تنظیم شناختی هیجان در بیشتر مطالعات همسان با مطالعه شناختی فرض می شود و در کل به راه های شناختی مدیریت عواطف با بهره گرفتن از اطلاعات برانگیخته هیجانی گفته می شود (گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۱).
سبک های مقابله، مشتمل بر کوشش هایی از نوع عملی و درون روانی برای مهار مقتضیات درونی و محیطی و تعارض های میان آن ها است. لذا مفهوم تنظیم شناختی هیجان، به دقت مرتبط با مفهوم مقابله است (الک[۱۱۷]، گارنفسکی وکرایچ، ۲۰۰۷؛ به نقل از عبدی، باباپور و فتحی، ۱۳۸۹).
سبک های مقابله در سه بعد ۱- شناختی (با تفکر)۲- مداخلات رفتاری و ۳- ترکیبی از دو بعد شناختی و رفتاری، هیجان را تنظیم میکنند (عبدی و همکاران، ۱۳۸۹).
بنابرین با وجود تشابه میان این دو مفهوم، تنظیم هیجان شناختی، برخلاف سبک های مقابله ای که متشکل از بعد رفتاری و شناختی تنظیم هیجان میباشد، به صورت آشکار بین افکار فرد و اعمال واقعی وی تمایز قائل می شود، و منحصراًً افکار فرد را پس از مواجهه با یک تجربه منفی یا وقایع آسیب زا ارزیابی میکند (اندامی خشک، ۱۳۹۲).
۲-۲-۱-۱۱-۱- پیامد تنظیم مؤفق هیجانات
هیجان ها میتوانند، هم سازمان دهنده ی توجه و هم مانعی برای سازماندهی توجه باشند، هم میتوانند حل مسئله را تسهیل و هم مختل کنند و همچنین هم باعث ایجاد روابط و هم تخریب آن شوند. در خصوص مزایای تنظیم هیجان بیان شده که تنظیم هیجان یکی از مؤلفه های اساسی انعطاف پذیری و شایستگی فرد میباشد و همچنین به عنوان یکی از تعدیل کننده های اجتماعی قوی عمل میکند، پیشبینی کننده ی سلامت میباشد، در موفقیت، انطباقی اساسی است، توسط بعضی ها به عنوان بهترین پیشبینی کننده ی سازگاری معرفی شده است و برای موفقیت و شادکامی شدیداًً مهم دانسته شده است (مک لم، ۱۳۹۰).
تنظیم هیجان یک فرایند محوری برای همه ی جنبههای عملکردی انسان است و نقش حیاتی در شیوه ای که افراد با تجارب استرس زا مقابله میکنند و شادی را تجربه میکنند، ایفا میکند. تنظیم هیجان دلالت های بالینی مهمی دارد، روش هایی که افراد هیجانهایشان را مدیریت میکنند، عملکرد روانشناختی (مانند مشکلات بیرونی[۱۱۸] و مشکلات درونی[۱۱۹] ) آن ها را متأثر میسازد. همچنین تنظیم هیجان دارای تلویحات رشدی و اجتماعی مهمی مانند رشد همدلی و روابط با همسالان میباشد ( فوسکا[۱۲۰]، ۲۰۰۸).
سایر تحقیقات نشان دادهاند، اینکه آیا مردم اصول تنظیم هیجان را می دانند یانه، با سلامت، روابط اجتماعی نزدیک، درجات بالای تحصیلی و عملکرد شغلی بالا مرتبط است. طبق این
پژوهش ها افزایش مهارت های تنظیم شناختی هیجان دو اثر دارد:
- پاسخ های خودکار به محرک های هیجانی مرتبط، به طریقی بهبود مییابند که مانع رشد هیجان منفی میشوند.
۲- مهارت های تنظیم هیجان فرد را قادر به مواجهه با هیجانات منفی میکند که به روش سازگارانهتری پیش برود و به احتمال کمتری دچار مشکلات سلامت روان شود (برکینگ[۱۲۱] و همکاران، ۲۰۰۸). تنظیم هیجان سازگارانه با اعتماد به نفس مثبت و تعاملات اجتماعی، افزایش در فراوانی تجارب هیجانی مثبت، مقابله مؤثر در مواجهه با موقعیت های پر استرس و حتی گسترش فعالیت های ممکن در پاسخ به موقعیت های اجتماعی، مرتبط است (دکر[۱۲۲] و همکاران، ۲۰۰۸).
۲-۲-۱-۱۱-۲- پیامد تنظیم نا مؤفق هیجانات
دانشمندان بالینی به طور فزاینده ای اهمیت هیجان را در فهم آسیب شناسی روانی فهمیده اند (محمدی، ۱۳۸۹). مهارت های تنظیم هیجان به چندین دلیل حائز اهمیت میباشند؛ اول اینکه، هیجان ها و احساس های منفی که ضرورتاً در شناخت و تشخیص معیار های سنجش یک اختلال ذکر نمی شوند، اغلب به الگو های رفتاری مربوط به یک اختلال اشاره میکنند (به طور مثال خشم، نشانه ای از پر خوری عصبی است و غم نشانه ای از سوء مصرف مواد است ). دوم، هیجانات منفی که ضرورتاً در ملاک های تشخیص ذکر نشده اند اغلب با مقابله ی مؤثر و اجرای راهبرد های یاد گرفته شده در درمان مداخله میکنند (مثلاً، اضطراب مانع حل مسئله فعال افراد افسرده می شود و خلق افسرده و احساس نا امیدی مانع از وارد شدن در موقعیت های ترسناک در افراد مضطرب می شود ). سرانجام، تعدادی از بیماران ازبیش از یک اختلال رنج میبرند که میتواند تا حدی با نقایص تنظیم هیجان تبیین شود؛ به عنوان مثال ناتوانی برای پذیرش احساس خود احتمالاً به پاسخ های متنوعی مثل اجتناب یا نشخوار منجر می شود که عموماً منجر به اختلالات چند گانه مثل اضطراب و افسردگی می شود (برکینگ و همکاران، ۲۰۰۸).
شکست در تنظیم هیجان، بی نظمی[۱۲۳] نامیده می شود که به طور موقت میتواند موجب نشانه های اضطراب و به احتمال زیاد حتی ناراحتی شدید، رفتار های کنترل نشده و انزوا شود. هیجان نا منظم، با بسیاری از اختلالات روانشناختی که در افراد می بینیم ارتباط دارد (اندامی خشک، ۱۳۹۲). در واقع، بر طبق نظر گراس (۱۹۹۸)، هیجان نامنظم شامل بسیاری از اختلالاتی می شود که در راهنمای آماری و تشخیصی انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM)[124] شرح داده شده است و شامل بیش از نیمی از اختلالات محور یک[۱۲۵] و تمام اختلالات محور دو[۱۲۶] است که مشخصه ی بارز آسیب شناسی روانی تلقی می شود.
از آنجا که تنظیم هیجان، بخش مهمی از زندگی هر فرد را به خود اختصاص میدهد، تعجب آور نیست که آشفتگی در هیجان و تنظیم آن میتواند منجر به اندوهگینی و حتی آسیب روانی شود (آمستادتر[۱۲۷]، ۲۰۰۸).
بی نظمی هیجانی در زمینههای زیر نقش دارد :
-
- اختلالات فیزیولوژیکی
-
- اختلالات زیست شناختی
-
- اختلالاتی که معلول استرس هستند
- اختلالات روان شناختی
الگو های تنظیم هیجان که قویاً در توانایی فرد تداخل میکند میتواند نشانه های یک اختلال شوند. به طور مثال، مشکلات تنظیم هیجان منفی با اختلالاتی نظیر اضطراب و افسردگی رابطه دارد. احساس منفی، هنگام توجه به آسیب شناسی روانی مهم تر از احساسات مثبت هستند. چندین اختلال و نشانه فیزیکی وجود دارند که با بی نظمی هیجانی مرتبط هستند. بعضی از آن ها شامل : ۱) درد ۲) سیگار کشیدن ۳) بریدن اندام ۴) اختلالات خوردن و ۵) اعتیاد میشوند. تحقیقات نشان دادهاند که بین مشکلات فیزیکی و هیجان منفی رابطه وجود دارد. نقش بی نظمی هیجانی در رشد اختلالات جسمانی شکل که نشانه اولیه آن درد است و بخشی از هیچ اختلال قابل شناسایی نیست، شناسایی شده است (مک لم، ۲۰۰۸؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۹).
والر وشیت[۱۲۸] (۲۰۰۶؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۹) این اختلال را به توانایی کاهش یافته برای تجربه و تمایز هیجانات همانند ناتوانی برای بیان هیجانات به روش سالم، مرتبط می دانند. کنترل رفتاری هنگامی که خلق منفی است از بین می رود. خلق های منفی منجر به شکست در تنظیم، قبل و حین و بعد از درمان میشوند. به طور مثال در طی درمان، تلاش ها برای متوقف کردن نوشیدن الکل موفق ترند، یعنی زمانی که هیجانات منفی تحت کنترل نگه داشته میشوند. بینظمی هیجانی یک نشانه ی مهم برای اختلالات درونی سازی و برونی سازی محسوب می شود.
تحقیقات نشان میدهند که افرادی که سطوح بالایی از روان رنجوری و نقایص تنظیم هیجان را بروز میدهند بیش از دیگران احتمال دارد که در رفتار های پر خطری که متعاقباً به افسردگی یا اضطراب منجر می شود درگیر شوند. افراد ی که راهبرد های تنظیم هیجان ضعیف را فراگرفته اند ممکن است بیش از دیگران مستعد استفاده از رفتار های پر خطر به عنوان ابزاری برای تسکین هیجان منفی باشند (اوریک، ایبلا و رینگوهو[۱۲۹]، ۲۰۰۷).