بند دوم: زبان دیپلماتیک
دولتها همه با هم روابطی دارند که وسیله نمایندگانشان انجام می شودو چون نمایندگان هر دولت زبان خاص خود را دارند که دیگران آن را نمی فهمند ناچار باید به زبانی مذاکره یا مکاتبه نمایند که برای هر دو طرف مفهوم باشد و مقاصد یکدیگر را به طور صریح درک کنند یا مترجمینی که به زبان هر طرف مسلط باشند مطالبه مورد نظر آن ها را برای طرف دیگر به زبان او برگردانند[۵۷].
در مذاکرات وقتی از دو دولت تجاوز و بین چند دولت بشود یا مکاتباتی باید بین آن ها مبادله گردد باید زبان مشترکی باشد که همه آن را بدانند و به آن زبان مقاصد یکدیگر را در مذاکره با مکاتبه به سایرین بفهمانند. این زبان مشترک را زبان دیپلماتیک میگویند.
چون کشورهای اروپایی فرهنگ و تمدن مشترکی داشتند و دارند که از تمدن رم قدیم ریشه گرفته از زمانهای قدیم بین آن کشورها زبان لاتین مفهوم بود و در روابط دیپلماتیک آن ها نیز لاتین زبان مشترک برای مذاکرات و مکاتبات و عهدنامه ها بود. در اواسط قرن هفدهم و زمان سلطنت لویی چهاردهم در فرانسه که روابط بینالمللی اروپا به طور گسترده افزایش یافت، کشور فرانسه تحت تاثیر نفوذ سیاسی آن پادشاه مرکز ثقل سیاست اروپا شد و به این جهت زبان فرانسه در محافل دیپلماتیک رایج گردید از آن به بعد زبان فرانسه منحصراً زبان بینالمللی و دیپلماتیک شد.
در جنگ جهانی اول پای آمریکا به اروپا کشیده شد و نفوذ آمریکا در مذاکرات صلح و تأسيس جامعه ملل، زبان انگلیسی را وارد مناسبات و روابط بینالمللی که به طوری که قرارداد معروف ورسای بین متفقین فاتح و آلمان به زبان انگلیسی نوشته شد و جامعه ملل زبان انگلیسی و فرانسه را به طور یکسان زبان رسمی دانست و زبانهای چینی و روسی به خاطر نقش مهم آن ها در جنگ و سیاست جهان و شورای امنیت و نیز زیان اسپانیولی به خاطر اینکه یک کشور بزرگ به آن متکلم است وارد کار سازمان ملل شدند و اکنون مذاکرات و سخنرانیها در مجامع عمومی سازمان و مؤسسات وابسته به آن و همچنین گزارشها و نوشته های دیگر سازمان به این پنج زبان است و اسناد و عهدنامه های سازمان ملل بر فرانسه وانگلیس رسمیت دارند[۵۸].
در حال حاضر با توجه به نفوذ آمریکا در سیاست جهان سبب عقب رانده شدن زبان فرانسه در روابط بینالمللی شده و اکنون جز در مواقعیکه دولت فرانسه یا یک دولت فرانسه زبان مطرح است از زبان فرانسه استفاده می شود.
زبان انگلیسی رایج ترین زبانها در روابط بین الملل و افراد کشورهای مختلف اعم از غرب و شرق است و نمایندگان دولتها در مذاکرات حضوری با نمایندگان دول دیگر میتوانند به زبان ملی خود با واسطه مترجم صحبت کنند اما در مکاتبات همیشه زبان فرانسه یا انگلیسی به کار برده می شود و اگر به زبان ملی باشد باید به یکی از دو زبان فرانسه و انگلیسی برگردانده شود.
امروزه جامعه ملل متحد یعنی سازمانهای ملل متحد و آژانس های وابسته به آن یک کنفرانس دیپلماتیک جهانی را تشکیل میدهند که دائم در حال برگزاری جلسه میباشند در واقع تعداد نهادهای بینالمللی معین نهادهای چندجانبه و تکرار کنفرانس ها به حدی رسیده است که گاها مشکل است بتوان به یاد آورد که زمانی نه چندان دور دیپلماسی کاملا مبتنی بر روابط دو جانبه هدایت می شد با این وصف رشد بسیار عظیم دیپلماسی چند جانبه بیانگر اهمیت تحولاتی در دنیای نوین میباشد. در جهان معاصر و نوین که اکثرا روابط ماهیت فنی دارد هنوز هم دیپلماسی دو جانبه محور فعالیت های دیپلماتیک محسوب می شود و همچنان از طریق کانالهای وزارت امورخانه و نمایندگان دیپلماتیک هدایت می شود.
بند سوم: برقراری روابط دیپلماتیک
برقراری روابط دیپلماتیک بر پایه عادت و رسم ساده ای استوار است و امروزه هنوز هم هیچ گونه الزام حقوقی برای کشورها در این مورد وجودندارد. بدیهی است این امر ناشی از اصل حاکمیت و استقلال هر کشور است، زیرا هیچ قاعده حقوقی نمی تواند کشوری را به برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای دیگر و تأسيس نمایندگی در آن کشورها مجبور نماید، اما برقراری روابط دیپلماتیک شرایطی دارد که در زیر به شرح آن ها پرداخته می شود. [۵۹]
بند چهارم: شرایط برقراری روابط دیپلماتیک
دو دولت زمانی میتوانند باهم روابط دیپلماتیک برقرار کنند که باهم در آن توافق[۶۰] کرده باشند. لذا می توان شرایط برقراری روابط دیپلماتیک را به این ترتیب خلاصه کرد.
۱- دو طرف رابطه به معنای حقوق بین الملل دولت باشند.
۲- دو طرف رابطه موجودیت رسمی و هویت یکدیگر را شناخته باشند.
۳- برای برقراری چنین رابطه توافق کرده باشند.
بنابرین نتیجه گرفته می شود که واحدهای سیاسی و ملی که صفت دولت بر آن ها اطلاق نشود نمی توانند طرف رابطه دیپلماتیک باشند[۶۱].
گفتار سوم: حقوق دیپلماتیک
حقوق دیپلماتیک به عنوان یکی از شاخهها یا شعبات حقوق بین الملل دارای سابقه تاریخی کهنی است. زیرا روابط دیپلماتیک به صورت سنتی به دوران باستان باز میگردد.امروزه طبق حقوق دیپلماتیک، اولین مرحله اجرای این حقوق، برقراری روابط دیپلماتیک است .پس از آن موضوع، انواع مأموریت دیپلماتیک مطرح می شود؛ یعنی اینکه مأموریت حالت دایمی دارد یا موقتی. بعد از مشخص شدن نوع مأموریت، مسئله نقش و وظایف مأموران دیپلماتیک پیش میآید. سپس این پرسش اساسی توجه ما را به خود جلب میکند: مأموران دیپلماتیک در برابر وظایفی که بر عهده دارند، از چه مصونیتها و مزایایی برخوردارند؟ آنگاه در پایان علل خاتمه مأموریت دیپلماتیک مطرح میگردد.
بنابرین اجرای حقوق دیپلماتیک با برقراری روابط دیپلماتیک آغاز می شود و با خاتمه مأموریت دیپلماتیک پایان می پذیرد.
بند اول: تاریخ مختصر حقوق دیپلماتیک
تا سال ۱۸۱۵ کلیه قواعد حقوقی قابل اجرا در روابط دیپلماتیک، ریشه عرفی داشت. در این سال پادشاهان اروپایی در کنگره وین تصمیم گرفتند تا حقوق مدون و نوشته ای جایگزین حقوق عرفی نمایند، اما آنان در ۲۱ نوامبر ۱۸۱۸ تنها موفق شدند که سندی در مورد سلسله مراتب مأموران دیپلماتیک (دیپلماتها)، معروف به مقررات وین تدوین کنند. مقررات وین با پروتکل «اکس لاشاپل» کامل گردید. در ۲۰ فوریه ۱۹۲۸، کشورهای امریکایی عضو اتحادیه پان امریکن (سلف سازمان کشورهای امریکایی) معاهده ای در مورد روابط دیپلماتیک در هاوانا تهیه و تصویب کردند، هرچند دامنه اجرای آن محدود بود.