جدول ۲-۳شش عامل مشترک کارکردی با نقش های اصلی کارآفرینان در تئوریه ای اقتصادی(کرباسی و دیگران،۱۳۸۱،۲۹).
ردیف
نقش کارکردی
نظریه پرداز اصلی
۱
معامله گر
ریچارد کانتیلون
۲
هماهنگ کننده
ژان باتیست سی
۳
مالک محصول
فردریک هاولی[۳۸]۱
۴
نوآور
ژوزف شومپیتر
۵
تصمیم گیرنده
فرانک نایت
۶
واسطه
کرایزنر
ریچارد کانتیلون(۱۷۳۰)، اولین فردی بود که این واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و معتقد است کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری میکند. کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاع ندارد وی عمده فروشان را به عنوان اصلی ترین گروه کارآفرینان محسوب می شود.
از دیدگاه ژان باتیست سی(۱۸۳۰)،کارآفرین فردی است که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را برعهده میگیرد. کارآفرینی یعنی ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر.
فردریک هاولی(۱۸۸۲)، مخاطره پذیری را صفت بارز کارآفرینان دانست اما آن ها را همچون زمین، کار وسرمایه در زمره ی عوامل تولید تلقی نمود.
فرانک نایت(۱۹۲۱)، معتقد است کارآفرینان کسانی هستند که در شرایط عدم قطعیت به اتخاذ تصمیم می پردازند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز، شخصا میپذیرند.
طبق نظر ژوزف شومپیتر(۱۹۳۴)، کارآفرین نیروی محرکه ی اصلی در توسعه ی اقتصادی است نقش وی عبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد. همچنین کار یک کارآفرین را تخریب خلاق می نامد. از نظر وی نوآوری در هریک از زمینههای ذیل کارآفرینی محسوب می شود:
-
- ارائه ی کالا یا محصول جدید
-
- ارائه ی روشی جدید در فرایند تولید یا عرضه خدمت
-
- گشایش بازاری تازه
-
- یافتن منابع جدید
- ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت
به طورکلی تمام اقتصاددانان علاوه بر نقشهایی که از لحاظ کارکردی به کارآفرینان نسبت دادهاند آن ها را سرمایه دار مینامند. در میان آن ها کرایزنر(۱۹۷۹)، کارآفرین را به عنوان واسطه معرفی نمود.
۲-۲-۳-۲کارآفرینی از دیدگاه علوم رفتاری
کارآفرینی از دیدگاه مک کله لند(۱۹۶۱): کارآفرینان نیاز به توفیق بالایی دارند و این نیاز سبب می شود تا آن ها موفقیت های کارآفرینانه را انتخاب کنند. افرادی که نیاز به توفیق بسیار زیادی دارند دارای ویژگیهای ذیل میباشند:
-
- به نتایج تصمیمات خود علاقمند بوده به بازخورد فعالیت های خود حساس میباشند.
- به عنوان تابعی از مهارتها، ریسک های متوسطی دارند.
کارآفرینی از دیدگاه کارلند[۳۹]۱(۱۹۸۴): کارآفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد تأسیس و مدیریت می کند و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده میکند. ویژگی اصلی او رفتار نوآورانه است و از تجربیات مدیریت استراتژیک در فعالیت خود استفاده میکند(احمدپور،۱۳۸۰،۸۹).
۲-۲-۳-۳- کارآفرینی از دیدگاه دانشمندان مدیریتی
اگرچه شروع نظریه پردازی ها در مورد کارآفرینی و کارآفرینان با دانشمندان رشته اقتصاد و ادامه آن نیز با رفتاریون بوده است، اما به جرئت میتوان ادعا کرد که بیشترین کار در مورد موضوع را علما و دانشمندان مدیریت انجام دادهاند. محققان مدیریتی عمدتاً رویکرد فرآیندی را در تشریح و تبیین مدیریت کارآفرینی به کار بردند و به انتخاب، ایجاد و خلق بستر و محیط کارآفرینانه در سازمانها و محیط آن ها پرداختند(احمدپور،۱۳۸۱،۱۸). همانند دیگر رشته ها، در مدیریت نیز دانشمندان و نظریه پردازان مختلف و متعددی در مورد کارآفرینی و کارآفرینان تئوری پردازی کردهاند که ذیلا به برخی از آن ها اشاره میگردد.
وسپر(۱۹۸۱)، کارآفرینی را فرایند معرفی رقبای مستقل کوچک و بزرگ به شرکتهای فعلی میداند و کارآفرین را فردی معرفی میکند که رقابت را بالا میبرد. شرکتهای موجود را به مبارزه می طلبد.
از نظر پیتر دراکر(۱۹۸۵)، کارآفرینی یک رفتار میباشد نه یک صفت ویژه در شخصیت فرد کارآفرین.کارآفرینی همانا به کاربردن مفاهیم و تکنیکهای مدیریتی، استانداردسازی محصول، به کارگیری ابزارها و فرایندهای طراحی، بنا نهادن کار برپایه ی آموزش و تحلیل کار انجام شده میباشد. به نظر او کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه ی خود شروع می کند.
استیونسون و همکاران(۱۹۸۵)، معتقد بودند که کارآفرینان، رفتاری فرصت گرایانه دارند و تحت تأثیر انگیزه سرمایه گذاری منابع نیستند. برعکس، مدیران تنها مایلند تا سرمایه گذاری نمایند و سپس برآن منابع،مدیریت کنند.
تیمونز(۱۹۹۰)، معتقد است که کارآفرینی خلق چیزی ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرایند ایجاد و دستیابی به فرصتها و پیگیری آن ها بدون توجه به منابع موجود است(احمدپور،۱۳۸۴،۲۰-۲۲).
۲-۲-۴ ضرورت و اهمیت کارآفرینی
امروزه بسیاری ازسازمان ها به لزوم کارآفرینی شرکتی پی برده اند. در واقع اینگونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکت ها تحمیل گردیده است:
-
- افزایش سریع رقبای جدید
-
- ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به شیوه های مدیریت سنتی در سازمان ها
- خروج بهترین نیروهای کار از سازمان ها و اقدام آن ها به کارآفرینی مستقل
عامل رقابت با شتابی که در سالهای اخیر به خود گرفته تمامی سازمان ها را به ستوه آورده و حتی صنایعی را که در فناوریهای پیشرفته فعالیت دارند نیز امروزه با رقبای بسیاری مواجه نموده است. سرعت نوآوری و ارائه ی محصولات جدید به قدری سرعت یافته که تغییرات، ابتکارات و بهبودها به امری عادی در بازارهای فروش تبدیل شده است(احمدپور،۱۳۴،۱۳۸۴). در دنیای امروز اگر سازمانها نتوانند به تغییرات پاسخ داده و یا در مقابل تغییرات حالت انفعالی به خود گیرند از قافله عقب می مانند به عبارت دیگر،سازمان ها باید به نوآوری بپردازند یا محکوم به فنا میباشند(هادی زاده مقدم و رحیمی فیل آبادی،۱۵،۱۳۸۴).
همچنین مسئله ی دیگر ترک شایسته ترین افراد شرکت برای اقدام به کارآفرینی مستقل میباشد. از علل اصلی تشویق افراد به ترک سازمان های خود می توان به پاداشهای حاصل از کارآفرینی مستقل همچون رفاه اقتصادی و اجتماعی، شهرت و استقلال در تصمیم گیری اشاره نمود. همین عوامل سبب می شود تا کارکنان جوان و باسابقه سازمان ها بیش از پیش به کارآفرینی ترغیب شوند.
به طورکلی پیشرفت سریع دانش و فناوری تغییر روندهای جمعیت شناسی همچون افزایش سطح تحصیل اشتغال زن و مرد به کار در خانواده ها، افزایش طول عمر و سال خوردگی جمعیت و حضور اثربخش بازارهای سرمایه و آشنایی بیش از پیش مدیران با پدیده کارآفرینی سبب گردیده تا گرایش به کارآفرینی در استراتژی سازمان ها شدیداً مورد تأکید قرار گیرد (احمدپور،۱۳۵،۱۳۸۴).
۲-۲-۵ انواع کارآفرینی
۲-۲-۵-۱ کارآفرینی فردی
۱-کارآفرینی مستقل: کارآفرینی مستقل فرآیندی است که کارآفرین طی میکند تا فعالیت کارآفرینانه ی را به طور آزاد به ثمر برساند (صمد آقایی،۱۵،۱۳۸۵).