۲- هرگاه برای گرفتن مال از طریق اعمال زور خارج شده و مالی را بگیرد اما کسی را به قتل نرساند.

۳- هرگاه برای گرفتن مال از طریق اعمال زور خارج شده و کسی را بکشد، لکن مالی نگیرد.

۴- هرگاه برای گرفتن مال از طریق اعمال زور خارج شده و مالی را گرفته و کسی را هم به قتل رساند.

در خصوص مجازات قتل در کتاب خلاف شیخ طوسی آمده است که: از ابی حنیفه نقل شده که اگر محارب بکشد و سرقت هم بکند یعنی اخذ به مال کند قتلش حتمی است و اگر بکشد و اخذ به مال نکند ولی مخیر است بین قصاص و عفو[۱۴۰].

همچنین در کتاب فقه الحدود و التعزیرات آمده است: نظر فقهای شافعی و حنفی این است که قتل فقط مجازات محاربینی است که مرتکب قتل شده باشند[۱۴۱].

به نظر فقهای شافعی اگر در بین محاربین زنی باشد و مرتکب قتل و اخذ مال شود حد او حد محارب است یعنی در حکم محارب فرقی بین زن و مرد نیست. ولی ابو حنیفه معتقد است که بر زن حد محارب جاری نمی شود و همچنین کسانی که همراه او نیز هستند حکم محارب را ندارند چون زن شبیه صبی و مجنون است.

نظر دیگری از مذهب ابوحنیفه نقل شده است که مرد و زن در حکم محارب یکسانند.چون نص هیچ فرقی بین آن ها نگذاشته است[۱۴۲].

ب: اجرای به صلیب کشیدن

دومین مجازات حد محاربه، آویختن به دار است. به دار آویختن که گاهی در مواد قانونی (ماده ۱۹۵ قانون مجازات اسلامی) از آن به مصلوب کردن نیز تعبیر شده، در اصطلاح نوعی مجازات حدی است که به موجب آن محکوم به چوبه دار به نحوی که پاهای او از زمین فاصله داشته باشد بسته شده و سه روز بدون آب و غذا به همان حال رها می شود. چنانچه ظرف این سه روز محکوم فوت نمود از چوبه صلیب پایین کشیده شده و دفن می‌گردد و اگر فوت نکرد وی را رها کرده و مجازات اجرا شده تلقی می شود[۱۴۳]. ‌بنابرین‏ به دار آویختن به معنای مورد نظر در مجازات محاربه اگرچه در اکثر موارد، مرگ را به دنبال دارد اما چنین نتیجه ای قطعی نبوده و از این جهت با کیفر قتل متفاوت است و مجازاتی مستقل محسوب می شود[۱۴۴].

برخلاف آنچه که از ظاهر این عنوان به ذهن متبادر می شود اجرای این مجازات مثل روش معمول اعدام و به دار آویختن که ‌در مورد مجازات قتل بیان شده نمی باشد، بلکه در این مورد مجرم را به چوبه دار می بندند. در کیفیت اجرای این مجازات بین فقهای عظام اختلاف وجود دارد. قائلین به قول تخییر معتقدند که محارب زنده به دار آویخته می شود و قائلین به قول ترتیب معتقدند که بعداز کشتن به دار آویخته می شود[۱۴۵].

بر طبق قول اول محارب را برای مدت سه شبانه روز بر صلیب نگه می دارند و بیشتر از این مدت جایز نیست، در این مدت اگر مرد او را پایین آورده و پس از غسل و کفن و گزاردن نماز میت او را دفن می‌کنند و اگر در این مدت نمرد در حکم قضیه بین فقها اختلاف است.

شهید ثانی در شرح لمعه فرموده اند که «اگر پس از سه روز زنده ماند اجهاز می شود یعنی در صورت زنده ماندن او را می کشند[۱۴۶]». حضرت امام راحل(ره) می فرمایند: «محارب زنده به دار آویخته می شود و جایز نیست بیشتر از سه روز روی چوبه دار بماند. پس از آن پایین آورده می شود. چنانچه مرده باشد غسل و کفن داده، پس از نماز دفن می‌کنند. اما اگر زنده باشد گفته می شود که اجهاز می شود. ولی مشکل است بلکه می توان گفت که جایز است طوری به دار آویخته شود که بمیرد ولی این قول خالی از اشکال نیست[۱۴۷]

بر طبق قول دوم (قول تنویع) محارب اول کشته می شود، سپس به صلیب کشیده می شود و در صورت مسلمان بودن قبل از آویختن به دار، غسل داده و کفن می شود و بعد از اقامه نماز به مدت سه روز بر چوبه دار نگه داشته می شود و پس از آن پایین آورده و دفن می‌گردد.

مسئله ای که در اینجا وجود دارد ‌در مورد محاسبه شب و روز است. شهید ثانی لحظه دارآویختن را مبنا قرار داده است و معتقد است که «ظاهر در این است که شب ها در محاسبه سه روز به حساب نمی آیند. اما دوشبی که بین سه روز قرار می گیرند جزو آن است. زیرا روزها متوقف بر آن ها می‌باشد. پس اگر اول روز به دار آویخته شود واجب است در شامگاه روز سوم پایین آورده شود. با وجود این احتمال که شب سوم هم باید جزو آن حساب شود، بنا بر آن که شب ها را داخل در روز بدانیم[۱۴۸].

هرچند که می توان گفت: شب چهارم جزء روز سوم است زیرا عرفا کلمه (الیوم) برای یک شبانه روز استعمال می شود. اما از مسالک استنباط می شود که آنچه در ایام معتبر است همان روزها است نه شب ها. بلی دو شب بین آن ها داخل در مسئله است، چنانچه مخفی نیست که ابتدا در آن ابتدای صلب است نه قتل[۱۴۹].

‌بنابرین‏ با توجه به قاعده (درء) می توان گفت شب چهارم جزء روز سوم نیست و باید به همان سه روز و دو شبی که بین آن ها واقع می شود اکتفا کرد.

‌بنابرین‏ دراجرای این مجازات، قانون گذار قول تخییر را پذیرفته، با این تفاوت که بعد از مدت سه روز در صورت زنده ماندن محارب، کشتن وی را جایز نمی داند. مقنن در ماده ۱۹۵ قانون مجازات اسلامی شرایطی را برای اجرای مجازات مصلوب کردن مقرر نموده که عبارتند از:

۱- نحوه بستن موجب مرگ او نگردد.

۲- بیش از سه روز بر صلیب نماند ولی اگر در اثنای روز بمیرد می توان او را پایین آورد.

۳- اگر بعد از سه روز زنده بماند نباید او را کشت. و در عمل نیز در اجرای حد صلب، همان‌ طور که قبلا بیان شد محکوم به چوبه دار به نحوی که پاهای او از زمین فاصله داشته باشد بسته شده و سه روز بدون آب و غذا به همان حال رها می شود. چنانچه ظرف این سه روز محکوم فوت نمود از چوبه صلیب پایین کشیده شده و دفن می‌گردد و اگر فوت نکرد وی را رها کرده و مجازات، اجرا شده تلقی می شود[۱۵۰].

نظر فقهای شافعی ‌در مورد مجازات صلب این است که اگر محارب همراه قتل مرتکب اخذ مال نیز شود بعد از مجازات قتل به دار آویخته می شود و بعد از سه روز به پایین آورده می شود[۱۵۱].

در کتاب فقه الحدود و التعزیرات آمده است که عبدالقادر عوده می‌گوید:

شافعی ها معتقدند که به دار آویختن باید بعد از قتل محارب صورت پذیرد و دلیل آن ها برای این حکم، تقدم لفظی قتل بر صلب در نص قرآن است لذا در فعل هم باید قتل مقدم بر صلب باشد.

اما در مذهب ابی حنیفه دو نظر وجود دارد:

الف)قتل قبل از صلب صورت بگیرد.

ب) صلب محارب در حالی که زنده است و بعد از به دارآویختن با نیزه هدف قرار می‌گیرد تا بمیرد نظریه صحیح تر نزد ابی حنیفه همین نظر دوم است و دلیل آن ها برای این حکم این است که معتقدند صلب عقوبت است و عقوبت نسبت به شخص میت بی فایده است[۱۵۲].

در خصوص مدل صلب هر یک از فقهای شافعی و حنفی معتقدند که مصلوب برای مدت سه شبانه روز به دار آویخته می شود و نه بیشتر از آن[۱۵۳].

ج: اجرای قطع دست و پا

در این حکم با توجه به صراحت آیه شریفه اختلاف بین فقها نیست بلکه حکمی اجماعی است. همان‌ طور که در آیه شریفه آمده است، دست و پای محارب به صورت خلاف (دست راست و پای چپ یا دست چپ و پای راست) قطع می شود و کیفیت بریدن همان است که در حد سرقت آمده است یعنی اول دست راست بریده و خونش بند آورده می‌گردد، سپس پای چپ بریده و خونش بند آورده شود، اگر در هر دو مورد خون را بند نیاوردند اجرای حد جائز است، اگر محارب فاقد یک عضو باشد به عضوی که دارد اکتفا می شود و عضو دیگری به جای آن بریده نمی شود[۱۵۴].


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

گیل فورد در این نظریه، دو عامل «تفکر همگرا» و «تفکر واگرا» را از یکدیگر متمایز می­ کند و کلید خلاقیت را در تفکر واگرا می­داند. تفکر واگرا یک جسجوی ذهنی است که به دنبال تمام راه ­حل­های ممکن برای یک مسأله است و در مقابل تفکر همگرا قرار دارد که در آن فرد می­ کوشد تا با ادغام اطلاعات به روش منطقی فقط به یک پاسخ صحیح برسد.

در نظزیه گیل فورد، تفکر واگرا از چند عامل مختلف تشکیل شده است. عوامل یا ویژگی­های تشکیل دهنده تفکر واگرا به شرح زیرند(سیف،۱۳۸۲):

سیالی(روانی) : تولید تعدادی اندیشه در یک زمان معین

انعطاف پذیری (نرمش) : تولید اندیشه­ های متنوع و غیر­معمول و راه ­حل­های مختلف برای یک مسأله.

تازگی(اصالت) :استفاده از راه ­حل­های منحصر به فرد و نو

گسترش(بسط) : تولید جزئیات و تعیین تلویحات و کاربردها

ترکیب: کنار هم قرار دادن اندیشه­ های نا همخوان

تحلیل: شکستن ساختارهای نمادین به عناصر تشکیل دهنده

سازمان دادن: تغییر شکل دادن طرح­ها، کارکردها و موارد استفاده­ها

پیچیدگی: توانایی برخورد کردن با تعدادی اندیشه مختلف و مرتبط به طور هم زمان

از میان ویژگی­های بالا سه ویژگی نخست از همه مهم­تر هستند.

نظریه تورنس: یکی دیگر از دانشمندانی که درباره خلاقیت نظریه­پردازی کرده و پژوهش زیادی انجام داده پاول تورنس است. تورنس به دو دلیل از شهرتی بین‌المللی در این زمینه برخوردار است؛ یکی به دلیل نظریه خلاقیت و کیفیت آموزش آن و دوم به دلیل ابداع آزمون-های تفکر خلاق مینه سوتا.

تورنس در جدیدترین اظهار نظرش در مجله بازنگری روانشناسی پرورشی سه تعریف برای خلاقیت به دست داده است. یک تعریف پژوهشی، یک تعریف هنری و یک تعریف وابسته به بقاء(سیف،۱۳۸۶).

در تعریف پژوهشی او، تفکر خلاق یا آفریننده عبارت است از: فرایند حس کردن مشکلات، مسائل؛ شکاف در اطلاعات، عناصر گم شده، چیزهای ناجور، حدس زدن و فرضیه‌ها، تجدیدنظر کردن و دوباره آزمودن آن ها و بالاخره انتقال نتایج.

تورنس در تعریف هنری خود از خلافیت یا آفرینندگی به موارد زیر اشاره ‌کرده‌است:

    • آفرینندگی مانند خواستن دانستن است.

    • آفرینندگی مانند عمیق تر حفر کردن است.

    • آفرینندگی مانند دوباره نگاه کردن است.

    • آفرینندگی مانند گوش دادن به بوهاست.

    • آفرینندگی مانند خط زدن خطاهاست.

    • آفرینندگی مانند رفتن به آب­های عمیق است.

  • آفرینندگی مانند دست­دان با فرد است.

تورنس (۱۹۹۸) در تعریف وابسته از آفرینندگی قدرت کنار آمدن فرد با موقعیت­های دشوار را ذکر ‌کرده‌است.

نظریه دبونو درباره خلاقیت: ادوارد دبونو صاحب نظریه تفکر جانبی و ابداع کننده این اصطلاح، اعتقاد دارد که تفکر جانبی نوعی تفکر است که با بصیرت، خلاقیت و طنز شباهت دارد(میلر،۱۹۸۳).

به عقیده وی این تفکر نوعی اندیشیدن به مسأله و نگریستن به جنبه­ ها و زوایای گوناگون آن است که می ­تواند منجر به ایجاد ایده­های جدید شود. به زعم دبونو؛ خلاقیت شامل گسستن از الگوهای تثبیت شده است تا بتوان به مسائل به شکلی جدید نگریست.

به نظر دبونو ذهن یک نظام نقشه­سازی است که مرتب به خلق و تشخیص نقشه­ها و طرح ها مشغول است. این نقشه­های اطلاعات، هرچند که برقراری ارتباط را تسهیل ‌می‌کنند نارسایی­ها و محدودیت­هایی نیز دارند. از جمله این محدودیت­ها آن است که نقشه­های ذهنی به تثبیت شدن یا غیر منعطف شدن گرایش دارند و این موضوع مانع رشد خلاقیت است.

او می­گوید آموزش و پرورش با تأکید بر رشد نقشه­های مفهومی بر تجدید ساختار این نقشه­ها و تحریک دستیابی به نقشه­های جدید(خلاقیت) توجه اندکی دارد.

هدف از تفکر جانبی ایجاد نگرشی متفاوت بر چیزها، تغییرساخت قالب­های ذهنی و پیوند دادن اطلاعات به شیوه­ای نو در ایجاد ایده­های نو ‌می‌باشد. دبونو تفکر جانبی یا تفکر افقی را در کنار نوع دیگری از اندیشیدن که تفکر عمودی نامیده می­ شود قرار می­دهد. تفکر عمودی تقریبا معادل تفکر همگرای گیل فورد است که همواره در پی کشف تنها راه حل صحیح مسأله حرکت می­ کند. تفکر عمودی؛ منطقی، انتقادی و قضاوت گراست در صورتی­که تفکر جانبی مولد و خلاق است(سلیمانی،۱۳۸۱).

بشارتیان(۱۳۸۰) به نقل از دبونو؛ اختلاف بین تفکر عمودی و تفکر جانبی را شامل موارد زیر می­داند:

    • تفکر عمودی انتخاب کننده است، تفکر جانبی تولیدکننده و مولد است.

    • تفکر عمودی دارای توالی است، تفکر جانبی می ­تواند پرش انجام دهد.

    • تفکر عمودی مسیر مطمئن­تری را برمی­گزیند، تفکر جانبی در پی کشف مسیر نامطمئن­تر است.

  • تفکر عمودی یک جریان معین است، تفکر جانبی جریانی احتمالی است.

تفکر جانبی جانشین تفکر عمودی نیست، هر دو مورد نیاز هستند، آن ها لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند.

دبونو برای کسب و توسعه مهارت­ های تفکر جانبی روش­های متعددی را پیشنهاد کرده و در ذیل هر روش ضمن تشریح ماهیت آن شیوه، راهکارهای ارتقای مهارت­ های آن را نیز بیان ‌کرده‌است(دبونو،ترجمه بشارتیان،۱۳۸۰).

۱۹- ۲- ۲- سازمان چیست؟

با مروری بر ادبیات موجود درباره سازمان ملاحظه می­کنیم که نه تنها از منظر رشته­ های علمی گوناگون تعاریف متفاوتی از آن صورت گرفته است، بلکه در درون هر رشته خاص نظیر جامعه شناسی، بر اساس الگوها و چارچوب مفهومی گوناگون، تعاریف متفاوت و گاه غیر قابل جمعی از این مفهوم ارائه شده است در یک تعریف کلی، سازمان عبارت است از نهادی اجتماعی است که هدف های جمعی را تعقیب می­ کند و بر چگونگی اجرای فعالیت­هایش نظارت و کنترل دارد و دارای مرزهای مشخصی با محیط پیرامونی خود است.

در جامعه شناسی، سازمان به مثابه یک فعالیت برنامه­ ریزی شده، هدفمند و مبتنی بر همکاری، بررسی می­ شود.

رویکرد علم مدیریت به بررسی سازمان نگاهی ابزاری است، زیرا سازمان برای یک شرکت یا مؤسسه وسیله دستیابی به اهداف آن است.

ریچارد ال دفت(۱۳۷۷،۱۹) معتقد است: سازمان علی­رغم تفاوت­های ظاهری فراوانی که دارند، به دلیل خصلت و ذات سازمان دارای ویژگی­ها و وجوه مشترک هستند.

    • نهادی اجتماعی­اند.

    • دارای هدف­اند.

    • ساختارآنها طراحی شده و دارای سیستم فعال و هماهنگ می­باشند.

  • با محیط خارجی ارتباط دارند.

کلید واژه دیگر، «ساخت» یا «ساختار» است. ساخت از دیگر مفاهیم مناقشه برانگیز در علوم اجتماعی و جامعه شناسی است. هر پارادایمی تعریفی خاص ارائه می­دهد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

۲-فعالیت های شناختی ؛از قبیل تلاش برای داشتن دیدگاهی واقع بینانه و مثبت نگر به زندگی ،تفکر ‌در مورد ایجاد شادمانی و تلاش برای عمل نمودن به آن .

۳-فعالیت‌های ارادی:از قبیل تلاش کردن برای دست یابی به اهداف شخصی ، تلاش کردن برای داشتن زندگی هدفمند و معنا دار (شلدون و لیمبومیوسکی،۲۰۰۳).

۲-۳-۴-۱۲ شادی درنظریه فوردایس

از دیدگاه فور دایس (۲۰۰۰)شادی ،سرور و مسرت ،ارمغان اصلی طبیعت در زندگی به انسان است ،محرک و اهام بخش رفتارهای انسانی است که لایتناهی به نظر می‌رسد و از ابتدایی ترین تلاش های جسمانی برای بقاء ،تا والاترین موفقیت های علمی و هنری او را در برمی گیرد .شادی ،جرقه حیات بخش زندگی است ، تنها پدیده ای که اندیشه را برای پروراندن ،سرود را برای نواختن و حتی غذا را برای خوردن ،ارزشمند می‌سازد .به نظر فوردایس ،شادکامی باید تنها گمشده ی انسان در جهان باشد.گذشته از این ها ، اگر موفقیت،شهرت ،سعادت و عشق باعث،سرورنشئد،دیگر به چه دردی می خورند ؟شادی ،یک هیجان مثبت است که توسط لغاتی چون خرسندی ،احساس بهزیستی و رضایت ،توصیف می شود .شادمانی ،پایان ارزشمند عمل انسان و به مفهوم به رضایت کلی نسبت به زندگی خویش است . شادی ،مهمترین پاداش طبیعت در زندگی است.

به زعم وی اگر معتقد باشیم که شادکامی با جنبه‌های خاصی از شخصیت ،نگرش های افراد و انتخاب هایی که می‌کنند و میزان و نوع فعالیت هایی که انجام می‌دهند در ارتباط است ،در این صورت،شادکامی را می توان آموزش داد (فوردایس٬ ۲۰۰۳).ازدیدگاه فوردایس (۲۰۰۳)برای پژوهشگرانی که با امکان پذیری آموزش شادکامی اعتقاد دارند،سه سٶال اساسی مطرح است:نخست اینکه ، آیا ویژگی های خاص شناختی –رفتار ی افرادشاد را که بتوان به دیگران آموزش داد ،می توان جداسازی کرد؟دوم اینکه ،آیا افراد دیگر،واقعا”می آموزند این ویژگی ها را درخود ایجاد کنندوآنهارادرخودبپرورانند؟سوم اینکه ،اگر این مسأله را آموختند ،آیا در نتیجه شاد تر خواهند شد؟پژو هش های فوردایس ‌در مورد امکان پذیری افزایش شادکامی ‌از چندین دهه ی قبل آغازشد. در پژوهش های منتشرشده اولیه،سه بررسی انجام شد (فوردایس ،۱۹۷۷)و چندین راهکار افزایش شادمانی تحت شرایط منغییر مورد بررسی قرار گرفتند که همگی آن ها سطح شادکامی افراد مورد آزمایش را ارتقاء بخشیدند.

در مقاله بعدی فردایس (۱۹۸۳)گزارش خود را درمورد چهار آزمایش موفقیت آمیز دیگرارائه کرد که یکی از آن ها،بررسی دنباله دار یک مسأله بود و در پنج پژوهش جدید تر ،فوردایس (۱۹۸۳)به مقایسه کلاس های دانشگاه (که فقط در برخی ،شادکامی آموزش داده شده بود)پرداخت و به نتایج بسیار مهمی ‌در مورد افرادی که تحت آموزش شادکامی قرار گرفته بودند دست یافت .نتایج پژوهش دیگر پژوهشگران که به استفاده از راه کارهای مشابه فوردایس پرداخته‌اند ،مؤیدافزایش شادکامی از طریق آموزش است (آرگایل و همکاران،۲۰۰۳).

نگاهی اجمالی به اعطلاعات جمع‌ آوری شده در زمینه شادکامی ،نشان می‌دهند که تا کنون شادمانی را با عواملی همچون موفقیت ،طبقه اجتماعی ،سلامت جسمانی ،موقعیت شغلی ،شرایط اقتصادی و سیاسی خوب ،درآمد کا فی و شاید مهم ترازهمه عوامل تعیین کننده ی ژنتیکی ، مرتبط است که تغییر چشم گیر این موارد ، به ندرت در محدوه توانایی یک فرد می‌باشد با این حال ، ویژگی های خاصی وجود دارند که بارها و بارها در طی سال‌های متمادی در پژوهش ها ، نمایان شده اند نشان دهنده آن است که این ویژگی ها،ارتباط پایایی با شادکامی به دست داده‌اند و از نظر فوردایس یک مبنای پژو هش های برای بررسی آموزش شادکامی می‌باشند(فوردایس ،۲۰۰۳) .

مردم به طورمتفاوت وآشکاربه خیلی ازچیزها ‌از پایین ترین تا والاترین،ارزش وبها می‌دهند و در کل، دلیل ارزش دادن به آن ها را،نتایج و پیامدهای لذت بخش ‌و شادی آورآن ها می دانند.ماباید سعی کنیم بفهمیم چه چیزی باعث شادی خواهد شد. پی بردن به اینکه چه چیزی شادی ماراافزایش می‌دهد، توانای مارابه منظور رسیدن به آن ،بالا می‌برد.ما مغزهای بزرگی داریم که درمقایسه با حیوانات می‌توانیم آینده راپیشاپیش ببینیم،درصورتی که گونه های قبلی ما درچند میلیون سال قبل،توانایی آن رانداشتند پیش‌بینی کردن ،یک امر واقعی نیست وحتی دربعضی مواقع وبه لحاظ قانونی، احمقانه به نظرمی رسد اما به طورکلی این فرصت رابه ما می‌دهد تایک تعداد ۱۵ نفر از دانشجویا ن نهمین دوره روان شناسی مثبت ،انتخاب شدند و با نظارت دکتر شارون پارکرو دکتر جین و آنجلا داکورد مورد مداخله روان شناسی قرار گرفتند و به آن ها مطالبی از قبیل ،تمرکز بر روی نقاط مثبت خود، خو ش بینی و دوری از افکار منفی ،بیان احساس های مثبت و منفی ،داشتند وقتی آزاد و قدر دانی و سپاس گذاری آموزش داده شد .نتایج به دست آمده که زیر نظر دکتر کریس پترسون انجام گرفت ، بسیار شگفت انگیز بود نه تنها از میزان افسردگی ،اضطراب و عصبیت افراد کاسته شده بود بلکه شادکانی و رضایت از زندگی به میزان قابل توجهی در آنان ٬افزایش یافت (سلیگمن،۲۰۰۳).

به اعتقاد سلیگمن (۲۰۰۴)هدف اصلی روانشناسی مثبت ،افزایش شادمانی بر روی کره زمین است که شامل دو فراینده است :فراینده نخست ، سنجش معتبر و قابل اطمینان احساس های مثبت واثرات مثبت آن است که در دهی گذشته این شاخه از روانشناسی گام های مؤثر وچشمگیری در این خصوص برداشته است.مرحله ی دوم در این فراینده ، طبق بندی علمی است .

تعیین حدود ژنتیک :شواهدی از این موضوع که شادکامی ما تا حدودی به مسائل ژنتیکی ما بستگی دارد ، حمایت می‌کند یعنی ما بایک مقدار شادکامی که توسط ژن هایمان تعیین شده اند متولد می‌شویم .این ژن ها ، حدود ۵۰ درصد شادکامی ما را تعیین می‌کنند .بنا براین اگر تغییرات غیر منتظره در زندگی ما رخ دهد مثلا” یک بلیت بخت آزمایی برنده شویم یا اتفاق ناگواری برای مارخ دهد ، در حدود یک سال یا بیشتر ، سطح شادکامی ما به نکته تعیینی اش بر خواهد گشت .

موقعیت و شرایط: مدارک و شواهدی وجود دارند که نشان می‌دهند شرایط و موقعیت هایی که ما در آن زندگی می‌کنیم درمیزان شادکامی ما مؤثرند و ما همیشه نمی توانیم کنترل زیادی روی آن ها داشته باشیم .

برای مثال ، همیشه نمی توانیم در یک خانه ی مجللی که آرزویش را داریم زندگی کنیم و یا با ماشین دلخواه خود رانندگی نماییم ،اگر چه مدارک نشان می‌دهند که این تنها٬ در حدود۸ تا۱۵ درصد شادکامی را تعیین می‌کند که واقعا” خیلی زیاد نیست.

کنترل اختیاری: سومین عامل ، مهم ترین عامل درمعدله است چون می توانید آن را کنترل کنید و این موضوع تقریبا” شامل قسمت اعظمی از جنبه‌های زندگی می شود . شما دارای درجه بالایی از کنترل هستید که اعمال و افکارتان و روشی که برای زندگی کردن انتخاب می کنید را در بر می‌گیرد .شما هستید که ‌در مورد چیزی فکر می کنید ،انتخاب می کنید و در گذشته ، حال و آینده ،عمل می نمایید و به نظر می‌رسد تأثیر مهمی بر روی اینکه چگونه شاد باشید دارند و این بالای ۴۲ درصد می توان باشد.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

برخی مطالعات از میزان حق الزحمه به عنوان کیفیت حسابرسی استفاده کرده‌اند. پالمروس (۱۹۸۸) در تحقیق خود به ارتباط مثبت بین حق الزحمه حسابرسی و کیفیت حسابرسی دست یافته است.

پژوهش های انجام شده پیشنهادهای مختلفی را برای اندازه گیری کیفیت حسابرسی ارائه کرده‌اند.” تورنر[۳۵]” (۱۹۹۹) کیفیت حسابرسی را با بهره گرفتن از پیشنهادهای حسابرسان در اصلاح سود خالص اندازه- گیری کرده‌اند. برخی مطالعات دیگر نیز، کیفیت حسابرسی را به طور مستقیم ارزیابی کرده‌اند. برای نمونه، “لام و چنگ” (۱۹۹۴) سرپرستی کار و اعمال استانداردهای کنترل کیفیت را حین اجرای کار به عنوان تفاوت در کیفیت حسابرسی بررسی کرده‌اند (پور ایراندوست، ۱۳۹۱، ۹۱).

“دیویدسون و نیو” (۱۹۹۳) معیار اندازه گیری کیفیت حسابرسی را تفاوت بین سود پیش‌بینی شده و سود گزارش شده در شرکت های کانادایی قلمداد کرده‌اند. هرچه میزان این تفاوت بیشتر باشد کیفیت حسابرسی بالاتر و هرچه کمتر باشد، کیفیت حسابرسی پایین تر در نظر گرفته شده است. فرض اساسی در این تعریف این است که پیش‌بینی سود مستقل از کیفیت حسابرسی است، زیرا در دوره مورد بررسی این دو محقق، حسابرسان سود پیش‌بینی شده شرکت های کانادایی را فقط مورد بررسی اجمالی می‌دادند. ‌بنابرین‏، چنانچه کیفیت حسابرسی بالاتر باشد، توان مدیریت در دست یابی به سود پیش‌بینی شده کمتر شده و از این رو، انحراف بین سود پیش‌بینی شده و سود گزارش شده افزایش می‌یابد (پور ایراندوست، ۱۳۹۱، ۹۱).

۲-۲-۱۰٫ چارچوب کیفیت حسابرسی

کیفیت حسابرسی در اغلب پژوهش های تجربی انجام شده پیرامون کیفیت حسابرسی به نوعی در رابطه با ریسک حسابرسی تعریف شده است. ریسک حسابرسی آن ریسکی است که حسابرس درباره صورت های کیفیت حسابرسی را به مالی حاوی تحریفات با اهمیت، نظر نامعتبر ارائه کند. برای مثال، دی آنجلو (۱۹۸۱) کیفیت حسابرسی را به عنوان احتمال ارزیابی بازار از (الف) تحریف های با اهمیت موجود در صورت های مالی که توسط حسابرس کشف شده است. و (ب) گزارش تحریف های مذکور، تعریف نموده است.

تعریف دی آنجلو ویژگی های انتقادی از درک تأثیر حسابرسی بر اطلاعات صورت های مالی را نشان می‌دهد. بیانیه ی مفاهیم بنیادی حسابرسی، به توانایی حسابرس برای کنترل کیفیت اطلاعات تولیدی با اطمینان بخشی از مطابقت آن ها با اصول پذیرفته شده ی حسابداری می پردازد. مطابق قسمت (الف) از تعریف دی آنجلو این امر به شایستگی (صلاحیت) حسابرس یا توانایی کشف تحریفات با اهمیت مربوط می شود. قسمت (ب) از تعریف فوق، یعنی احتمال گزارشگری تحریف مذکور، موکول به استقلال حسابرس می‌باشد. از آنجا که تضاد منافع بین تهیه کنندگان و استفاده کنندگان اطلاعات منجر به افزایش تقاضا برای حسابرسی می شود، ‌بنابرین‏ استقلال باید ویژگی بنیادی حسابرسی باشد. درجه ی شایستگی (صلاحیت) و استقلال حسابرس به اجزای کیفیت حسابرسی (که تحت عنوان مراقبت حرفه ای حسابرسی اشاره شد) وابسته است.

نکته ی مهمی که در تعریف دی آنجلو وجود دارد این است که این تعریف در زمینه ی احتمالات ارزیابی شده بازار جای می‌گیرد. از این رو، این تعریف به درک بازار از اینکه آیا حسابرس عملیات حسابرسی را با شایستگی انجام داده و نیز میزان درک از استقلال حسابرس، وابسته است. دی آنجلو، با معرفی درک بازار از شایستگی (صلاحیت) و استقلال حسابرس به سمت تأکید بر اجزای کیفیت حسابرسی (که تحت عنوان حسن شهرت حسابرسی به آن اشاره کردیم) تغییر جهت می‌دهد. این مطلب به آنچه در بیانیه پژوهش حسابرسی شماره ۶ تحت عنوان توانایی حسابرس برای افزایش اعتبار صورت های مالی توصیف شده است، مربوط می‌گردد. حسن شهرت حسابرس اغلب در پژوهش های تجربی پیرامون کیفیت حسابرسی آزموده شده است. ‌بنابرین‏، اغلب در ادبیات مربوطه فاصله ی بین شایستگی (صلاحیت) و استقلال درک شده و واقعی مبهم می‌باشد. در راستای مطالب عنوان شده ترسیم نموداری وضعیت مذکور را بهتر نشان می‌دهد (حساس یگانه و قنبریان ، ۱۳۸۵، ۳).

نمودار ۲-۱٫ چارچوب کیفیت حسابرسی

کیفیت حسابرسی

حسن شهرت حسابرس

    • شایستگی درک شده

  • استقلال درک شده

مراقبت حرفه ای حسابرس

    • شایستگی درک شده

  • استقلال درک شده

محصولات کیفیت حسابرسی

اعتبار اطلاعات

درجه اطمینان استفاده کننده

نسبت به اطلاعات

کیفیت اطلاعات

به چه میزان اطلاعات شرایط اقتصادی واقعی را منعکس می کند

نمودار بالا رابطه ی بین ابعاد مختلف کیفیت حسابرسی را نمایش می‌دهد. این رابطه تأثیر اجزای کیفیت حسابرسی و محصولات کیفیت حسابرسی را بر اطلاعات صورت های مالی را ارائه می‌کند. اجزای کیفیت حسابرسی، یعنی حسن شهرت حسابرس و توانایی آگاهی دهندگی حسابرس، از ادبیات دانشگاهی و حرفه- ای برگرفته شده است. اجزای مذکور دو محصول کیفیت حسابرسی، یعنی اطلاعات ‌معتبر و اطلاعات با کیفیت را تحت تأثیر قرار می‌دهند[۳۶]. حسن شهرت حسابرس بر دیدگاه استفاده کنندگان از مراقبت حرفه ای حسابرس استوار است، که این مطلب هم عموما غیر قابل مشاهده است.

همان طور که والاس[۳۷] بحث می‌کند مراقبت حرفه ای حسابرس کیفیت اطلاعات را با بهبود مناسبت، کاهش آلودگی و کاهش سوگیری اطلاعات تحت تأثیر قرار می‌دهد. این موضوع نشان می‌دهد که توانایی حسابرس برای ارائه ی اطلاعاتی درباره ی تفاوت بین شرایط اقتصادی گزارش شده ی صاحبکار و شرایط اقتصادی غیر قابل مشاهده و ” درست ” صاحبکار کمینه می‌باشد. مهمتر از همه اینکه مراقبت حرفه ای حسابرس باید با گزارش مالی شرایط اقتصادی درست صاحبکار و کیفیت برتر اطلاعات ارتباط نزدیک تری داشته باشد. توانایی اثربخشی نظارت حسابرسی تحت تأثیر شایستگی و بی طرفی حسابرس (در واقع استقلال حسابرس) قرار دارد. ‌بنابرین‏ در سطح خرد می‌تواند رابطه مبهمی بین کیفیت اطلاعات درک شده و توانایی نظارت حسابرس وجود داشته باشد. به هر حال در تنظیم مجدد درک واقعیت اطلاعات افشا شده، انتظارات معقولی باید وجود داشته باشد (حساس یگانه و قنبریان ، ۱۳۸۵، ۴).

۲-۲-۱۱٫ مباحث نظری و شواهد تجربی در باب کیفیت حسابرسی


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

بند دوم: انواع اعتیاد

اعتیاد دارای انواع و دامنه­ای بس وسیع و مورث عوارض فردی و اجتماعی بسیار است. شایع­ترین آن
در بحث مربوطه به آسیب­ها و عوارض اجتماعی دو نوع است:

۱- اعتیاد به مواد مخدر

۲- اعتیاد به الکل، که در درجه بالای ابتلای آن به الکلیسم منجر می­ شود.

۱ـ موادمخدر: غرض از آن داروها و اشیایی است که آدمی با مصرف آن به صورت بلعیدن، تزریق کردن، احساس حالت خلسه ونشئه­ای می­ کند و در عالمی توأم با احساس رضایت فرو می­رود، اهم این موارد مرفین و هروئین است ولی انواع دیگری هم در برخی از جوامع وجود دارد مثل ال.اس.دی وحشیش، ماری جوانا و…. که مبتلایان با احساس لذت ونشاطی که در آغاز از مصرف آن احساس ‌می‌کنند ‌به‌تدریج‌ برطلب خود از مصرف مواد می ­افزاید و لحظه­ای به خود می­آیند که خود را قادر به ترک آن
نمی­یابند.

۲ـ الکلسیم: الکلسیم ناشی از مصرف افراطی الکل است به گونه ­ای که پس از مدتی احساس نوعی وابستگی غیرقابل ترک برای او پدید می ­آید. فرد ناگزیر است زندگی خود را بر سر مایه بگذارد. الکلسیم حالتی عصبی و هیجان آمیز بر فرد متولی می­سازد که این خود حالتی خطرآفرین است و بعلت آثار و عوارض ناگوارش به صورت یک مشکل حاد اجتماعی درآمده است.[۲۹]

بند سوم: تاریخچه اعتیاد

گرچه از دیرباز مسأله اعتیاد به مواد مخدر و نباتات مکیف در بین اجتماعات بشری وجود داشته است، از روزگار باستان، آشنایی و انس با پاره­ای از تخدیر کننده، به صورت ابتدایی در موارد ضروری و استعلاجی به معرض می­رسیده است.. سابقه کشت تریاک را در ایران ، برخی از نویسندگان به ۲۰۰ سال قبل منصوب داشته اند و سابقه صرف آن به عنوان مکیف از ۶۰ سال پیش ‌به این طرف رواج پیدا ‌کرده‌است و تا چند سال پیش اعتیاد در مجامع انسانی، مخصوصاً تریاک، الکل و سیگار بوده است ولی بشر تنها، طلب جو و کامجو در پی تأمین هوس­های زودگذر خود هر چند که به قیمت جان خود تمام گردد، به هر وسیله­ای روی ‌می‌آورد
و تفریحات مصنوعی و بدنی و زیان­بار را جایگزین تفریح و نشاط حقیقی پذیرا می­گردد. امروز افزایش تصاعدی و اعتیاد و آلودگی، ایجاب می­ کند که مسئله اعتیاد از دیدگاه­ های مختلف و زاویه­ های مختلف ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.[۳۰] در ادامه، به بررسی تاریخچه مواد مخدر در جهان، ایران و فقه می­پردازیم.

۱ ـ تاریخچه مواد مخدر در جهان

مواد مخدر سابقه­ای طولانی دارد ، در طول تاریخ انسان از مواد مخدر زمانی به عنوان دارو جهت التیام دردها استفاده می ‌کرده‌است و زمانی هم برای ایجاد لذت یا فرار از ناراحتی ها و همچنین درجشنها و مراسم مذهبی و گاهی توسط جادوگران مورد استفاده قرار می­گرفته است . با بررسی آثار مکتوب و لوحه های گلی که از سومریان باقی مانده است، چنین استنباط می شود که سومریان اولین کسانی بودند که تریاک را کشف کردند و علاوه بر اینکه از آن به عنوان یک داروی مسکن استفاده می‌کردند تدریجاً به عنوان یک مکیف
و مخدر نیز مورد استفاده قرار گرفت و نام گیاه شادی بخش نیز بر آن نهادند . علاوه بر سومر اقوام آشورمصر یونان و رم نیز تریاک را می شناختند و از آن استفاده می‌کردند .[۳۱] یونانیها تریاک را اپیوم نامیده و اطبا بزرگی نظیر سقراط ترکیباتی از تریاک را برای بیماری‌های مختلف جسمی و روانی تجویز می‌کردند . سابقه استفاده از مواد مخدر همانطوریکه اشاره شد بیشتر جنبه مصرف طبی داشت و فقط به دستور اطباء مصرف می شد . از آن زمان اعتیاد ابعاد وسیعی نداشت و به صورت مسایل اجتماعی و سیاسی بروز کرده و ابعاد سیاسی
و بین‌المللی به خود گرفته است . با شروع انقلاب صنعتی ( اواخر قرن ۱۷ و اوایل قرن ۱۸) و بسط تجارت
و ارتباط و از همه مهمتر نیاز صنایع نوپا انقلاب صنعتی به سرمایه روند جدیدی در مسایل مختلف جهانی آغاز شد . در این میان تریاک نیز نقش تازه ای پیدا کرد . این ماده در کنار سایر ترفندهای استعماری به عنوان وسیله برای جذب سرمایه کشورهای جهان سوم اضمحلال نیروهای انسانی و نابودی فرهنگ و اقتصادملی کشورها مورد مبادله کلان قرار گرفت .[۳۲]

عملکرد کمپانی هند شرقی در کشورهای آسیایی بخصوص در چین یک نمونه عینی است .با ظهور انقلاب صنعتی در انگلستان این کشور به منظور سرمایه گذاری صنعتی خرید مواد اولیه و خام صنایع و ادویه جات موجود در کشورهای آسیای شرقی نیاز شدید به سرمایه پیدا کرد اما به دلیل ضعف مالی بخصوص کمبود طلا و نقره کافی در این کشورتوجهش را به دیگر کشورها خصوصاًً کشورهای مستعمره متمرکز نموده
و برای نیل به اهداف خود به ترفندهای متعددی دست یابید . یکی از این شگردها توسل به تجارت تریاک درآسیای شرقی بود . [۳۳] این کمپانی با دردست گرفتن تجارت تریاک در آسیای شرقی بخصوص در کشور چین ، طی سالیان دراز تجارت سود برد و بسیاری از مردم این کشور را به دام اعتیاد کشاند . دولت چین که از شیوع تریاک و خروج سرمایه وحشت زده شده بود به مقابله با این کمپانی برخاست و تقاضای منع تجارت تریاک را از کمپانی مذبور نمود . اما این کمپانی به خواست دولت چین توجهی ننموده و بر عمل خود اصرار ورزید . به همین دلیل دولت چین مجبور به مصادره تریاکهای این کمپانی شد که نیروهای نظامی بریتانیا به پشتیبانی از کمپانی هند شرقی وارد مبارزه شدند و طی دو جنگ به نامهای جنگ‌های تریاک شکست سختی بر نیروهای نظامی چین وارد نمودند و نهایتاًً علاوه بر خسارت موفق شدند از چندین بندر چین برای حمل و نقل و توزیع تریاک استفاده نمایند . ‌به این ترتیب کشور چین طی سالیان دراز در اسارت مواد مخدر و اعتیاد قرار گرفت . اینگونه عملکرد استعماری در سطح جهانی برای گسترش مواد مخدر و نتایج مخرب حاصل از آن سبب شد تا درون کشورها قیام و اقداماتی قانونی علیه مواد مخدر و سوء استعمال آن انجام شود از طرفی به واسطه بین‌المللی و جهانی شدن این محفل اجتماعی زنگ خطر به صدا درآمده ، انگیزه همکاری کشورهای جهانی را علیه مواد مخدر برانگیخته و موجب برگزاری کنفرانس ها ، عقد قراردادهای دوجانبه و چند جانبه و تشکیل کنوانسیون های جهانی گردید .[۳۴]

۲ ـ تاریخچه مواد مخدر در ایران


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 آذر 1401نظر دهید »

1 ... 36 37 38 ...39 ... 41 ...43 ...44 45 46 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب