امروزه افزایش اهمیت سرمایه فکری را میتوان از کاربرد گسترده واژه هایی همچون داراییهای معنوی، سرمایه های علمی، سازمانهای آموزشی، عصر اطلاعات مدیریت فکری و معنوی، داراییهای اطلاعاتی و غیره تشخیص داده، این اصطلاحات و واژه های دیگر از این دست، جزیی از فرهنگ جدیدی هستند که در اداره امور سازمانها شکلگرفته و ارزشهای جدید اقتصادی را تشریح میکند. این عوامل بیانگر پارادایمی هستند که در آن سود و بازده بیشتر به دانش تکتک افراد ودانش سازمان وابسته میباشد. امروزه اتکا به مواد خام و داراییهای مادی و فیزیکی و سرمایه های ثابت و حتی دانش مدیریت به تنهایی پاسخگوی سرمایهگذاریها و سودآوریهای شرکتهای جدید و موفق نمیباشد. (پاکدل، دریایی،۱۳۹۲، ص ۳)
اقتصاد دانشمحور مدیران را با چالشهای جدیدی مواجه کردهاست. اقتصادهای توسعهیافته از نظر ساختاری تغییر کردهاند. اصول ارزشگذاری بازار سرمایه تغییر کرده و رشد چشمگیری در پیشبینی درآمدهای آتی شرکتها به وجود آمده است. امروزه دانش و اطلاعات بهترین ابزار علم اقتصاد و سرمایه فکری اساسیترین دارایی یک سازمان نامیده میشود (رستمی و همکاران، ۱۳۹۲، ص ۸۴).
اندیشمندان وصاحبنظران برای توصیف عصر کنونی اصطلاحات گوناگونی مانند عصر فرا صنعتی، عصر اطلاعات، موج سوم یا جامعه دانشی را بهکاربردهاند. اصطلاحات و واژگان به کار رفته، تماما در یک چیز مشترک هستند و آن اهمیت دانش در عصر کنونی است؛ دراکر اندیشمند معروف مدیریت میگوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم که در آن منابع مهم اقتصادی دیگر شامل سرمایه مالی، منابع طبیعی، نیروی کار و… نیستند و منبع اصلی اقتصادی دانش خواهد بود. قرن ۲۱، قرن دانشی محوری است، در عصری که اطلاعات ودانش اهمیت چندانی پیدا کردهاست سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند و داراییهای فکری وبخصوص سرمایه های انسانی جزو مهمترین داراییهای سازمانی محسوب میشوند و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیتهای فکری آن ها دارد. (سید نقوی و همکاران،۱۳۹۱، ص ۵۴)
خصوصیت بارز عصر حاضر، عملکرد و ایجاد ارزش بر پایه داراییهای نامشهود است. این در حالی است که ثروت در گذشته از منابع فیزیکی ومالی یک شرکت به دست میآمد و صاحبان سرمایه، همواره سعی در بهبود اوضاع اقتصادی خود از طریق بهبود و افزایش دارایی جاری و دارایی ثابت داشتند. با پیدایش داراییهای نامشهود و تأکید هر چه بیشتر بر ایجاد ارزش از طریق آن هدف حوزه جدیدی در علوم مدیریت، اقتصاد و حسابداری به نام سرمایه فکری به وجود آمده که در نتیجه آن انقلاب عظیمی در حیطه ارتباطات و تکنولوژی رخ داده است. این انقلاب، ذینفعان را وادار به تغییر دیدگاه، درباره نحوه افزایش ثروت و قوانین ایجاد ارزش و عملکرد صحیح نمود که دانش، آغازگر این حرکت بود. (دهقان هراتی و همکاران،۱۳۹۲، ص ۳۲)
خلاقیت و نوآوری برای سازمانهایی که به منظور پاسخگویی به الزامات یک محیط پیچیده پیوسته در حال تغییر تلاش میکنند، حائز اهمیت بسیار است و مدیران خوب باید به تشویق خلاقیت فردی و گروهی در محیط کارشان علاقهمند باشند. چرا که خلاقیت و نوآوری لازمه بقای هر سازمانی است و سازمانهای خیر خلاق طی زمان از صحنه محو میشوند و اگر چه چنین سازمانهایی ممکن است در مقطعی از عمر خود در عملیاتی که درگیر آن هستند، موفق باشند ولی سرانجام مجبور به تعطیلی یا تغییر سیستم میگردند. معهذا، توانایی خلاقیت و نوآوری افراد غالبا به واسطه مدیریت ضعیف و روشهای سازمانی دچار انسداد می شود. چرا که خلاقیت ونوآوری در محیط باز و آزاد سازمان بارور میگردد؛ یعنی محیطی که کشف نظریات جدید وارائه راه های جدید را تقوی نماید. (احسانی اقدس، عباس زاده،۱۳۹۱، ص ۳-۲)
استراتژی الگویی بنیادی از اهداف فعلی وبرنامه ریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع وتعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا ودیگر عوامل محیطی است. در این تعریف از استراتژی مشخص می شود که یک استراتژی باید مشخص کند، چه اهدافی باید تحقق یابد، روی چه بازارها وصنایع ومحصولات باید تمرکز کرد. وچگونه برای بهره برداری از فرصت های محیطی و مواجهه با تهدیدهای محیطی به منظور کسب مزیت رقابتی منابع تخصیص یابد وچه فعالیت هایی باید انجام گیرد. (عربشاهی،۱۳۹۲، ص ۲)
جهت برقراری یک سیستم مزایای بهره وری برای مدیران واعمال کنترل بر عملیات به منظور تحقق اهداف سازمانی، داشتن امکان وتوان ارزیابی واندازه گیری عملکرد، یک ضرورت انکار ناپذیر است. (بختیاری،۱۳۹۲،ص۲۱۰)
۲-۲) سرمایه فکری
۲-۲-۱) مفهوم و تعاریف سرمایه فکری:
پیش از آن گه بخواهیم سرمایه فکری را شناسایی، مدیریت و اندازهگیری کنیم، نیاز است که مفهوم آن را درک کنیم. مفهوم سرمایه فکری همیشه مبهم بوده است و تعاریف مختلفی برای تفسیر این مفهوم مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه «سرمایه» استفاده کنند. این گروه واژه «فکری» را با کلماتی مانند «نامشهود،بر مبنای دانش یاغیرمالی» جایگزین میکنند. بعضی از حرفه ها (حسابداری مالی و حرفه های قانونی) نیز تعاریف کاملاً متفاوتی مانند داراییهای ثابت غیرمالی که موجودیت عینی و فیزیکی ندارند، ارائه کردهاند. اصطلاح «سرمایه فکری» را نخستین بار جان کنت گالبرایت[۱] در سال ۱۹۶۹ مطرح کرد. پیش از آن، پیتر دراکراصطلاح «کارگران دانشی» را بهکاربرده بود. در تعریفی ساده، سرمایه فکری، عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری داراییهای یک شرکت. طبق این تعریف، سرمایه فکری، شامل فرآیندها و داراییهایی است که معمولاً در ترازنامه منعکس نمیشوند. اندازهگیری سرمایه فکری از دو جنبه دارای اهمیت است. یکی، درون سازمانی، که هدف از آن، در دسترس قرار دادن اطلاعات سرمایهگذاری موجود و بالقوه سازمان برای پیشبینی رشد آینده ونیز برنامهریزیهای بلندمدت است. در ادامه به برخی از تعاریف ارائه شده توسط نظریهپردازان اشاره میکنیم. (مهر منش، امینی،۱۳۹۱، ص ۳۰)
۱-استورات[۲] اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعهای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری[۳]، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع، سرمایه فکری، همه کارکنان، دانش سازمانی منابع انسانی گروهای هم سطح و تواناییهای آن ها را در ایجاد ارزش افزوده، در بر میگیرد و باعث ایجاد منافع رقابتی مستمر میشود.
۲-بنتیس[۴] سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از داراییهای نامشهود (منابع، تواناییها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند.
۳-ادوینسون ومالون[۵]، سرمایه فکری را «اطلاعات ودانش به کار رفته برای کارکردن،جهت ایجاد ارزش» تعریف میکنند.