هانتر[۷۰] (۲۰۰۶) از عزت نفس به مثابه دیدگاه فرد نسبت به خود به جهات جسمانی، روانی و هیجانی یاد میکند. فرانکل[۷۱] (۱۹۹۴) عزت نفس را غرور و افتخاری میداند که وقتی فرد به نقایص خویش واقف میشود و آن ها را می پذیرد و سعی میکند آن ها را رفع کند به او دست میدهد (حسینیان و همکاران، ۱۳۸۶).
عزت نفس عبارت است از قضاوتی فردی از شایستگی که ویژگی عام شخصیت است نه یک نگرش لحظهای یا اختصاصی برای موقعیتهای خاص. مروک (۱۹۹۵) عزت نفس را این گونه تعریف میکند: ارزیابی کلی از کفایت و از ارزشهای شخصی خود. برک[۷۲] (۲۰۰۱) عزت نفس را این گونه تعریف میکند: قضاوتهایی که درباره ارزش خودمان و احساسهای مربوط به این قضاوت ها میکنیم. ماسن و همکاران[۷۳] یادآور میشوند که عزت نفس همان خود پنداره[۷۴] نیست زیرا ارزیابی در آن دخالت دارد خودپنداره مجموعهای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت، اما عزت نفس به ارزیابیهای شخصی از خصوصیاتشان اطلاق میشود (مؤیدفر، ۱۳۸۴).
عزت نفس از طریق خود ابرازی[۷۵]، توجه مثبت فرد به خود و مقایسه مثبت[۷۶] خود با دیگران که از قابلیتها و توان مندیهای کمتری برخوردارند تعریف میشود. احساس عزت نفس در فرد شایستگی و ارزشمند بودن را ایجاد میکند. عزت نفس با ارزیابیهای مثبت دیگران از فرد نیز در ارتباط است؛ در کل ارزشی است که جامعه برای فرد قائل است. عزت نفس به باورها و تصویرهایی که ما درباره خود داریم مرتبط است و سنجشی است از این که چه میزان خود و دیگران را دوست داریم و تأکید میکنیم (فردی، ۱۳۹۲).
اهمیت عزت نفس
اکثر متخصصان عزت نفس مثبت را به عنوان اصلی در سازگاری اجتماعی[۷۷]– عاطفی[۷۸] در نظر می گیرند این دیدگاه، بسیار گسترده و تاریخچهای طولانی دارد. روانشناسان و جامعه شناسان مهمی از قبیل ویلیام جیمز، جورج هربرت مید[۷۹]، چارلز کولی[۸۰] از جمله اولین افرادی بودند که بر اهمیت احترام به خود مثبت تأکید داشتند. سال ها بعد روانشناسان عزت نفس را کم کم وارد نظریات روان شناسی رشد، شخصیت و آسیب شناسی کردند. بعد نظریه را با پژوهش تجربی در آمیختند و به این نتیجه رسیدند که عزت نفس مثبت با عملکرد مناسب تر و مؤثرتر مرتبط است. برای مثال افسردگی با نوعی سبک شناختی[۸۱] ارتباط داده شده است که شامل ارزیابیهای انتقادی[۸۲] و منفی از خود است. اهمیت عزت نفس در تشخیصهای آسیب شناسی نظیر بیماریهای افسردگی، اختلال کمبود توجه[۸۳] و بیماری اجتنابی[۸۴] که مشکل شدیدی از اضطراب اجتماعی است نمایان میشود. روانشناسان معتقدند احساس بی ارزشی[۸۵] عمیق ریشه بسیاری از نابهنجاریهای روانی است که در میان افراد انسان دیده میشود. در اهمیت عزت نفس همین بس که رضایت ما از زندگی شدیداًً به احساسات ما در مورد میزان ارزش خویشتن بستگی دارد به طوری که هرگاه افراد احساس کنند عزت نفسشان در معرض خطر قرار گرفته است سعی میکنند تا با بهره گرفتن از انواع رفتارها و راهبردها احساس ارزشمندی خویش را حفظ کرده و از خود دفاع کنند. تحقیقات نشان داده است که افراد از کسانی که آن ها را مورد تعریف و تمجید قرار میدهند خوششان آمده، نسبت به آن ها واکنش مثبت نشان میدهند در حالی که از کسانی که با آن ها مخالفت میکنند بدشان آمده، نسبت به آن ها واکنش منفی از خود بروز میدهند. مزلو عزت نفس را جزو نیازهای انسان میداند این نیاز در انسان از ابتدای طفولیت تا هنگام مرگ وجود دارد و عمدتاًً به این شکل است که احساس ارزشمندی کودک از عشق و محبتی که والدین به او ابراز می دارند ناشی میشود (مؤیدفر، ۱۳۸۴).
تفاوت عزت نفس و خودپنداره
عزت نفس از خودپنداره متفاوت است. خودپنداره عبارت از مجموعه ویژگیهایی است که فرد برای توصیف خویشتن به کار میبرد. یک فرد ممکن است خودش را فوتبالیست خوب، علاقه مند به داستانهای علمی، دوست حسین، دارای ۳۵ کیلو وزن و دانشآموز نسبتاً خوبی بداند که این ها محتوای خودپنداره را تشکیل میدهند و اما عزت نفس عبارت است از ارزشی که اطلاعات درون خودپنداره برای فرد دارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات و ویژگیهایی که در او هست ناشی میشود. اگر در نزد یک کودک، دانشآموز ممتاز بودن ارزش زیادی داشته باشد ولی خودش دانشآموزی متوسط یا ضعیف باشد، وی از پایین بودن عزت نفس خود رنج میبرد با این وجود ممکن است توانایی بدنی و محبوبیت همین کودک در میان همسالانش بیشتر از توانایی تحصیلی اش باشد. حال اگر او در هر دو زمینه ممتاز باشد، عزت نفسش بالا خواهد رفت؛ پس عزت نفس هر فرد بر اساس ترکیبی از اطلاعات عینی در مورد خودش و ارزشهای ذهنی[۸۶] که برای آن اطلاعات قائل است بنا نهاده میشود. میتوان نحوه شکل گیری عزت نفس را از طریق تفکر در مورد خود ادراک شده[۸۷] و خود ایدهآل[۸۸] مورد آزمایش قرار داد. خود ادراک شده همان خودپنداره است، یعنی یک دیدگاه عینی درباره مهارت ها، صفات و ویژگیهایی که در یک فرد وجود دارد یا فرد فاقد آنهاست. خود ایدهآل عبارت از تصویری است که هر فرد انتظار دارد از خود داشته باشد که لزوماًً پنداری پوچ و بی معنی نیست (من دوست دارم شاگرد اول باشم، دوست دارم یک ستارهی مشهور سینما باشم) بلکه یک تمایل صادقانه برای داشتن نگرش ها و اسنادهای خاصی است. زمانی که خود ادراک شده و خود ایدهآل با هم همطراز باشند فرد از عزت نفس بالایی برخوردار خواهد بود برای مثال کودکی که پیشرفت تحصیلی قابل توجهی دارد و دانشآموز منضبطی نیز هست باور و احساس خوبی در مورد خود دارد و برای صفات و ویژگیهای واقعی خود ارزش مثبتی قائل است، برعکس کودکی که خود ایدهآل او این است که آدم مشهوری باشد ولی در واقع دوستان انگشت شماری دارد از عزت نفس پایین برخوردار خواهد بود. وجود شکاف و فاصله بین خود ادراک شده و خود ایدهآل عاملی است که مشکلات مربوط به عزت نفس را به وجود میآورد (بیابانگرد، ۱۳۷۳: ۲۰-۱۷).
فرایند رشد عزت نفس
اساساً احساس عزت نفس در نوجوان تا اندازهای متغیر است، به این معنی که او در زمانهای مختلف و تا حدی بر حسب رویدادها، افراد و تجربیاتی که در آن هنگام او را تحت تأثیر قرار میدهند، نشانه های عزت نفس را از خود نشان میدهد؛ با وجود این میتوان یک روند کلی حرکت به سمت ارزشمند شمردن خویش و یا نفی خویش را در نوجوانان مشاهده کرد (فردی، ۱۳۹۲).
عوامل مؤثر بر عزت نفس
۱- بلوغ[۸۹]: بعضی از نوجوانان در آستانهی بلوغ به خاطر تغییراتی که در جسمشان به وجود میآید با اعتماد به نفس خویش در کشمکش هستند این تغییرات به علاوه میل طبیعی برای مورد قبول واقع شدن باعث میشوند افراد خود را با دیگران مقایسه کنند آن ها ممکن است خود را با افراد دور و بر خود یا هنرپیشهها و افراد معروفی که در تلویزیون، سینما یا مجلات می بینند مقایسه کنند اما مقایسه خود با دیگران کاری غیر ممکن است چون تغییراتی که با رسیدن به بلوغ ایجاد میشود در افراد مختلف متفاوت است برخی افراد زود به بلوغ میرسند در حالی که بعضی دیگر دیرتر بالغ میشوند. تغییراتی که با رسیدن بلوغ حاصل میشود، میتواند بر احساس فرد نسبت به خویش تأثیر بگذارد.