-مقایسه باورهای غیر منطقی در دبیران دوره اول متوسطه به تفکیک جنسیت .
-مقایسه سلامت روان در مردان و زنان دبیران دوره اول متوسطه.
۱-۵- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی
– بین هوش هیجانی و باورهای غیرمنطقی با سلامت روان دبیران رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی
– بین باورهای غیر منطقی و سلامت روان رابطه وجود دارد.
– بین هوش هیجانی و سلامت روان رابطه وجود دارد.
– بین هوش هیجانی در زنان و مردان تفاوت وجود دارد.
– بین باورهای غیر منطقی در زنان و مردان تفاوت وجود دارد.
– بین سلامت روان در مردان و زنان تفاوت وجود دارد.
۱-۶- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
۱-۶-۱- تعریف مفهومی هوش هیجانی
مایر و سالوی (۱۹۹۷، به نقل از فولسدال[۱۲] و هاگتوت[۱۳]، ۲۰۰۹) هوش هیجانی را به عنوان چهار توانایی ذهنی شامل: توانایی در ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و ادارهی هیجانهای خود و دیگران تعریف نموده اند. بار-آن (۲۰۰۱، به نقل از تیرگری، ۱۳۸۶) هوش هیجانی را به صورت مجموعه ای از توانایی ها، کفایتها و مهارت های غیرشناختی که توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با مقتضیات و فشارهای محیطی تحت تأثیر قرارمی دهد، تعریف نمود. مایر و همکاران )۲۰۰۰) به نقل از پیکوورز[۱۴]، ۲۰۰۶) هوش هیجانی را به عنوان توانایی درک و بیان هیجانات، سازگار نمودن هیجانات با فکر و منطق، فهم و استدلال نمودن بر اساس هیجانات و نظم هیجانات در خود و دیگران تعریف نموده.
تعریف عملیاتی هوش هیجانی: در این پژوهش منظور از هوش، نمرهای است، که فرد در پرسش نامه هوش هیجانی بار-اون کسب میکند.
۱-۶-۲ تعریف مفهومی باورهای غیرمنطقی
باورهای غیرمنطقی باورهایی هستند که بر روان فرد سلطه دارند و عامل تعیین کننده نحوه تعبیر و تفسیر و معنی دادن به رویدادها و تنظیم کننده کیفیت و کمیت رفتارها و عواطف است. باورهای غیرمنطقی حقیقت ندارد و با واقعیت منطبق نیست، باید و حکم برای فرد می آورد، تعادل فرد را از بین میبرد، از ایجاد نظم جلوگیری میکند. و مانع مواجهه موفقیت آمیز با حوادث تحریک کننده میگردد (الیس[۱۵]، ۱۹۹۵).
– تعریف عملیاتی باورهای غیرمنطقی: در این پژوهش منظور از باورهای غیر منطقی ، نمرهای است، که فرد در پرسش نامه باورهای غیر منطقی جونز کسب میکند.
۱-۶-۳- تعریف مفهومی سلامت روان
سازمان بهداشت جهانی[۱۶](۲۰۰۴) سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی که درآن فرد توانمندی خود را شناخته و از آن ها به نحو مؤثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف میکند. بطورکلی سلامتروانی عبارت است ازحالت بهزیستی کامل جسمانی ،روانی ،اجتماعی ونه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی ..
– تعریف عملیاتی سلامت روان
در این پژوهش منظور از سلامت روان، نمرهای است که فرد از طریق پاسخگویی به سؤالات پرسشنامه ۲۸ ماده ای سلامت روانی (GHQ) را کسب کرده اند.
فصل دوم
بررسی ادبیات، متون و پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدمه
ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژه های«haelth»،«haelp» به معنی کل و (heal) «haelen» انگلیسی قدیم و کلمه آلمانی قدیم«heilen»و«heilida» به معنی کل قرار دارد.
گراهام[۱۷](۱۹۹۲) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابرین از نظر ریشه شناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است بدین ترتیب شامل ویژگیهای معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیرقابل رویت است. و مستلزم تظاهر کارکرد بخشهای مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش میدهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر میداند. تودور[۱۸](۱۹۹۶) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف میکند. سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هایش است و نمی توان آن را جدای از سایر پدیدههای چند عاملی فهمید که فرد را به موازاتی که در جامعه به عمل می پردازد، میسازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیا است، انسان هایی که مؤثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی، رفتار ملاحظه گرانه و گرایش شاد را حفظ میکنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر میگیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی میباشد. و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزشها، علایقها و نگرشها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه ریزی واقع بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است.سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوهای است که ما را قادر به درک ظرفیتهای طبیعی خود میکند و به جای جدا کردن ما از سایر انسانهایی که دنیای ما را میسازند ،نوعی وحدت بین ما ودیگران به وجود میآورد. سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عامل قدرت فرد ،که همراه است با درک واقعیت درون و بیرون ازخود و رشد واقع بینی و استدلال.
۲-۲- سلامت روان و تعریف آن
پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه « بهداشت روانی» و «سلامت روانی» و « بهزیستی روانی[۱۹]» گرچه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار میروند(هرشن سن و پاور [۲۰] ۱۹۸۸،ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴).
کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف میکنند: « سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب»( میلانی فر،۱۳۷۶).
بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده ی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشآمدهای زندگی(میلانی فر،۱۳۷۶).