به عقیده فرانکل شخص برخوردار از سلامت روان دارای این ویژگیها است:
الف: آزادی انتخاب عمل دارد، ۲- مسئولیت هدایت زندگی و سرنوشت خویش را میپذیرد، ۳- معلول نیروهای خارجی نیست، ۴- از زندگی معنای مناسبی را یافته است، ۵- بر زندگی تسلط آگاهانه یافته است، ۶- ارزشهای خلاقیت، تجربی و گرایشی خویش را نمایان و آشکار میسازد، ۷- از توجه به خودش فراتر میرود، ۸- آینده نگر است، ۹- تعهد شغلی و حرفهای دارد، ۱۰- توانایی ایثار و دریافت عشق دارد. عشق هدف نهایی شخص برخوردار از سلامت روانشناختی است. به عقیده فرانکل انسانی که واجد این صفات و ویژگیها باشد “انسان از خود فرارونده[۴۲]” نامیده می شود (شولتز، ۱۳۸۲).
واتسون بنیانگذار مکتب رفتارگرایی، معتقد است که رفتار عادی، نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط، و در نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود، چنین رفتاری نشانه بهداشت روانی است (خرمی، ۱۳۸۷).
سلامت روان به عقیده اسکینر، معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است. همچنین انسان وقتی با مشکلی روبه رو می شود، از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبود و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانشان به طور متناوب استفاده میجوید. به علاوه، انسان سالم باید آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است (ایروانی و نجات، ۱۳۸۷).
در مدل سلامت روانشناختی که در سال ۱۹۷۰ متولد شد به طور صریحی بر نقش جنبه های زیستی، روانشناختی و اجتماعی در موضوع سلامت روان یا نابهنجاری تأکید گردیده است (پیرخائفی،۱۳۹۱). از نظر جورج اینگل ۱۹۷۷، استعداد ژنتیکی افراد در تعامل با عوامل رفتاری، استرسها، حمایتهای اجتماعی و نحوه ارتباط با همسالان در رشد یا پدیدآیی سلامت بدنی/روانی نقش بازی میکنند (جاگر[۴۳]، ۲۰۰۱).
کامئو (۱۹۹۲)، معتقد است فردی دارای سلامت روان فردی است که از هر گونه اضطراب و علائم ناتوانی مبرا است و هنگامی سلامت عاطفی، اجتماعی، روانی و جسمی فرد کامل می شود که توانایی برقراری ارتباط با دیگران و همچنین ظرفیت مقابله با مشکلات زندگی را داشته باشد. از این رو، وی سلامت روانی را به جنبه های زیر تقسیم کردهاست: رشد فردی، فقدان اضطراب، فقدان علائم ناتوانی، توانایی برقراری ارتباط با دیگران و ظرفیت مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی.
سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی را عبارت از قابلیت فرد در برقراری ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی خویش و حل مناسب و منطقی تعارضهای هیجانی و تمایلات شخصی خود میداند. به عبارت دیگر بهداشت روانی حالت خاصی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان میگردد و به فرد کمک می کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشد. هدف اصلی سلامت روانی کمک به همه افراد در رسیدن به زندگی کاملتر، شادتر، هماهنگتر، شناخت وسیع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی، عاطفی و رفتاری است (محمد امینی،۱۳۸۶).
در حقیقت مرور دیدگاه های موجود نشان میدهد که سلامت روان مفهومی چند بعدی و چند معنایی است. از این رو در تبیین آن نمی توان نگاه تک بعدی داشت. و همچنین حرکتهای نوین در این قلمرو به توانایی ها و ظرفیتهای درگیر در سلامت روان ارتباط پیدا کردهاست.
سلامت روان گسترهای وسیعی از مسائل از درد مزمن تا بیماریهای جانکاه را با هدف کمک به افراد در ارتقا کیفیت زندگی و پرداختن به مسائل بهداشتی خاص را در برمیگیرد. (انجمن روانشناسی امریکا[۴۴]، ۲۰۱۲).
مشکلات سلامت روان
افسردگی و اضطراب از شایعترین مشکلات سلامت روان هستند که می توانند شدید و طولانی مدت شوند و تاثیر زیادی بر توانایی افراد برای فائق آمدن بر زندگی داشته باشد. به عنوان مثال مطالعه وایت هال (۲۰۰۸) نشان داده که مشکلات بهداشت روانی بویژه احساسات منفی مانند اضطراب، ناراحتی، نارضایتی و احساس نومیدی شروع بیماریهای قلبی را جدای از دیگر عوامل خطر آفرین، پیش بینی می کند.
مشکلات روانشناختی پاسخ هیجانی منفی به ادراک دردناک وقایع مانند مبتلا شدن به سرطان میباشد. آشفتگی[۴۵] معمولاٌ متداولترین اصطلاح در متون سرطانشناسی برای توصیف دامنه وسیعی از پاسخهای روانشناختی منفی در بیماران مبتلا به سرطان میباشد (ریدنر[۴۶]، ۲۰۰۴).
مشکلات سلامت روان در بیماران مبتلا به سرطان بسیار شایع میباشد و اغلب بیماران سرطانی که تحت شیمی درمانی میباشند معمولا اضطراب را در شروع درمان و همچنین آشفتگیهای روانشناختی بسیاری را به عنوان پیامد منفی عوامل شیمی درمانی و عدم قطعیت در نتیجه درمان، ترس از عود و نگرانی از اثرات جانبی شیمی درمانی را تجربه میکنند (زورایدا[۴۷]، ۲۰۱۰). همچنین افسردگی که شامل طیفی از احساس غمگینی تا اختلال افسردگی اساسی میباشد واکنش قابل درک ترس از بیماری سرطان، شکایتهای جسمی و درمان سرطان میباشد و بیماران افسرده به احتمال بیشتری اضطراب، خستگی و بیخوابی را تجربه میکنند (واچن[۴۸]، ۲۰۰۶).
۲-۲-۲- راهبردهای مقابله دینی
دین[۴۹] به شکل خاصی در هر فرهنگ شناخته شدهای وجود دارد. همچنین دین یک واقعیت مشخص عینی است که مورخین آن را مطالعه میکنند. دین را میتوان از دیدگاه آیینها، شخصیتهای نمادین و انواع دعاها بررسی کرد. فرد دیندار به نوعی با یک منبع آفرینش که بر زندگی بشر و امور طبیعی تاثیر دارد، ارتباط برقرار می کند (ولف[۵۰]، ۱۹۹۷).