۲-۳ تامین مالی میان مدت
بدهی متوسط را به منزله وام گیری ها با سر رسید بیشتر از یک سال در کمتر از ۷ تا ۱۰ سال را طولانی مدت در نظر گرفته اند .بسیاری از تحلیل گران وحسابداران از تمایز میان بدهیهای متوسط وکوتاه مدت چشم پوشی می کنند.آنها فقط دو نوع بدهی را در نظر می گیرند یعنی بدهیهای کوتاه مدت باسر رسید یکسال یا کمتر وبدهیهای بلند مدت با سر سررسید بیش از یکسال زمانی که بدهیهای متوسط را به صورت یک مقوله جداگانه تعیین کرده اند(جهانخانی و عبده تبریزی، ۱۳۷۲) سه نوع متداول هستند :
۲-۳-۱ قرارداداعتباری مدور
همانطور که پیش از این بحث کردیم این حد اعتباری تضمینی است که به موجب آن بانک توافق می کند پول را بر اساس تقاضا در دوره بعدی غالبا ۲تا ۳ سال قرض دهد.
۲-۳-۲ وام دوره ای
این وامی از یک بانک اداره مالی شرکت بیمه یا سایر موسسات سرمایه گذار برای مدت یک تا هفت سال می باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۳-۳ اجاره
این قرار دادی است که استفاده از دارایی ها را بدون مالکیت نسبت به آنها منظور می کنند. مالک و یا موجر توافق می کند که اجازه استفاده از دارایی های ثابت را به جای پرداخت اجاره در طی مدت زمانی معین به استفاده کننده یا مستاجر می دهد(جهانخانی و عبده تبریزی، ۱۳۷۲).
۲-۳-۴ وامهای بانک تجاری
بانکهای تجاری نخستین وام دهندگان متوسط دوره، به شرکتهای دادو ستد کننده هستند. به طور کلی وامها را برای دوره های تا سقف هفت سال ایجاد نموده اند، اگه چه گاهی اوقات وامها را با سررسید طولانی تری در نظر گرفته اند. برخی از ویژگیهای وامهای بانک تجاری عبارتند از:
۲-۳-۴-۱ وثیقه
به طور کلی بانک تجاری، وثیقه را برای تضمین وام دوره ای نیاز دارد. معمولاَ دارایی ثابتی نظیر یک وسیله نقلیه ، کشتی یا قطعات ماشین آلات را به عنوان وثیقه برای وام گرو گذارده اند.
۲-۳-۴-۲ مشارکت
بانک تجاری را با قانون مربوطه به مقدار پولی که لازم است آنرا به یک مشتری وام دهند محدود کرده اند بانک ممکن است برای یک وام کلان گروهی از بانکها را به همراه وام گیری بخشی از پول تشکیل می دهد. عمل با هم بودن گروهی از وام دهندگان که احتمال خطر یک وام کلان واحد را می گستراند، مشارکت می نامند. (فرشاد گهر و شهیدی، ۱۳۷۵)
۲-۳-۴-۳ نرخ ثابت در مقابل نرخ متغیر
بهره ای که در وام دوره ای از سوی یک بانک تجاری مقرر گردیده و پیشاپیش تعیین کرده اند به یکی از دو صورت زیر استفاده می گردد. وام با نرخ ثابت، نرخ بهره واحدی برای دوره کامل دارد. در اغلب موارد متداول، وام با نرخ متغییر بهره ای را مطالبه کرده است که با نرخ رایج بازار سهام برابر می باشد و با تغییر در سطوح بهره، متغییر و متنوع خواهد گردید برای مثال نرخ ۱۵% بیش از نرخ اولیه هر سه ماه یک بار با تغییر نرخ اولیه تغییر خواهد کرد. وامهای بانک تجاری مزیتها و مضراتی برای شرکت دارد. این مزیتها بر پایی یک ارتباط کاری را با بانکها می تواند پیشا پیش به نتیجه برساند و تخصص مالی متصدی بانک را شامل می شود آن همچنین می تواند معرفی مشتریان توانا وبالقوه و اطلاعات در مورد یک نوع بستانکاری یا عرصه های شغلی را فراهم نماید مضرات نیازهایی را در بر می گیرند که اطلاعات محرمانه را افشا می سازد و محدودیتهایی که ممکن است آنرا در قسمتی از قرار داد وام اعمال کرده باشند.
۲-۳-۵ وام های شرکتهای بیمه
تعدادی از شرکتهای بیمه عمر وامهای دوره ای را برای مشاغل می سازند در حالی که بانکهای تجاری وامهارا برای شرکتها دارای اندازه و احتمال خطر متنوع مقرر می سازند شرکتهای بیمه برای شرکتهای بزرگ بسیار سرمایه دار بر وامهای دارای احتمال خطر کمتر تمرکز می کنند شرکتهای بیمه بخاطر ثبات بیشتر اعتباری مشتریانشان تمایل به ارائه مؤعد پرداختهای ده ساله یا بیشتر دارد و وامهایی را عرضه می کند که از وامهای قابل استفاده بانکهای تجاری بیشتر هستند ودر برخی موارد حتی وامهای بی وثیقه را ارائه می کنند مزیت مهم و اصلی وامهای دوره ای شرکت بیمه مبالغ پولی طولانی مدت و بیشترش نسبت به سرمایه گذاری بانک تجاری هستند . مضررتهای اصلی وعمده این وامها نرخ بهره های نسبتا بالا هستند واین واقعیت که فقط معتبرترین مشاغل را تضمین می کند .این وامهارا اکثراوقات با گرو گذاری دارایی تضمین کرده اند وشروطی مشابه به وامها یی که شرکت بیمه عمر آن را ایجاد کرده است ،دارد(شباهنگ، ۱۳۸۴).
۲-۳-۶ وام های شرکتهای مالی وسازندگان تجهیزات
شرکتهای مالی تجاری وسازندگان تجهیزات صنعتی وامها را برای کمک به خرید دارایی های ثابت ایجاد می کنند. این وامها ممکن است شرکت را مستلزم سازد تا ۱۰تا۳۰% پول را نقدا بپردازد وباید دارایی ها را گرو بگذارد تا وام را تضمین کند به طور کلی وامهای دورهای شرکتهای بیمه یا صاحبان کارخانه در کمتر از ده سال قابل پرداخت می باشند و نرخهای بهره ای بیشتری را نسبت به وامهای بانک یا شرکت بیمه در بر می گیرد.
۲-۳-۷ وام دهی نقدینگی جاری در برابر بهای موجودی
بانکهای تجاری خصوصی وشرکتهای بیمه تمایل دارند به نسبت اعتدال وام دهی شان به صورت وامهای متوسط دوره در مقوله واقع گردند نخستین وام دهندگان موجودی هستند که در جستجوی وامهایی می باشند که با بهای موجودی وثیقه به طور کامل آنرا تضمین کرده اند برای مثال اگر ماشین جدیدی را به مبلغ ۶۰۰۰ دلار وماشین کهنه یک ساله را به مبلغ ۴۵۰۰ دلار بفروشند وام دهنده موجودی بیشتر از ۴۵۰۰ دلار بهای باز فروش اتومبیل را وام نخواهد داد وام دهندگان موجودی ممکن است فقط بخواهند ۵۰یا۶۰درصد بهای یک موجودی را وام بدهند( میر و دیگران، ۲۰۰۵). نوع دوم وام دهندگان نقدینگی جاری را در بر می گیرد که در جستجوی وامهایی هستند که موجودیهارا در دادو ستد کم خطرتر وثابتی به کار خواهند برد تا نقدینگی را برای پرداخت تمام وکمال وام ایجاد سازند برای مثال بانکی که بر روی یک هواپیما سرمایه گذاری کرده است تا بر اساس قراردادی ثابت برای تحویل نامه های پستی استفاده کند می تواند منافع این قرارداد را به عنوان نوعی وثیقه برای وام در نظر بگیرد وام دهنده نقدینگی جاری نیازمند گرویی برای این موجودی می باشد اما وثیقه اولیه را به عنوان منافع به کار گیری این موجودی در نظر گرفته اند(ماسولیس[۳۰]، ۲۰۰۸).
۲-۴ ابزارهای ویژه تامین مالی بلندمدت
ابزارهای ویژه تامین مالی تامین مالی بلندمدت عبارت است از:
۲-۴-۱ سهام عادی
انتشار سهام عادی یکی از روش های متداول تأمین مالی بلندمدت شرکت است. دارنده سهام عادی، مالک حقوق باقیمانده شرکت تلقی می گردد. یعنی در صورت ورشکستگی یا انحلال شرکت، پس از پرداخت کلیه بدهی ها و حقوق دارندگان سهام ممتاز، دارایی های باقیمانده به صاحبان سهام عادی تعلق می گیرد( میر و دیگران، ۲۰۰۵).
مزایای انتشار سهام عادی
- سهام عادی هیچ گاه به سررسید نمی رسد و یکی از روش های دائمی تأمین مالی به حساب می آید.
- انتشار و فروش سهام جدید باعث خواهد شد که انعطاف پذیری شرکت به لحاظ تأمین مالی در آینده بیشتر شودو در زمان مواجه شدن شرکت با محدودیت تأمین مالی از طریق استقراض، از این روش استفاده کند.
- الزام قانونی به پرداخت سود سهامداران عادی وجود ندارد. بنابراین، انتشار سهام عادی، ریسک ورشکستگی و ریسک مالی شرکت را افزایش نمی دهد.
- می توان با سرعت زیاد و بدون تحمل هزینه بالا، سهام عادی را منتشر و به بازار عرضه نمود.
- شرایط اکثر شرکت ها به گونه ای است که با انتشار سهام جدید، تغییری در مالکیت و کنترل شرکت صورت نمی گیرد(فرانک و گویال، ۲۰۰۵).
موارد با اهمیت در انتشار سهام عادی
- هزینه خاص سرمایه مربوط به سهام عادی در مقایسه با سایر ابزارهای تأمین مالی، بیشتر است که به معنای بالا بودن هزینه تأمین مالی سهام عادی است. این هزینه باعث افزایش هزینه سرمایه شرکت می شود.
- سود سهام عادی پس از کسر مالیات، پرداخت می شود، درحالیکه بهره اوراق قرضه جزء هزینه های قابل قبول مالیاتی است.
- در برخی موارد شرایط مندرج در اوراق قرضه شرکت می تواند باعث محدودیت در پرداخت سود به صاحبان سهام عادی گردد.
- انتشار سهام جدید باعث کاهش موقت در سود هر سهم خواهد شد و اثار منفی بر قیمت سهام خواهد گذاشت.
- انتشار میزان قابل ملاحظه سهام می تواند باعث تغییر در مالکیت و مدیریت شرکت سهامی گردد(مرتون و راک، ۲۰۰۶).
۲-۴-۲ سهام ممتاز
شرکتی که اقدام به صدور سهام ممتاز جهت تأمین مالی خود می نماید، ریسک محدودی را تقبل می کند؛ زیرا هزینه سهام ممتاز تابعی از سود سهام از قبل تعیین شده است که معمولاً ارتباطی به میزان سوداوری شرکت ندارد. جهت تامین مالی از طریق انتشار سهام ممتاز، باید به نقاط قوت و ضعف ان دقت نمود(جی و ژانگ[۳۱]، ۲۰۰۵). نقاط قوت انتشار سهام ممتاز از دید شرکت انتشاردهنده، به شرح زیر است:
- برخلاف اوراق قرضه تعهد به سود تقسیمی سهام ممتاز منجر به دادخواهی نخواهد شد و عدم پرداخت سود تقسیمی متعلق به سهام ممتاز، شرکت را ناگزیر به اعلان ورشکستگی نخواهد کرد.
- شرکت با انتشار سهام ممتاز مانع از رقیق شدن سهام عادی نمی شود، درحالیکه در صورت انتشار سهام عادی با چنین وضعی مواجه می شد.
- انتشار سهام ممتاز باعث می شود که جریان نقدی مربوط به بازپرداخت اصل سرمایه کاهش نیابد، درحالیکه در مورد اوراق قرضه چنین وضعی ایجاد می شود.
انتشار سهام ممتاز دارای نقاط ضعف عمده ای نیز می باشد که تمایل شرکت ها را جهت انتشار این اوراق، تعدیل می کند:
- سود تقسیمی مربوط به سهام ممتاز از درآمد مشمول مالیات کم نمی شود. از این جهت هزینه سهام ممتاز پس از کسر مالیات از هزینه اوراق قرضه پس از کسر مالیات، بیشتر است.
- تصور سرمایه گذاران براین است که سود تقسیمی سهام ممتاز دارای یک هزینه ثابتی است. بنابراین، انتشار سهام ممتاز همانند اوراق قرضه باعث می شود که ریسک مالی شرکت و در نتیجه، هزینه سهام عادی بالا رود(ماریا و گارسیا، ۲۰۰۶)


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 27 آذر 1400نظر دهید »

شاعر به این نکته اشاره دارد که ” نَسرِ طایر” آشیانی ندارد (تنها پرنده ای که آشیان ندارد، چون صورت فلکی است). خودش را به نَسرِ طایر مانند کرده است (مفرد به مفرد).
در مصراع دوّم، از این تشبیه سود جسته است و به محبوب می گوید در عین بی آشیانی، دور از آشیانت (کویت) نبوده ام.
۲-۴-اضافه تشبیهی ( مفرد به مفرد )
خِلعت وصل چو بر قامت من راست ندید برتنم پیرهن صبر ، قبا کرد و برفت
(همان:۱۲۵)
راست : مناسب ( صفت لباس ) . راست ندید : مناسب ندید .
خِلعت: لباس اِهدایی از جامه خانه ی دربار به دستور شاه یا بزرگی دیگر به مصادر امور دولتی.
خلعت وصل ( وصل   خلعت ) تشبیه صریح . وجه شبه در خِلعت ، زیبایی و فناست و در “وصل” عزّت و خوشی که هر دو به یک مسئله بر می گردند.
قبا کردن : ایهام دارد الف ) کنایه بعید از چاک زدن و به این معنا در شعر آن روزگار آمده است. ب) قبا دوختن.
پیرهن صبر : تشبیه صریح ( صبر   پیراهن ) . صفات اخلاقی نیک در احادیث و کلام بزرگان به “ردا” ، ” لباس ” ، “قبا” و ” پیراهن” و … تشبیه شده است ، چر اکه لباس مایه حفاظت و زینت است ، صفات نیک نیز به همین گونه است .
محبوب پیراهن صبر بر تن من مناسب دید . محبوب کاری کرد که من پیراهن صبرم را چاک زدم و پاره کردم . در “قبا” یک معنای استعاری و مجازی وجود دارد که “قبا کردن” به معنای ” چاک زدن” آمده و آن این است که قبا دو شِقّه پارچه است که از جلو کاملاً تا پایین باز است و مثل پیراهنی است که از جلو ، دریده شده یا بُرش خورده و به صورت قبا در آمده باشد.
و برفت : تصور ذهنی دل نشینی دارد و آن کنایه از این است که محبوب نایستاد که حتّی حال و روز مرا ببیند ، گذاشت و رفت .
۲-۵-وجه شبه مرکب محسوس
هیات حاصله (ایماژ،تصویر،تابلو)ازامورمتعدداست ومنتزع ازچندچیزاست.
معمولا در تشبیه مرکب که هیأت منتزعه چند پدیده روی هم به مشبهٌ بهی که از چنذ پدیده مرکّب است، تشبیه می شود، دارای وجه شبه مرکّب حسّی است:
سر از البرز بر زد قرص خورشید چو خون آلود دزدی سر ز مَکمَن
(منوچهری، ۲۹۶:۱۳۷۲)
نوعاً وجه شبه در تشبیه مرکب، از مقولۀ یاد شده است امّا اگر در طرفین تشبیه، امور تخییلی هم در هیأت منتزعه، دخیل باشند، وجه شبه محسوس تخییلی و یا آمیزه ای از محسوس و تخییلی و معقول است.
۲-۶-تشبیه بلیغ و مضمر و مجاز به علاقه آلیّه و ملازمت
عمری به افسوس ز دستت نتوان داد عمر ار چه به افسوس برون می رود از دست
(خواجو:۷۵)
اغلب شاعران از گذشت عمر، افسوس خورده اند و کیست که با از دست دادن این نعمت بیمثل و مانندئ، افسوس نخورده باشد و یا نخورد؟!
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد وز دست اجل بسی جگرها خون شد
افسوس که نامۀ جوانی طی شد وان تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب فریاد! ندانم که کی آمد کی شد؟
(خیام،۴۳:۱۳۶۶)
خواجو، معشوق را به عمر تشبیه کرده است (وجه شبه: بی مثل و مانند بودن مشبه و مشبهٌ به) تشبیه معقول به محسوس پس بر اساس این تشبیه می گوید، افسوس چه فایده؟ تو عمری اگر می ماندی یا بمانی خوب است!
از دست رفتن. کنایه از نوع ایماء است که مجاز است از اراده به علاقه آلیّه) نیز در ساختار آن وجود دارد.
خواجو زیرکانه و با اضمار، یار را از عمر بهتر دانسته و شمرده است، چه حاضر است عمر را به افسوس از دست بدهد و برایش افسوس بخورد، امّا یار را، نه! ار چه (اگر چه) حرف ربط تعمیمی در مصراع دوم، تا اندازه ای بار معنای بلاغی را بر دوش دارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

“افسوس” مجاز است به علاقه ملازمت از “پشیمانی"، چه لازمۀ پشیمانی، اظهار تأسف است.
افزون بر این در تشبیه “عمری” با توجه به تعدّد وجه شبه (وجه شبه بین “عمر” (مشبه به) و “محبوب” علاوه بر با ارزش بودن و عدیم المثل (بی مانند) بودن، مایه و اصل حیات و زندگی بودن است. چه “عمر” نماد حیات و زندگی است و همۀ سرمایه آدمی ست و با وجود عمر، همۀ امور و آرزوها محقق می شود و بدون آن، مایۀ امید به زندگی و ادامۀ آن، از دست می رود. اگر به معنای لغوی واژۀ عمر که مصدر است و معادل عُمران (آبادی و رونق و سَرزندگی) است. دقّت کنیم، وجه شبه منشور مانند این تشبیه (محبوب   عمری) که مصدر است بیشتر معلوم و مایۀ اعجاب می گردد. آنچه شاعر در کف اراده و اختیاردارد و بدان می نازد و از آن بهره می برد تویی! حال اگر تو هم نباشی، دیگر چه برای خواجو می ماند؟ هیچ!
۲-۷-تشبیه ملفوف و مضمر
- حدیث زلف و رخ ولکش تو خواهد بود که بر صحیفۀ لیل و نهار خواهد ماند
(خواجو: ۱۹۱)
صحیفۀ لیل و نهار: لیل و نهار را به صحیفه (صفحه، کتاب) مانند کرده است. صحیفه به دو معناست: ورق ، کتاب. این واژه ها با هر دو معنا می تواند مشبهٌ به واقع شود. ضمنا لیل و نهار یادآور زلف سیاه و رخ پر فروغ محبوب است که در مصراع نخست از آن سخن رفته است.
تشبیه یاد شده از این منظر، ملفوف مضمر است.
۲-۸-تشبیه مفرد به مرکب و ایهام
شوریده ای است زلف تو کز بند جسته است خط تو آن نبات که از قند رسته است
آن هندوی سیه که تواش بنده کرده ای بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
(همان:۶۳)
“شوریده” به سه معنا آمده است: الف: ژولیده (با تبدیل “ش” به “ژ” و “ر” به “ل") و “زلف شوریده” به معنای زلف ژولیده است. ب) عارف و سالک مجذوب ج) عاشق ترش . در بیت، مشبه به (مشبه: زلف تو) است با قید (مضاف الیه) “تو” . “از بند جستن” هم ملایم مشبهٌ به است و هم ملایم مشبه و هر کدام به جهتی. “از بند جستن” (از بند جسته است) استعاره تبعیّه وصفی (جمله وصفی) است از “سرکش بودن زلف” (مشّاطه های قدیم می خواستند زلف را نرم و قابل انعطاف کنند امّا از عهده بر نمی آمدند و زلف فرفری، سرکج و پیچ خورده باقی می ماند و در شعر شعرا، همین حالت به سرکشی و ازبند جستگی، مانند شده است). خطّ تو (مور خط گرد صورت و لب ها) [مشبه] به نبات از قند رسته “تشبیه شده است که معنای حقیقی مجازی جمله، هر دو مورد نظر است امّا شاعر به معنای بلاغی و صورت خیالی ترکیب، نظر دارد. (قند استعاره است از لبها و نبات چون از قند به عمل می آمده استعاره است از مور خط صف شکنان ” سلحشوران، که بعدها حافظ نیز همین تعبیر را برای معشوق خویش آورده است.
“بند کردن” استعاره از پیچیدن و بافتن. هندوی زلف زنجیر تو (که تواش….) قلب بسیاری از سلحشوران را شکسته (به کنایه از “آنها محل نگذاشته است") ضمناَ معنای دیگر آن این است که سلحشوران در برابر زلف زنجیری تو، سپاه و صف آرایی کرده اند اما او به قلب (ایهام) سپاه زد و آن را در هم شکست!
۲-۹-جمع و مقید
گنبد گردندۀ بر پروزه یعنی آسمان درجهان آفرینش، آسیایی بیش نیست
(همان:۱۱۵)
“یعنی” در عربی فعل مضارع است به معنای “قصد می کند” امّا در فارسی به معنای “مانند” نیز هست. در اصل “یعنی” و “یعنی که” حرف ربط وابستگی است امّا در بیت بالا به معنای “مانند” نیز هست.
آسمان مانند گنبد گردندۀ پروزه (پروزه رنگ) است (تشبیه مفرد به مرکب) در مصراع دوّم همین “آسمان” را به “آسیا” تشبیه کرده است (مفرد به مفرد) یا وجه شبه: گِردی وگردان بودن:
این تشبیه، از نوع تشبیه جمع است.
۲-۱۰-اضافۀ تشبیهی و مقیّد
آصف ثانی چرا خوانی دبیر چرخ را زانکه اودر کوی دانش، کدخدایی بیش نیست
(همان:۱۱۵)
دبیر چرخ: عطارِد یا تیر را دبیر فلک (چرخ) می نامند. “آصف” وزیر سلیمان وا‍ژۀ مزبور عربی است و آزیف یا آسیف تلفّظ می شده است. آصف ثانی (آصف دوم) جانشین آصف در مقام و رتبه. دبیر چرخ (عطارد یا تیر) را به آصف ثانی در وجاهت و مقام تشبیه نموده است (تشبیه مقید) کوی دانش (دانش   کوی). کدخدا: بزرگ ده. شاعر دبیر چرخ را کدخدایی دانسته است!
۲-۱۱-تشبیه معقول به محسوس و مفرد به مفرد
به بازار او نقد قلب درست روان است لیکن عیاریش نیست


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 27 آذر 1400نظر دهید »

عباداله، ا،ایرانیان، ج،پارسا نژاد، م.(۱۳۹۰).بررسی رابطه بین خلاقیت سازمانی و رضایت شغلی با استرس شغلی در بین کارکنان سازمان جهادکشاورزی استان فارس،فصلنامه تازه های روان شناسی صنعتی،سال دوم،شماره هشتم،صص۸۴-۷۱٫
علاقه بند، ع. (۱۳۸۷). مدیریت عمومی. تهران: نشر روان.
فرازمند، ع. (۱۳۸۲). نوآوری در مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ظرفیت سازی در عصر جهانی شدن، ارائه شده در کنفرانس ویژه در باب مدیریت منابع انسانی در تهران، اکتبر ۲۰۰۳٫
قلی پور، آ. (۱۳۸۶). مدیریت رفتار سازمان (رفتار فردی)، تهران: انتشارات سمت.
قنبری، س.، عطائی، ن ، کریمی، ا. (۱۳۹۱). بررسی سطح رفتار شهروندی سازمانی کارکنان دانشگاه بوعلی سینا همدان، نشریه علمی-تخصصی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان- دوره چهارم. شماره ششم.
کچویی، ن. (۱۳۹۲). بررسی رابطه بین ذهنیت فلسفی مدیران و رفتار شهروندی سازمانی معلمان با اثربخشی سازمانی مدارس ابتدایی شهر اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه بو علی سینا همدان.
کریمی، ا. (۱۳۹۱). بررسی رابطه بین خلاقیت و هوش هیجانی مدیران با میزان کاربست مؤلفه های سازمان یادگیرنده در مدارس راهنمایی و متوسطه دولتی شهر اراک. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه بو علی سینا همدان.
گاردنر، ک. ت.، ریوا ، م. ای. (۱۳۸۶). به دنبال خوشبختی (ترجمه ندا شادنظر). تهران: نشر افراز (بی تا).
گل پرور، م، وکیلی، ن ،آتش پور، ح. (۱۳۹۰). بررسی رابطه دشواری هدف و رهبری تحول گرا با رفتار شهروندی سازمانی و تعهد عاطفی. ماهنامه دانشور رفتار، شماره ۵، ص ۱۷۷٫
گلستان هاشمی، س. م. (۱۳۸۰). خلاقیت و نوآوری سازمانی و فناورانه. مجله رهیافت، شماره ۲۶٫
گلمن، د. (۱۳۸۹). علم جدید هوش اجتماعی، ترجمه حمید رضا بلوچ، قم: نشر رخ مهتاب، (تاریخ انتشار به زبان اصلی ۲۰۰۶).
گلمن، د. (۱۳۸۹). هوش هیجانی، ترجمه نسرین پارسا، تهران: نشر رشد.
گلمن، د. (۱۳۷۹).هوش عاطفی(ترجمه حمیدرضا بلوچ). تهران: انتشارات جیحون.
گودرزی، ع. م. (۱۳۸۴). نقش هوش در ارتقاء عملکرد مدیران. خلاصه مقالات همایش دین و رسانه. تهران: فرهنگستان علوم.
گیلانی، م. (۱۳۹۲). بررسی رابطه بین هوش اجتماعی و هوش فرهنگی کارکنان با اثربخشی سازمانی سازمان آموزش و پرورش استان ایلام، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت آموزشی، دانشگاه بو علی سینا همدان.
محبوبی، ط ، توره، ن. (۱۳۸۷). آسیب شناسی خلاقیت و نوآوری در دانشگاه، فصل نامه دانشگاه آزاد اسلامی ۳۷، سال دوازدهم، شماره۱٫
محقر، ع ، احمدی، الف ، دهقان، م ، غریبی، م ، خارلقی، ا. (۱۳۸۸). بررسی تأثیر رفتار شهروندی سازمانی بر اجرای موفقیت آمیز مدیریت کیفیت جامع و عملکرد سازمانی، اولین کنفرانس ملی مدیریت رفتار شهروندی سازمانی، دانشگاه تهران.
مهرآذر،ز.(۱۳۹۱).بررسی رابطه بین مهارتهای سازمانی مدیریت زمان با خلاقیت سازمانی در بین مدیران مدارس مقطع متوسطه شهر همدان.پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه واحد ساوه.
محمدی، م. (۱۳۸۸). رفتار شهروندی سازمانی: رفتار جامعه پسند در کار، تدبیر، شماره ۲۰۹، مهر۸۸٫
محمدیان حسین آبادی، ا. (۱۳۸۶). بررسی رابطه هوش هیجانی با هوش اجتماعی، مجموعه مقالات دومین کنگره انجمن روانشناسی ایران، تهران: انتشارات دانشگاه اصفهان، صص۳۱-۱۴٫
مصطفوی، ب. (۱۳۸۸). بررسی مؤلفه های سازمان یادگیرنده در مدارس متوسطه و رابطه آن با میزان خلاقیت دبیران ناحیه یک شهر ارومیه. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تبریز.
مقیمی، م. (۱۳۸۴). رفتار شهروندی سازمانی از تئوری تا عمل، فرهنگ مدیریت، سال سوم، شماره ۱۱، ص۴۸٫
ملکی آوارسین، ص ، سیدکلان، م. (۱۳۸۷). بررسی رابطه بین هوش هیجانی و اثربخشی اعضای هیات علمی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد پارس آباد مغان، فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار، سال دوم، شماره دوم، ۱۲۳-۱۱۵٫
ملکی نیا، ع ، صادقی، م. (۱۳۸۸). بررسی وضعیت رفتار شهروندی سازمانی کارکنان دانشگاه رازی کرمانشاه، اولین کنفرانس ملی مدیریت رفتار شهروندی سازمانی، دانشگاه تهران.
مهرابی، م.، آشورزاده، ب، امیرتیموری، ش. (۱۳۸۶). هوش اجتماعی، مقالات دانش آموزی.
میرزا قادری، ع. (۱۳۸۶). بررسی رابطه بین سبکهای مدیریت، رابطه مدار، ضابطه مدار ) مدیران و روحیه معلمان شهرستان بوکان). پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت برنامه ریزی، دانشگاه آزاد تبریز.
میرقیداری،م.(۱۳۸۲).ماهیت و وجوه خلاقیت.فصلنامه خلاقیت و نوآوری شماره ۳ تابستان.
نادری، ع ، سیف نراقی، م. (۱۳۹۰). روش های تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی (با تأکید بر علوم تربیتی)، ویرایش پنجم، چاپ هشتم، تهران: ارسباران.
نادری، ف ، روشنی، خ. (۱۳۹۰). رابطه هوش معنوی و هوش اجتماعی با اضطراب مرگ زنان سالمند، فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ، سال دوم، شماره ششم، ۶۷-۵۵٫
نیای آرام، ع. (۱۳۸۳). خلاقیت و نوآوری در سازمان، مجله تدبیر، شماره ۸۵٫
نیکنامی، م، تقی پورظهیر، ع، دلاور، ع ، غفاری مجلج، م. (۱۳۸۸). طراحی و ارزیابی مدت علّی خلاقیت و نوآوری مدیران آموزشی شهر تهران. فصلنامه علمی – پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد واحد مرودشت، سال دوم، شماره ی پنجم.
اله یاری، س. (۱۳۸۹). بررسی رابطه هوش اجتماعی و رهبری اخلاق مدیران گروه های آموزشی در دانشگاه اصفهان و علوم پزشکی اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
هاشمی، ا ، صادقی فرد، ا. (۱۳۸۸). بررسی ارتباط بین انواع سبک تفکر و خلاقیت و نوآوری مدیران مدارس در شهرستان لاود.پایان نامه کارشناسی ارشد.
هومن، ح. (۱۳۹۱). شناخت رفتاری روش علمی در علوم رفتاری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی.
هویدا، ر ، نادری، ن. (۱۳۸۷). بررسی سطح رفتار شهروندی سازمانی کارکنان، پژوهش نامه مدیریت اجرایی، سال نهم، شماره ۱، صص۱۱۷-۱۰۳٫
الوانی، س.(۱۳۸۶). مدیریت عمومی، تهران، نشر نی.
الوانی، م ، پورعزت، ع.(۱۳۸۲)، عدالت اجتماعی، شالوده توسعه پایدار، کمال مدیریت، دانشکده مدیریت، دانشگاه شهید بهشتی، شماره۳-۲٫
یزدانی ، ح. (۱۳۸۵). ارزیابی وضعیت موجود کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از نظر نوآوری بر اساس مدل دکتر آمابیلی و ارائه راه کارهایی برای بهبود، پایان نامه کارشناسی ارشد، سازمان مدیریت صنعتی.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ب: منابع انگلیسی
Abraham, C. & Josman, Z. (2006). The relationship among emotional intelligence, task performance and organizational citizenship behavior. Human Performance, 19(4), pp. 403-419.
Ackfeldt, A.L. & Coote, V.L . (2005). “A study of organizational citizenship behavior in a retail setting". Journal of Business Research 58 ,pp.151-159.
Adam Rita, C.S. (2010). The effect of gestalt therapy and cognitive behavioural therapy group intervention on the assertiveness and self- esteem of women, For the degree Doctorof philosophy, wayne state university.
Albrecht, K. (2005). Social Intelligence: the New Science of Success: New York, Amason.
Albrecht, K., Francisco, S. (2008). Social Intelligence: The New Science of Success; Beyond IQ, Beyond EI, Applying Multiple Intelligence Theory to Human Interaction, Economics and International Business, Vol .5, No.1, 115-130.
Appelbaum, S., Bartolomucci, N., Beaumier, E., Boulanger, J., Corrigan, R. Dore, I., Girard, C. & Serroni, C. (2004). “Organizational citizenship behavior: acase study of culture, leadership and trust “. management decision,Vol.42, No.1, pp. 13-40.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 27 آذر 1400نظر دهید »

خیار شرط
خیار تخلف شرط
خیار شرط نتیجه تراضی و خیار تخلف از شرط نتیجه ی تخلف از تراضی و امتناع از اجرای تعهد ناشی از آن است.[۳۵] تشخیص در عمل این اثر مهم را دارد که اگر آنچه در قرارداد آمده خیار شرط باشد چون مدت آن معین نشده، باطل است و قرارداد هم باطل می نماید.[۳۶]
در حالی که اگر خیار تخلف از شرط تلقی شود نافذ است زیرا در این خیار لزومی ندارد مدت معلوم شود و به نظر نمی رسد که منوط شدن خیار به یاس از امکان اجرای آن از قواعد مربوط به نظم عمومی باشد و تراضی نتواند صرف تخلف از انجام شرط را سبب ایجاد خیار کند.
اختیار فسخ پیمان توسط کارفرما در مواد ۴۶ و ۴۸ ش.ع.پ مشاهده می شود. ماده ۴۶ تجلی خیار تخلف شرط و ماده ۴۸ تجلی خیار شرط می باشد لکن نه تمامی آنچه در ماده ۴۶ احصا شده، به معنای دقیق کلمه خیار تخلف شرط است و نه تمامی آنچه مربوط به ماده ۴۸ است، خیار شرط است و خیار فسخ ماده ۴۸ در کلیه موارد محدود به زمان معینی نبوده بلکه همزمان با انعقاد پیمان این حق ایجاد شده و به صورت مقتضی، موجود می باشد لیکن تحقق آن و تبدیل مقتضی به سبب کامل به تحقق یک حادثه خارجی که مربوط به زمان بعد از انعقاد قرارداد است موکول شده و چون زمان تحقق آن حادثه خارجی بعد از عقد معلوم نیست، بنابراین می توان گفت که خیار فسخ پیمان از ابتدا تا انتهای مدت وجود دارد. این ویژگی با ماده ۴۰۱ ق.م سازگاری ندارد. اما برای برطرف شدن ابهام موجود باید گفت: به نظر می رسد ماده ۴۸ ش.ع.پ در ابتدا، شرط خیار پیمان را بدون ذکر مدت بیان می کند و سپس ترتیبات و اقداماتی که پس از خاتمه ی پیمان از حیث چگونگی تحویل موضوع پیمان، نحوه ی تسویه حساب پیمانکار و سایر موارد دیگر را که انجام می شود می شمارد. از این روی موادی که بعضی امور مربوط به طرفین پیمان را به ماده ۴۸ ش.ع.پ مستند می کنند، ناظر به همان ترتیبات و اقدامات پس از خاتمه پیمان است نه مربوط به شرط خیار، بنابراین اگر ماده ۴۸ ش.ع.پ را به طور مستقل و صرف نظر از سایر مواد مرتبط با آن در نظر بگیریم یعنی این که اختیار فسخ کارفرما موکول به مدت معینی نباشد با توجه به ماده ۴۰۱ ق.م محکوم به بطلان خواهد بود. اما اگر مفهوم ماده ۴۸ ش.ع.پ را به سایر مواد مرتبط به آن محدود کنیم، نمی توانیم از آن حکم به بطلان پیمان دهیم و در صحت آن از این حیث تردیدی نیست.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همچنین موارد مندرج در ماده ۴۶ ش.ع.پ عمدتاً مربوط به شرط فعل بوده که پیمانکار به موجب آنها، نفیاً یا اثباتاً متعهد به انجام شرط شده است. در ماده ۲۳۷ ق.م مقرر شده است: «هر گاه شرط در ضمن عقد، شرط فعل باشد اثباتاً یا نفیاً کسی که ملتزم به انجام شرط شده است باید آن را به جا آورد و در صورت تخلف، طرف معامله می تواند به حاکم رجوع نموده تقاضای اجبار به وفای شرط بنماید.» در مواد ۲۳۸ و ۲۳۹ نیز پیش بینی شده در صورت غیر مقدور بودن انجام شرط توسط ملتزم، اگر انجام آن توسط دیگری مقدور باشد بخرج ملتزم موجبات انجام آن فعل، توسط حاکم فراهم می شود و اگر اجبار مشروط علیه برای انجام فعل مشروط ممکن نباشد و فعل مشروط هم از اعمالی نباشد که دیگری بتواند از جانب او آن را انجام دهد طرف مقابل حق فسخ معامله را خواهد داشت. در حالی که اختیار فسخ کارفرما با موازین پیش بینی شده در قانون مدنی، سازگار نیست اما از آنجا که مقررات مواد مذکور چهره ی تکمیلی دارد و تفسیری از اراده مفروض دو طرف بوده و از قواعد آمره نمی باشد،[۳۷] توافق برخلاف آن بلا اشکال است.
با توجه به اصول کلی خیارات، چنین استنباط می شود که در عقود متضمن شرط فعل، چنانچه طرفین برخلاف ترتیب پیش بینی شده در مواد ۲۳۷ الی ۲۳۹ ق.م تراضی نکرده باشند احکام مندرج در مواد یاد شده به عنوان اراده ی مفروض طرفین به آنها تحمیل می شود لیکن در حالتی که خلاف ترتیب مقرر در مواد فوق، تراضی نموده باشند موردی برای تعبیر و تفسیر اراده ی مفروض آنان باقی نمی ماند. نتیجه ای که در ارتباط با ضمانت اجرای تخلف از شروط موضوع ماده ۴۶ ش.ع.پ به دست می آید اینست که ماده مذکور هیچ گونه تعارضی با مقررات جاری در زمینه ی خیار تخلف از شرط فعل ندارد و شاید بتوان گفت که حق فسخ کارفرما یک نوع خیار فسخ قراردادی است.[۳۸]
گفتار سوم: مبنای فسخ
مبنای فسخ قرارداد ممکن است، متفاوت باشد؛ یعنی اینکه فسخ قرارداد مبتنی بر حقی است که یا به وسیلۀ توافق طرفین ایجاد شده است یا به وسیله ی حکم مستقیم قانون به وجود آمده است و این حق برای یکی از طرفین یا هر دو یا شخص ثالث می‌باشد.[۳۹]
بند اول: توافق طرفین
طرفین قرارداد می‌توانند ضمن عقد یا خارج از آن برای یک یا هر دو طرف معامله یا شخص ثالث، حق فسخ قرار دهند مثل اینکه شخصی ماشینی را به دیگری بفروشد و در آن شرط شود که هر کدام از طرفین یا شخص ثالث هر وقت مایل باشند، بتوانند ظرف یک ماه آن معامله را فسخ کنند، به این حق اصطلاحاً خیار شرط گفته می‌شود. همانطوری که در مواد ۳۹۹ و ۴۰۰ قانون مدنی به آن اشاره شده است.
بند دوم: حکم مستقیم قانون
قانون در مواردی برای جلوگیری از ضرری که به طور ناخواسته از قرارداد، متوجه یکی از دو طرف معامله است، به طور مستقیم به او حق می‌دهد که بتواند با فسخ قرارداد، از ضرر مذکور جلوگیری کند مثل این که کسی خانه‌ای را اجاره کند و پس از مدتی متوجه شود که سکونت در آن میسر نیست، که در اینجا به استناد مواد ۴۷۸ و ۴۷۹ قانون مدنی حق دارد عقد اجاره را فسخ کند.[۴۰]
گفتار چهارم: شرائط فسخ
۱) قصد؛ فسخ کننده باید انحلال قرارداد را اراده کند.
۲) رضا؛ فسخ کننده باید راضی به فسخ معامله باشد، و اگر با اکراه چنین کرد، این فسخ اثر حقوقی ندارد.
۳) اهلیت؛ کسی که می‌خواهد عملی حقوقی را فسخ کند، باید اهلیت این کار را داشته باشد و از نظر عقل و سن مشکلی نداشته باشد.
هر چند در «شرایط عمومی پیمان» حق فسخ به طور یک جانبه برای کارفرما پیش بینی شده لیکن اعمال فسخ مقید به وجود شرایطی می باشد که در صورت تحقق آن شرایط، کارفرما مستحق اعمال فسخ می گردد. همچنین باید دانست حق کارفرما در اعمال فسخ مطلق نمی باشد و این مفهوم از بند (الف) ماده ۴۷ ش.ع.پ مستفاد می گردد لذا در ذیل شرایط تحقق فسخ و کیفیت اعتراض پیمانکار در دو قسمت مورد بررسی قرار می گیرد:
بند اول: قصد انشاء
یکی از شرایط اصلی صحت فسخ، انشا فسخ با اراده فسخ کننده می باشد.
اعمال فسخ قرارداد مستلزم وجود قصد انشا بوده چرا که فسخ در زمره ایقاعات می باشد و اصولاً هر ایقاعی باید با قصد انشا اجرا شود تا منشا اثر گردد. فسخ کننده باید انتفاء قرارداد را اراده کند و اگر به قصد شوخی یا سهواً فسخ را اعمال کند، عمل او موجب انحلال قرارداد نخواهد بود. لذا برای اعمال در قراردادهای پیمانکاری نیز کارفرما باید صراحتاً انحلال قرارداد را اراده کند.
اعمال حقوقی به اعتبار اینکه محصول ارادهء دو شخص یا یک شخص باشد به عقد و ایقاع تقسیم می شود که در هر دو مورد اراده برای اینکه موثر باشد و بتواند درعالم حقوق ماهیتی را ایجاد نمایدباید مراحلی را طی کند پس از خطور ماهیتی در ذهن شخص به سنجش نسبت به آن بپردازد و سپس تردید را کنار بگذارد و نسبت به آن راضی گردد و در نهایت امر متصور را ایجاد نماید به آخرین مرحله که ماهیت حقوقی در آن ایجاد می شود قصد انشاء میگویند قصد انشاء در بین شرایط اساسی صحت معامله عنصر ایجاد کننده ی ماهیت حقوقی بوده و سایر عناصرتکمیل کننده آن می باشند بدین جهت قصد انشاء در حقوق خصوصی اهمیت خاصی را دارا است زیرا محور اصلی حقوق خصوصی اعمال حقوقی می‌باشد که قصد انشاء عنصر ایجاد کننده آن است از آنجایی که قصد انشاء یک کیفیت نفسانی است بدین لحاظ موضع دقیق آن در سیر روانی ایجاد یک عمل حقوقی کاملاً روشن نمی‌باشد بدین جهت برخی قصد را عنصر مستقل از رضا ندانسته و قائل به وحدت قصد و رضا می‌باشند. بالعکس برخی قائل به دوگانگی قصد و رضا بوده و قصد را مستقل از رضا تلقی می‌کنند .شرایط تاثیر قصد انشاء جهت ایجاد یک ماهیت حقوقی اختصاص یافته است که آیا اکراه و اشتباه قصد را از اثر می‌اندازد به عبارت دیگر با وجود اکراه و اشتباه آیا قصد انشاء بوجود می‌آید و اگر بوجود می‌آید آیا قصد مؤثری می‌تواند موثر باشد یا خیر؟[۴۱]
بند دوم: رضا
یکی دیگر از شرایط صحت فسخ، رضایت فسخ کننده است.
چون رکن اصلی لازم و کافی برای انعقاد کلیه قراردادها توافق دو اراده است(۱۹۰٫ق.م) و تشریفات خاصی برای شرایط قرارداد افزوده نشده است.
عقد رضایی قراردادی است که به صرف توافق ارادهی طرفین، به شرط اینکه به نحوی از انحإ بیان و ابراز شده باشد واقع می شود و تحقق آن به تشریفات خاصی مانند به کاربردن الفاظ معین یا تنظیم سند نیاز ندارد. پس در حقوق ما اصل اینست که (عقد با تراضی واقع می شود و نیاز به هیچ شکل خاصی ندارد.) در تمییز عقود رضائی، آنچه اهمیت دارد شرایط وقوع پیمان است نه اثبات آن. در برخی دیگر از قراردادها، توافق دو اراده در صورتی معتبر است که به شکل مخصوص و با تشریفات معین بیان شود. دراین نوع عقد که به آن (عقود تشریفاتی) می گویند، صورت عقد شرط وقوع آن است و توافقی که شکل مخصوص را دارا نباشد باطل است[۴۲].
در قراردادهای وزارت خانه ها ومؤسسات دولتی غالباً قیود و شوروطی ملاحظه می شود که در روابط معمولی بین افراد متداول نیست بلکه صرفاً ناشی از قدرت عمومی و حق حاکمیت دولت است.
اگر فسخ قرارداد از روی اجبار و اکراه صورت بگیرد باطل است. برخلاف اعمال حقوقی دو طرفه مانند عقد و قراردادها، فقدان رضا در ایقاع موجب بطلان آن خواهد شد نه عدم نفوذ و به همین دلیل رضایت بعدی مکره، در فسخ، سبب وقوع و تحقق آن نخواهد بود.[۴۳]
بنابراین در قراردادهای پیمانکاری برای تحقق فسخ، رضایت کارفرما در اعمال حق فسخ، لازم و ضروری می باشد.[۴۴]
به دلیل تفکیک قصد و رضا در حقوق مدنی ایران عیوب قصد و رضا کاملاً از یکدیگر متمایز شده است در بحث عیوب اراده موضوع اشتباه مطرح شد و در بحث عیوب رضا به مساله اکراه توجه خواهد شد قانون مدنی موا ۲۰۲ الی ۲۰۹ را به بحث اکراه اختصاص داده است ترتیب مواد قانون مدنی در بحث قصد و رضا (مواد ۱۹۱ الی ۲۰۹) نیز حاکی از آن است که عیوب و اشکالات این دو عنصر عقد از یکدیگر متمایز گردیده است لذا لازم است قبل از بیان مسایل مربوط به اکراه تعریف و بحث مختصری در خصوص (رضا) مطرح گردد.
اگر چه قانون مدنی برای رعایت شکل ماده ۱۹۰ در مقابل ماده ۱۱۰۸ ق.م .فرانسه، چهار بند برای شرایط اساسی صحت معاملات ذکر کرده است اما در واقع در بند یک ماده ۱۹۰ به دو شرط اساسی اشاره نموده است قصد و رضا دو شرط مستقل هستند و مفهوم آثار و احکام آنها با یکدیگر تفاوت دارد بنابراین در حقیقت تعداد شرایط اساسی صحت معاملات در قانون مدنی ایران پنج شرط می باشد و نه چهار شرط.
قصد در هر معامله عبارت است از اراده انشایی جدی که رابطه حقوقی خاصی را بوجود می آورد. در ایجاد این رابطه نیازی نیست که الزاماً مالک یا ماذون از طرف او رابطه را ایجاد کند بلکه حتی کسی که بر مال غیر معامله می نماید قدرت دارد این رابط را انشا کند (ر.ک ماده ۱۹۷ ق.م) و چنین رابطه ای معاملی شرط تأثیر و تنفیذ قصد است علت این توجیه روشن است زیرا اگر چه اصل رابطه حقوقی در عالم اعتبار به صرف قصد انشا محقق می گردد اما به دلیل آنکه در رابطه حقوقی همواره مال یا فعل متعینی مورد تملیک یا تعهد قرار می گیرد لازم است مالک صاحب مال یا فعل به تاثیر رابطه حقوقی رضایت داشته باشد. بنابراین بر خلاف نظر برخی نویسندگان تعریف رضا به شوق و اشتیاق به معامله صحیح نیست همچنان که صرف طیب نفس (به معنی خشودی) را نیز به معنای واقعی نباید رضا تلقی رد زیرا حتی در معامله مکره نیز اشتیاق به معامله وجود دارد و مکره برای گریز از تهدید انگیزه و اشتیاق به انجام معامله دارد همچنین ممکن است طیب نفس و میل در مقابل اکراه شدید؛ یعنی، الجا و اجبار - به نحوی که قصد سلب گردد - قرار گیرد اما طیب نفس به معنای مطلق خود حتی در حالت اکراه متعارف نیز وجود دارد. رضا به معنای حالتی است که نفس انسان در آن حالت آزادانه قصد می کند و رابطه حقوقی تاثیر خود را خواهد داشت والا اثر آن موکول به رضا خواهد بود در مورد معامله فضولی نیز به دلیل آنکه رضای معامله کننده بر مال غیر، اعتباری ندارد لذا با پذیرش تحقق اصل رابطه حقوقی , تاثیر آن موکول به رضای مالک می گردد.
به تعبیر برخی از فقها رضا عبارت از (تن در دادن) به معامله است در متون فقهی نیز معمولاً به جای (رضا)، (اختیار) به عنوان شرط صحت معامله مورد بحث قرار گفته است که این تعبیر نیز معنای مورد نظر را القا می کند.[۴۵]
بند سوم: اهلیت و صلاحیت
در زمان اعمال حق فسخ، فسخ کننده باید عاقل و بالغ و رشید باشد و فقدان هر یک از موارد مذکور، عمل او را کان لم یکن کرده و فسخ را باطل می نماید، البته سفیه و صغیر ممیز با اذن ولی یا قیم می توانند مبادرت به اعمال حق فسخ نمایند. اصولاً کارفرمای دولتی نمی تواند فاقد اهلیت باشد.
علاوه بر اهلیت، صلاحیت مقام اعمال کننده فسخ در زمان اعمال فسخ از ضروریات بوده و همچنان که در مورد انعقاد قرارداد توضیح داده شد، در مورد فسخ نیز مقررات مربوط به صلاحیت مقام اداری باید رعایت شود.
در انعقاد قراردادهای مدنی اهلیت طرفین قرارداد مطرح می باشد نه صلاحیت آنها مانند عقد بیع، لکن در قرارداد علاوه بر داشتن اهلیت صلاحیت نیز شرط است. و صلاحیت به معنای اقتدار و اختیار است که براساس قانون به یک سازمان یا شخص حقیقی اعطا می گردد.
این صلاحیت غیر قابل واگذاری است: صلاحیت های اداری هرگیزاز حقوقی نیستند که دارنده آن بتواند آن را به دیگری واگزار نماید، زیرا صلاحیت، انجام یک وظیفه است و وظیفه وتکلیف مربوط به یک ساز مان یا یک شخص است که قانون یر قرار کرده است.[۴۶]
بند چهارم: لزوم اعلام
با توجه به این که فسخ از ایقاعات بوده و عمل حقوقی یک طرفه می باشد، لذا هم چنان که گفتیم اعمال و اجرای آن نیازمند اراده فسخ کننده می باشد و چون اراده یک امر باطنی بوده، باید در عالم خارج بروز کرده و به منصه ظهور برسد. پس لازم است فسخ کننده با هر لفظ یا فعلی که دلالت بر فسخ کند آن را اعلام نماید.[۴۷]
فسخ پیمان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و کارفرما مکلف است تصمیم خود را مبنی بر فسخ به پیمانکار اطلاع دهد و چون پیمان از عقود مهم اداری می باشد، در ماده ۴۷ ش.ع.پ تشریفات خاصی برای فسخ مقرر شده است. مطابق بند الف ماده مذکور، «در صورتی که به علت بروز یک یا چند مورد از حالت های درج شده در ماده ۴۶ کارفرما پیمان را مشمول فسخ تشخیص دهد نظر خود را ذکر مواردی که به استناد آنها پیمانکار را مشمول فسخ می داند به پیمانکار ابلاغ می کند…» این ابلاغ از سوی کارفرما به پیمانکار همان اعلام فسخ پیمان است و تا زمانی که کارفرما قصد خود را اعلام نکرده حتی اگر پیمان را مشمول فسخ هم تشخیص دهد، فاقد آثار حقوقی است.
اصولاً برای جلوگیری از بروز اختلاف در تاریخ ابلاغ فسخ، این عمل با ارسال نامه سفارشی یا اظهارنامه صورت می گیرد و در خصوص این که تاریخ ابلاغ اظهارنامه، تاریخ اعلام فسخ محسوب می شود یا تاریخ ارسال، با توجه به این که فسخ، ایقاع می باشد و اعلام اراده، شرط نفوذ ایقاع است، لذا از تاریخ تقدیم اظهارنامه به دایره ابلاغ مؤثر است و نیاز به مراجعه به دادگاه ندارد اما در مواردی کارفرما برای این که به سهولت و بدون هیچ مانع قانونی بتواند حقوق پیش بینی شده در ماده ۴۷ ش.ع.پ را اعمال کند ناگزیر اقدام به تقدیم دادخواست، به خواسته تائید فسخ انجام شده به دادگاه صلاحیت دار می نماید و این امر بیشتر در مورد پیمانکاران خارجی اتفاق می افتد.[۴۸]
همچنین پیمانکار نیز ممکن است در مواردی برای تائید فسخ به دادگاه مراجعه کند چنانچه در دعوی شرکت فین ایران کنتراکتور گروپ علیه وزارت مسکن و شهرسازی در پرونده کلاسه ۵۹/۴۳۵، شعبه ۷ دادگاه عمومی تهران، با وجودی که وزارت مسکن قبلاً نسبت به پیمان موضوع دعوی اعلام فسخ کرده بود، شرکت پیمانکار نیز باستناد فورس ماژور زمان انقلاب، پیمان مزبور را فسخ و از دادگاه درخواست تائید اعلام فسخ خود را کرده بود. در حالیکه در هیچ یک از مواد پیمان و شرایط عمومی و اختصاصی آن مراجعه طرفین به مراجع قضائی برای تایید اعلام فسخ پیش بینی نگردیده بود.
مبحث دوم: تحقق شرایط مندرج در ماده ۴۶ ش.ع.پ
در ماده ۴۶ ش.ع.پ موارد فسخ پیمان در دو بند (الف) و (ب) احصا شده، ۱۳ مورد در بند (الف) و ۲ مورد در بند (ب)، جمعاً ۱۵ مورد ذکر گردیده است برای این که کارفرما بتواند از حق فسخ خود استفاده کند باید حداقل یکی از موارد مندرج در ماده ۴۶ تحقق یابد و این در صورتی است که فسخ باستناد ماده ۴۶ باشد. مواد فسخ محدود به این ماده نبوده و مطابق ماده ۴۸ ش.ع.پ کارفرما در صورتیکه مصلحت ایجاد کند بدون آن که تخلفی از پیمانکار سرزده باشد می تواند پیمان را منحل نماید.
اثر فسخ نسبت به آینده است و فسخ موجب می‌شود که عقد از زمان انشای فسخ منحل گردیده و آثار آن قطع شود و اثری نسبت به گذشته ندارد. بنابراین منافعی که مورد معامله داشته، اصولاً تا زمان فسخ، باید مال کسی باشد که به واسطه ی عقد مالک شده ولی چون نمائات و منافع متصله‌ را نمی‌توان از مورد معامله جدا کرد، می‌گوئیم که منافع منفصله ی آن تا زمان فسخ مال کسی است که به واسطه ی عقد مالک شده و پس از فسخ، مورد معامله و منافع آن مال کسی است که به واسطۀ فسخ مالک شده است.
فسخ، جزء حقوق آورده شده و حکم نیست، پس طرفین می‌توانند آن را اسقاط کنند.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 27 آذر 1400نظر دهید »
  • اگر بداند که موعظه ارشاد و سخن نرم تاثیر نمی‌کند امر و نهی زبانی کند و در صورت احتمال تاثیر از آسان ترین مرتبه آن شروع نماید و به بیش از آن تعدی نکند به ویژه اگر گنهکار از امر و نهی او مورد هتک قرار می گیرد.
  • اگر بر طرف شدن منکر و اقامه معروف متوقف بر سخن تند و شدت بخشیدن در امر و تهدید و وعده‌ی مخالفت با گنهکار باشد جایز و بلکه با پرهیز از دروغ واجب است.
  • جایز نیست در انجام نهی از منکر، از حرام و منکر مثل فحش و دروغ و اهانت کمک گرفته شود بله اگر منکر از جمله چیزهایی باشد که اسلام به آن اهمیت می دهد و به هیچ وجه به انجام آن راضی نباشد نظیر قتل انسان محترم یا ارتکاب گناهان قبیح  و بزرگ که وعده ی عذاب بر آن داده شده است جایز و بلکه واجب است ممانعت شود اگر چه لازم شود از آنچه گفته شد کمک گرفته شود.
  • اگر بعضی از مراتب امر و نهی زبانی آزار و اهانت کمتری از بعضی از آنچه در مرتبه ی اول ذکر شد داشته باشد باید به آنها اکتفا شود. پس اگر موعظه و ارشاد با سخن نرم و چهره ای باز موثر باشد یا احتمال تاثیر آن برود آزار کمتری از دوری اعراض و امثال آن داشته باشد جایز نیست دوری و اعراض شود. انسان ها در بیان و شنیدن امر و نهی متفاوتند چه بسا دوری و رو گردانی از شخصی از امر و نهی او شدیدتر و سنگین تر و اهانت‌آمیزتر باشد و از همین رو امر و نهی کننده باید مراتب اشخاص و عمل به مرتبه آسان تر و راحت تر را مورد توجه قرار دهد.
  • اگر تاثیر امر و نهی به استفاده از مرتبه اول و دوم باشد باید ضمن امر و نهی زبانی از او دوری و اعراض شود ( عاملی، ج ۱۷: ۲۵۵).

احکام فوق کامل کننده مرتبه امر به معروف و نهی از منکر گفتاری است و چگونگی مواجهه با کسانی که مرتکب انجام منکر می شوند را تا حدودی برای ما روشن می سازد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱-۴-۳-مرحله اجرایی
مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر مر حله اجرایی است، صاحب جواهر در این زمینه می گوید: « اگر امر و نهی گفتاری مفید نبود امر و نهی یدی صورت می گیرد البته با لحاظ مراتب صورت گیرد، پس اگر سختی هجر و دوری زیاد باشد واجب است دیگری صورت گیرد…..»[۲۲] (نجفی، ج ۲۱ : ۳۷۹)
ظاهر کلمه «امر و نهی» قول و گفتار است، ولی بر کسی که نسبت به نصوص روایات و آیات احاطه داشته باشد، مخفی و پوشیده نیست که مراد از امر به معروف و نهی از منکر این است که بدین وسیله معروف تحقق یابد و منکر رخت بربندد، نه اینکه تنها با زبان امر و نهی شود (اسماعیل نژاد، ۱۳۸۷: ۴۸).
گاهی وقتی گفته می شود امر و نهی یدی مقصود استفاده از قدرت است استفاده از قدرت برای اصلاح مردم با تعبیر استفاده از شمشیر به کار برده شده است؛
پیامبر اکرم(ص) فرموده است: « خیر تمام، در شمشیر و زیر سایه‌ی شمشیر است. و مردم را از منکرات باز نمی‌دارد، مگر شمشیر و شمشیرها کلیدهای بهشت است »[۲۳] (کلینی، ۱۳۶۲، ج ۵: ۲).
و نیز از آن حضرت(ص) فرموده است: « برخی از مردم اصلاح نمی شوند مگر با شمشیر»[۲۴] ( عاملی، ۱۴۰۹، ج ۱۵: ۱۰)
اگر مراحل قبلى تأثیر نکرد(قلب و زبان) بر هر مسلمانى واجب است که عملا اقدام نموده و دیگران را وادار کند به طاعات و جلوگیرى کند از معاصى و درگیرى انبیاء با ظالمان و فاسقان روى همین اصل بوده [البته در زمانى که حکومت اسلامى است باید این مرحله از طریق حکومت انجام گیرد] (محمدی ، ۱۳۷۸: ۶۰۱).
مواجهه فیزیکی با گناهکار نمی تواند برعهده مردم باشد، اکنون در همه جوامع قوانین و دادگا ها عهده دار این وظیفه هستند، رهبری در در دیدار با فرماندهان گردان‌ها ودسته‌های عاشورای نیروی مقاومت بسیج در مورخه۲۲/۴/۷۱ فرمودند: «البته من عرض می‌کنم - قبلاً هم گفته‌ام - در جامعه اسلامی، تکلیف عامه مردم امر به معروف و نهی از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسئولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منکر زبانی، مهمتر است» چنانچه در سخنان رهبری دیده می شود، امر و نهی در سطح مردم فقط به صورت گفتاری (لسانی) است.
گاهی استفاده از روش ها و اقدامات عملی تعبیر امر و نهی یدی است، از زبان استاد مطهری اقدام عملی چنین آمده است:
گاهی طرف در حالی است که نه اعراض و هجران ما تأثیری بر او می‌گذارد، و نه می‌توانیم با «منطق و بیان و تشریح مطلب» او را از منکر باز داریم بلکه باید وارد عمل شد. وارد عمل شدن مختلف است. معنای وارد عمل شدن تنها زور گفتن نیست، کتک زدن و مجروح کردن نیست، البته نمی‌گویم در هیچ جا نباید تنبیه عملی شود، بلکه مواردی هم هست که جای تنبیه عملی است. اسلام دینی است که طرفدار «حد» است طرفدار «تعزیر» یعنی دینی است که معتقد است، مراحل و مراتبی می‌رسد که مجرم را جز تنبیه عملی به چیز دیگری بیدار می‌کند و از کار زشت باز نمی‌دارد، اما انسان نباید اشتباه کند و خیال کند که همه موارد سختگیری و خشونت است.
حضرت علی (ع) درباره پیامبر اکرم (ص) این طور تعبیر می‌کند؛ می‌فرمایند: او طبیب بود، پزشکی بود که بیمارها و بیماری‌ها را معالجه می‌کرد[۲۵] ( نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۸) بعد به اعمال اطبا تشبیه می‌کند که اطبا هم مرهم می‌نهند و هم جراحی می‌کنند و گاهی داغ می‌کنند. می‌گوید پیغمبر دوکاره بود، پزشکی بود هم مرهم‌گذار و هم جراح و داغ‌کن و مقصود این است که دو گونه عمل می‌کرد؛ یک نوع عمل پیغمبر مهربانی و لطف بود. اول هم « أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ » را ذکر می‌کند، یعنی او (پیغمبر) همیشه لطیف و مهربان بود. ابتدا از راه لطف و مهربانی معالجه و با منکرات مبارزه می‌کرد، اما اگر به مرحله‌ای می‌رسید که دیگر لطف و مهربانی و احسان و نیکی سودی نمی‌بخشید و هم آنجا که پای داغ کردن و جراحی در میان بود، به طور عمیق داغ می‌کرد و قاطع جراحی می‌نمود.
سعدی این سخنور نامی ایران نیز اشاره دارد:
درشتــی و نرمــی با هــم در بتـه است چو رگ زن که جراح و مرهم نه است
می‌گوید: هم درشتی باید باشد و هم مهربانی، مثل جراح که هم جراحی می‌کند و هم مرهم می‌نهد (مطهری، ۱۳۸۷، ج۲: ۹۴) .
از نظر لغت امر و نهی همان دستور زبانی است، ولی از قرآن می‌فهمیم که امر به معروف و نهی از منکر، محدود به آن نیست، بلکه مقصود، هر چیزی است که به تحقق معروف کمک و از منکر جلوگیری می‌کند، چه سخن و قول باشد و چه کار و فعل و چه به کارگیری مسائلی که به این هدف جامه عمل می‌پوشانند (بلاغى نجفى، ۱۴۲۰ ، ج۱: ۳۲۵)
خداوند به پیامبر (ص) دستور مى‏دهد که مدارا کن و” بدیهاى را با عفو و گذشت و نیکى دفع کن، و سخنان نامطلوب آنها را با بهترین منطق پاسخ گو” (ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ» (مومنون/۹۶)؛ بدی را با شیوه ای نیکو دفع کن (مکارم شیرازى،۱۳۷۴، ج‏۱۴: ۳۰۶)
چنانچه در آیه دیگر خداوند بلند مرتبه فرموده است « وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ»(۲۲/رعد و ۵۴/قصص)؛ آنها بوسیله نیکی ها، بدی ها را دفع مى‏کنند.
با گفتار نیکو، سخنان زشت را، و با معروف، منکر را، و با حلم، جهل جاهلان را، و با محبت عداوت و کینه‏توزى را، و با پیوند دوستى و صله رحم، قطع پیوند را، خلاصه آنها سعى مى‏کنند به جاى اینکه بدى را با بدى پاسخ گویند با نیکى دفع کنند! این یک روش بسیار مؤثرى است در مبارزه با مفاسد، مخصوصا در برابر گروهى از لجوجان و قرآن کرارا روى آن تکیه کرده است (همان منبع، ج‏۱۶: ۱۱۱)دعوت به سوى خدا با داشتن خصلت نیک، و با نداشتن آن، و داشتن خصلت بد یکسان و تاثیرش در نفوذ با هم برابر نیست. (طباطبائی، ۱۳۷۴ ، ج‏۱۷: ۵۹۵) چنانکه در آیه زیر آمده: ” لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لَا السَّیِّئَهُ” (فصلت/۳۴)؛ نیکی با بدی یکسان نیست.
درادامه آیه می فرماید: فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ؛ این هنگام آن کس که بین تو و او دشمنی است همچون دوست می شود. هر گاه تو دشمنان خودت را به نرمى و مدارا پاسخ دادى دشمنى که از نظر مذهبى با تو خصومت داشت به صورت دوستى مهربان از نظر دینى، و فامیلى عزیز از نظر نسب در خواهد آمد. (طبرسى، ۱۳۶۰ ‏، ج‏۲۲،: ۶۰ )
در دعاى بیستم از دعاهاى امام سجاد (ع) در الصحیفه السجادیه ، امام با درخواست توفیق براى خوهاى ستوده‏ از خداوند می فرماید:
بار خدایا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا توفیق ده تا با کسیکه با من غشّ (ناراستى) نموده از روى اخلاص (درستى) رفتار کنم، و کسى را که از من دورى کرده به نیکوئى پاداش دهم، و کسی که مرا نومید گردانیده به بخشش عوض دهم، و کسى را که از من بریده به پیوستن مکافات نمایم، و از آنکه از من غیبت نموده (پشت سر بدگوئى کرده) بنیکى یاد کنم، و نیکى را سپاس گزارده از بدى چشم بپوشم‏(فیض الاسلام، ۱۳۷۶، ۱۳۳)
در سیره‏ى معصومین نمونه‏هایى از این برخوردها به وفور دیده می شود که سرسخت‏ترین مخالفان را به طرفدار آنان تبدیل کرده است.
مردم چند دسته‏اند:
کسى که دوست خود را حفظ مى‏کند،کسى که دوست خود را نسبت به خود بى تفاوت مى‏کند، کسى که دوست خود را به دشمن تبدیل مى‏کند و کسى که دشمن را به دوست تبدیل مى‏کند. (قرائتى، ۱۳۸۳ ، ج‏۱۰: ۳۴۰)
به نظر می رسد مرتبه ای که در امر به معروف از آن تعبیر به مرحله یدی می شود، خود دو تعبیر دارد گاهی مقصود از آن مرتبه ای که از آن تعبیر می شود به استفاده از قدرت و گاهی مرتبه ای که از آن تعبیر می شود به اقدام عملی، با توجه به توضیحات فوق امر به معروف و نهی از منکر عملی در زدن و دست به شمشیر بردن خلاصه نمی شود بلکه امر به معروف عملی، فعلی است که به تحقق معروف کمک می کند و مقصود از نهی از منکرعملی، فعلی است که از وقوع منکر جلوگیری می‌کند.
۲-۱-۵- سیره پیشوایان معصوم در امر به معروف و نهی از منکر
سیره ی معصومین به عنوان یکی از منابع در خورتوجّه می تواند راهگشای چگونگی عملکرد ما باشد نزدیک به سه قرن آموزش - که خود پژوهش های جدا و مفصلی را می طلبد- در دسترس است که در اینجا به چند نمونه مختصر اکتفا شده است و به صورت دسته بندی ارائه شده است ولیکن گاهی رفتار این بزرگواران مجموعی از چند روش را شامل می شود، از قبیل؛ امر لسانی همراه با عمل، یا اظهار قلبی همراه با تذکر و ….، دسته بندی ها فقط جهت رعایت ترتیب و نظم پژوهش صورت گرفته است.
اضهار تنفر قلبی در رفتار ائمه در موضوعات مختلف به وفور دیده می شود ، در اینجا به چند نمونه اکتفا شده است، امام صادق (ع) فرمودند:
خواهر رضاعی پیامبر نزد ایشان آمد. پیامبر وقتی اورا دید شادمان شد و روپوش خود را بر زمین گسترد و او را بر آن نشاند. سپس به او رو کرد و با او سخن گفت در حالی که لبخند بر لب داشت تا هنگامی که برخواست و رفت. سپس برادرش آمد با او نیز احوال پرسی گرمی کرد، ولی رفتاری را که با خواهرش نمود، با او ننمود. شخصی علت تفاوت را از حضرت پرسید.
رسول خدا فرموند: « زیرا او نسبت به والدینش خوش رفتارتر بود[۲۶] ‏(کلینی، ۱۳۶۲، ج‏۲: ۱۶۱ )
رفتار پیامبر اکرم (ص) با افراد متناسب با میزان انجام معروفات متفاوت است، و همان طور که بیان شد آنچه که در قلب ایشان است را متناسب با انجام یا عدم انجام معروف اظهار داشتند، خوش رفتاری پیامبر با خواهرشان که نسبت به پدر و مادر خویش نیکوتر رفتار می نمود بیشتر از برادرشان بود که این فعل را انجام نمی داد.
نقل شده: در حیره وقتى که امام صادق (ع) آمده بود پیش منصور دوانیقى یکى از سرهنگان مهمانی برگزار کرده بود، حضرت صادق(ع) نیز در آن دعوت تشریف داشت در سر سفره که مهمانان مشغول خوردن غذا بودند یک نفر از آن ها آب خواست. قدحى که نوعى شراب داشت آوردند همین که قدح بدست آن مرد رسید امام صادق (ع) از جاى حرکت نمود پرسیدند آقا چرا حرکت کردید فرمود پیامبر اکرم فرموده است:‏
« کسی که سر سفره ای بشیند که در آن سفره شراب می نوشند ملعون است»[۲۷] (همان منبع، ج‏۶: ۲۶ )
در این نمونه امام (ع) با ترک مهمانی در حقیقت انزجار و کراهت خود را نسبت به انجام فعل حرام نشان دادند و همچنین می بینیم که هنگامی که از علت این کار سؤل می شود با بیان سخن رسول الله (ص) نیز به دعوت دیگران به نهی از منکر نیز اقدام نموده اند.
زید بن موسى (ع) برادر حضرت رضا (ع) را که در سال صد و نود و نهم هجرى در بصره خروج کرده و خانه‏هاى بنى عباس را سوزانیده بود (به جهت این عمل او را زید النار نامیدند) نزد مأمون آوردند مأمون باو گفت اى زید چرا خانه‏هاى بنى عم خود را سوزاندى و خانه‏هاى دشمنان ما (امیه- ثقیف- غنى- باهله و آل زیاد) که از طوایف عربند واگذاشتى؟ چون زید مردى کثیر المزاج بود جواب داد از هر جهت خطا کردم اگر مرا برگردانى اول خانه‏هاى دشمنان شما را میسوزانم مأمون خندید و و زید را به پیش امام رضا فرستاد، مأمون گفت: من او را بخشیدم. ولی ببینیم امام رضا چه می گویند؟ > امام رضا خیلی زید را توبیخ کردند. و گفتند که در کار حق هیچ گاه از راه باطل نمی شود به آن رسید. و از راه معصیت نمی توان به طاعت برسد. سوزاندن خانه مردم و کشتن آنها درست نیست. کسی که می خواهد دعوت کند به عنوان جهاد باید از راه درست وارد شود. این است که امام رضا زید را ملامت کردند. امام رضا قسم خوردند که تا وقتی که زنده هستند با زید حرف نزنند و همین کار را هم کردند. امام رضا (ع) به دلیل سخن نادرست زید او را از خود دور کرد و همچنین او را از سخن گفتن با خود محروم کرد. ( شیخ صدوق، ‏۱۳۷۸ ق ، ج‏۲: ۲۳۳ )
امام رضا (ع) به دلیل سخن نادرست زید او را از خود دور کرد و همچنین او را از سخن گفتن با خود محروم کرد.
در گفتار و اعتراضات ائمه (ع) نسبت به رفتارهای ناشایست نمونه هایی وجود دارد که گاه با عمل نیز همرا است؛ امام صادق (ع) فرمود: مرد مالدارى با لباس پاکیزه خدمت رسول خدا (ص) آمد و نزدیک حضرت نشست، سپس مرد تنگدستى با جامه‏هاى چرکین وارد شد و پهلوى مرد نشست، مال دار جامه‏هایش را از زیر پاى او بکشید.
رسول خدا (ص) به او فرمود: ترسیدى چیزى از فقر او به تو چسبد؟
گفت نه
فرمود: ترسیدى از دارائى تو چیزى به او رسد؟


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 27 آذر 1400نظر دهید »

1 ... 465 466 467 ...468 ... 470 ...472 ...473 474 475 ... 479

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
آخرین مطالب