؟برای پاسخ به سوالهای مذکور پژوهشگران با بهره گرفتن از روش پیمایش به بررسی رابطه – میان اخلاقیات و گرایشهای سیاسی- از طریق سه مطالعه مجزا پرداختهاند. نتایج بیانگر آن است که در رابطه با محافظه کاری سیاسی جهتگیری سیاسی به طور مثبت با اتکا به خود و نظم اجتماعی و به طور منفی با عدالت اجتماعی مرتبط است. بنابرین محافظهکاران، نمره بالایی در انگیزشهای اجتناب و نمره پایینی در انگیزشهای تقرب نظیر عدالت اجتماعی کسب کرده اند. انگیزشهای تقرب- اجتناب همچنین با الگوی متمایزی راجع به اقتدارگرایی و تسلط اجتماعی مرتبط است. بر طبق نتایج اقتدارگرایی جناح راست (RWA) [۱۰] و گرایش تسلط اجتماعی (SDO) [۱۱] نیز شدیداً با گرایشهای سیاسی مرتبط بوده اند. RWA به طور معناداری در انگیزش اجتناب- خوداتکایی و عدالت اجتماعی- را پیش بینی می کند. در مقابل SDO نیز به طور معناداری (به طور منفی) در انگیزش تقرب- خود اتکایی و عدالت اجتماعی- را پیش بینی می کند.