افراد دارای اضطراب اجتماعی ویژگی هایی دارند که آنان را از دیگران متمایز میسازد. این افراد در هنگام صحبت کردن با دیگران احساس خجالت و عصبانیت میکنند. نگران این هستند که اشخاص دیگر درباره ی آنان چگونه فکر میکنند و در هنگام آشنایی با افراد جدید مضطرب میشوند. این افراد اغلب درباره ی اشتباه کردن، نادانی و حرف های احمقانه فکر میکنند، ترس دارند که دیگران آن ها را ضعیف پندارند و به آنان بازخورد منفی دهند. این افراد ممکن است احساس عدم اعتماد به نفس کنند؛ زیرا تصور میکنند که دیگران آنان را دوست ندارند. علاوه بر این، این افراد ترس از انتقاد، اجتناب از تماس چشمی و ترس از ابراز وجود دارند (هرمزی نژاد،۱۳۸۰).
شکل گیری هویت بستری برای برقراری ارتباط صمیمانه دو سویه و مشارکت در روابط به وجود می آورد. مطالعه هویت دارای سابقه ای طولانی است و بسیاری از نظریه پردازان به نحوی به آن پرداختهاند، ولی مفهوم شکل گیری هویت با توجه به مراحل رشد، برای اولین بار توسط اریکسون (۱۹۵۹) مطرح شد. اریکسون (۱۹۶۵) هویت را پاسخ به سوال “من کیستم؟” میداند. چارچوب مفهومی مطرح شده توسط اریکسون، به وسیله مارسیا[۱] (۱۹۶۸) پی گیری شد. وی با ارائه الگویی از حالت های چهارگانه هویت، اساسی را برای مطالعات بعدی پی ریزی کرد. در دو دهه اخیر، مطالعات هویت از دیدگاه روانشناسی با اقدامات و پژوهش های برزونسکی (۱۹۶۸، ۲۰۰۰، ۲۰۰۳) دنبال شده است (امیدیان، ۱۳۸۸). برزونسکی (۱۹۹۰) نقش فرض های معرفت شناسی شخصی در شکل گیری هویت را بررسی کرد و نتیجه گرفت که افراد از فرایند های شناختی- اجتماعی مختلفی برای حل مسائل شخصی، تصمیم گیری ها و پردازش اطلاعات مرتبط با “خود” و در نهایت شکل گیری هویت خود استفاده میکنند. او معتقد است که افراد، هویت خود را بر اساس سه جهت گیری پردازش شناختی مختلف بنیان مینهند که آن ها را سبک های پردازشی هویت نامید (حسینی، مزیدی، حسینچاری، ۱۳۸۹). این سه سبک عبارت اند از: سبک اطلاعاتی[۲]: افراد دارای این سبک، فعال، جستجوگر و ارزیاب هستند و به طور دائم در پی کسب اطلاعات مناسب جهت شکل دهی هویت خود میباشند. سبک هنجار مدار[۳]: این گروه از افراد بیشتر به موضوع تأیید اجتماعی و جامعه پسندی رفتارها توجه میکنند و ملاک خود را برای پذیرش ارزش ها، تأیید افراد معتبر قرار می دهند. سبک سردرگمی/ اجتنابی[۴]: این دسته از افراد از موقعیت هایی که مستلزم تصمیم گیری است، پرهیز میکنند. همچنین، تمایلی به روبرو شدن با مسائل شخصی خود ندارند و در برخورد با مسائل به قدری تعلل میکنند که شرایط، نوعی رفتار خاص از آن ها طلب کند بدون اینکه هزینه فکری خاصی برای آن ها داشته باشد (سامانی و فولادچنگ، ۱۳۸۵).
حال با توجه به آنچه که بیان شد، می توان متصور گردید که اضطراب اجتماعی، سبک های هویت و رضایت جنسی بتوانند با هم ارتباط داشته باشند و یا متاثر از هم باشند و بررسی این ارتباط و تاثیر میتواند اطلاعات ارزشمند و قابل قبولی را به جامعه معلمین متاهل ارائه نماید و زمینه ای را برای افزایش آگاهی از عوامل مرتبط و مؤثر با رضایت جنسی در آن ها به وجود آورد. لذا، این مطالعه با هدف بررسی نوع ارتباط و تاثیر گذاری این سه متغیر بر یکدیگر در جامعه معلمین متاهل صورت پذیرفته است.
۱-۲ بیان مسأله
یکی از مواردی که اهمیت آن در زندگی زناشویی مورد تأکید پژوهشگران و صاحب نظران حوزه علوم رفتاری و خانواده است، رضایت جنسی میباشد. در بیان نیاز های بیولوژیک، غریزه جنسی، آمیختگی عمیقی با نیاز های روانی داشته به طوری که می توان تاثیر این خواسته را در بسیاری از ابعاد زندگی مشاهده کرد (بایرز و دمونز، ۱۹۹۹). از لحاظ لغوی واژه رضایت جنسی به احساس خوشایند فرد از نوع روابط جنسی اطلاق میگردد. باید اشاره کرد که سطوح بالایی از رضایت جنسی منجر به افزایش کیفیت زندگی زناشویی شده که این منجر به کاهش بی ثباتی زناشویی در طی زندگی میگردد.
واقعیت مورد قبول همگان این است که زندگی انسان در بدو تولد در میان دیگران آغاز می شود و همان ابتدای حیات با آن ها ارتباط آغاز میکند. همین ارتباط به شکل گیری رفتار او می انجامد. بدین ترتیب، یادگیری اجتماعی آغاز می شود و رفتارهای کودک رنگ اجتماعی پیدا میکند. محرومیت کودک از رشد و تکامل باعث می شود که با مردم کمتر تماس بگیرد، به زندگی اجتماعی بی علاقگی نشان دهد و در طرح نقشه ی زندگی برای آینده ناتوان جلوه کند (نیسی، شهنی ییلاق و فراشبندی،۱۳۸۴).
بر این اساس رشد فرد در زمینههای اجتماعی و سازگاری با دیگر افراد، یکی از فاکتورهای مهم در زندگی زناشویی است که کیفیت آن به سالهای قبل تر زندگی فرد بر میگردد. اضطراب اجتماعی که از آن به عنوان تجربه ی ناراحت کننده در حضور دیگران تعریف می شود و یکی از عواملی است که در روند رشد و تکامل اجتماعی افراد خلل ایجاد میکند. فردی که دچار اضطراب اجتماعی است، هیچ گونه تمایلی به آغاز ارتباط با دیگران ندارد و با احساسی از ترس و پایداری غیر معمول از هر موقعیت که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار بگیرد، اجتناب می ورزد. این افراد ممکن است احساس عدم اعتماد به نفس کنند؛ زیرا تصور میکنند که دیگران آنان را دوست ندارند. علاوه بر این، این افراد ترس از انتقاد، اجتناب از تماس چشمی و ترس از ابراز وجود دارند (هرمزی نژاد،۱۳۸۰).