۲-۱-۱-۳-۴-۲- مدل کلارک و ولز (۱۹۹۵)
این مدل به طور اساسی سبب شناسی اختلال اضطراب را تبیین نمیکند بلکه اغلب تبیینی را برای تداوم اجتناب اجتماعی و ناراحتی ناشی از آن فراهم میسازد. بر اساس مدل شناختی کلارک و ولز افراد به سه دسته باور معتقدند (کلارک و ولز، ۱۹۹۵): ۱) قرار دادن استانداردهای بسیار افراطی برای خود (ضمن سخنرانی نباید یک کلمه هم اشتباه کنم). ۲) باورهای مشروط درباره خود (اگر هنگام سخنرانی مکث کنم، دیگران فکر میکنند که من احمق هستم). ۳) باورهای نامشروط درباره خود (من عجیب و غریب و شکستخورده هستم). داشتن چنین باورهایی باعث میشود تا افراد، جهان اجتماعی را خطرناک درک کنند و به طور طبیعی علائم شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری اضطراب را تجربه کنند. داشتن این برنامه اضطراب[۱۱۱] تمرکز و توجه فرد را تغییر میدهد و فرد مضطرب اجتماعی خود را به عنوان شی اجتماعی[۱۱۲] پردازش میکند. آن ها به جای تمرکز بر موقعیت اجتماعی به احساس خود و نحوه برخورد با دیگران توجه میکنند. این تغییر توجه منجر به تبعات منفی میشود. تجربه علائم فیزیولوژیکی و شناختهای منفی درباره خود، جهان اجتماعی را تهدیدکنندهتر مینمایاند. توجه مفرط به علائم جسمانی، شدت آن علائم را بیشتر میکند. توجه افراطی بر خود باعث میشود تا به اطلاعات مهم در اطراف کمتر توجه شود، از این رو آن ها افرادی با مهارتهای اجتماعی ضعیف به نظر برسند. کلارک و ولز (۱۹۹۵) معتقدند که چندین عامل باعث میشود تا افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی نتوانند باورهای خود را به بوته آزمایش بگذارند: عامل اصلی توجه متمرکز بر خود و تمایل به دیدن خود به عنوان شی اجتماعی است. عامل دوم رفتارهای ایمنیبخش[۱۱۳] است. گرچه اضطراب اجتماعی با اجتناب از موقعیتهای اجتماعی و عملکردی همراه است، تعداد کمی از این افراد از لحاظ اجتماعی کامل منزوی هستند. آن ها با انتخاب و بر اساس ضرورت وارد موقعیتهای اجتماعی میشوند، اما از استراتژیها یا رفتارهای ایمنیبخش استفاده میکنند که اغلب اثرات متناقض دارد و به طور عملی باعث میشود تا احتمال وقوع پیامد منفی رفتار بیشتر شود. عامل مهم دیگر که نه در جریان موقعیتهای اجتماعی بلکه در پیشبینی این موقعیتها و حتی پس از وقوع آن ها رخ میدهد؛ این است که این افراد قبل از ورود به موقعیتها، اضطراب انتظاری[۱۱۴] شدیدی را تجربه میکنند. آن ها میزان وقوع پیامدهای منفی را بیش از حد تلقی میکنند، از این رو میزان توجه متمرکز بر خود و رفتارهای ایمنیبخش افزایش مییابد. همچنین آن ها دنبال داده های تأیید کننده برای پیامدهای منفی هستند و توجه انتخابی بر این داده ها دارند. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی هنگام ترک موقعیتهای اجتماعی درگیر ریشهیابی یا کالبدشکافی رفتار اجتماعی میشوند. آن ها در ذهن خود به آن چه گفته و انجام دادهاند، گاهی تا ساعتها فکر میکنند. شکستهای اجتماعی به سرعت کدگذاری میشوند و در موقعیتهای بعدی به صورت سوگیرانه فعال میشوند.
۲-۱-۱-۳-۴-۳- مدل راپی و هیمبرگ (۱۹۹۵)
مدل شناختی رفتاری اختلال اضطراب اجتماعی که توسط راپی و همیبرگ ارائه شده است، فرایندهای شناختی سوگیرانه را در تداوم این اختلال مهم فرض میکند. این مدل بر این فرض است که پیشبینی موقعیت یا خود موقعیت مفروضههایی را در ذهن افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی فعال میکند. این افراد باور دارند که در موقعیتهای اجتماعی به طور غیر موجه عمل خواهند کرد. به طوریکه به پیامدهای اجتماعی نامطلوبی منجر میشود. آن ها آن چه را که انتظار رخ دادن آن را دارند، در ذهن خود مرور میکنند، حوادث منفی گذشته را به خاطر میآوردند و خودشان را در موقعیتهای قبلی تصور میکنند و انتظار عملکرد ضعیف را از خودشان دارند. آن ها تلاش میکنند تا این خطرات را با برگرداندن توجه به سمت خودشان و به سمت اطلاعات تهدیدآمیز دریافت شده از محیط مدیریت کنند. در موقعیتهای اجتماعی نیز استانداردهایی را برای خود قرار میدهند، چون بر این باورند که اطرافیان آن ها را مورد ارزیابی قرار میدهند و ادراک خود را از عملکرد خودشان بر خلاف استانداردهای مدون خود ارزیابی میکنند. زمانیکه آن ها فکر میکنند به آن حد مطلوب نرسیدهاند، احتمال ارزیابی منفی افزایش مییابد و اضطراب آن ها زیاد میشود. برانگیختگی جسمانی منجر به علائم عینی از قبیل سرخ شدن، تنش عضلانی و لرزش میگردد. آن ها این علائم را بیش برآورد کردهاند و معتقدند که دیگران به صورت منفی به این علائم واکنش نشان میدهند. تمرکز بر روی علائم فیزیولوژیک و اعتقاد به پیامدهای منفی منجر به افت عملکرد اجتماعی میشود. بعد از واقعه نیز آن ها تفسیرهای منفی از موقعیت میکنند، تفسیرهایی که تصویر خود منفی و انتظارات ضعیف از عملکردشان را در آینده تقویت میکند (راپی و هیمبرگ، ۱۹۹۵). مدل راپی و هیمبرگ بر این فرض استوار است که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی اهمیت بسیار بالایی بر تاثیر دیگران قایلند، از این رو چنین دیدگاهی باعث میشود تا آن ها دیگران را بیش ازحد نقاد در نظر بگیرند. وقتی این افراد موقیعتهای اجتماعی را پیشبینی میکنند یا وقتی در چنین موقعیتهایی قرار میگیرند تصویر ذهنی از این میسازند که توسط دیگران مورد نظاره قرار گرفتهاند. تمامی این عوامل روی هم رفته منجر به تشدید اضطراب اجتماعی میگردد و متعاقباً باعث افت کارکرد فرد در موقعیتهای اجتماعی و عملکردی میشود (راپی و هیمبرگ، ۱۹۹۵).
۲-۱-۱-۳-۴-۴- مدل هافمن و بارلو (۲۰۰۲)